خرداد 92 مانند خرداد 76 و تیر 84 است/ اصولگرایان نتوانستند منتقد باشند / نظام در پی حذف اصلاحطلبان نبود
در مناطقی که آرای آقای احمدی نژاد در سال 84 بالای 90 درصد بود، در سال 92 آرای روحانی هم در همان مناطق رای اول بود. مناطق روستایی جنوب خراسان، هرمزگان، لرستان و ... در دوم خرداد 76 هم اگر دقت کنیم می بینیم که این مناطق به آقای خاتمی رای داده بودند. بخش قابل توجهی از آرای خاتمی، احمدی نژاد و روحانی ماخذ مشترک دارد.
سرویس سیاسی«فردا» : در ادامه گفتگو با کارشناسان و تحلیل گران سیاسی و ارزیابی انتخابات ریاست جمهوری و آسیب شناسی شکست اصول گرایان در انتخابات، گفتگو کردیم با دکتر محمد صادق کوشکی تحلیل گر مسایل سیاسی و استاد دانشگاه تهران. دکتر کوشکی معتقد است انتخابات 92 غیر جناحی ترین انتخابات ریاست جمهوری در دوره های اخیر بوده است. به اعتقاد او هیچ کدام از نامزدها به جز آقای روحانی نتوانستند منتقد صریح دولت باشند و لذا اعتماد مردم را نیز به خود جلب نکردند.
ارزیابی شما از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
انتخابات را در دو عرصه بین المللی و داخلی می توان ارزیابی کرد. در عرصه بین المللی می توان گفت که یک پیروزی غیر متوقع برای جمهوری اسلامی بوجود آمد. چون دشمنان متوقع بودند که مشارکت مردم به شدت کاهش پیدا می کند در حالی که ما مشارکت بالای 70 درصدی را داشتیم. از نظر بین المللی نظام پیروز این انتخابات بود. از نظر داخلی هم با توجه به اینکه جامعه از اوضاع اقتصادی و معیشتی آسیب دیده بود و نگران بود که وضعیت تداوم پیدا کند، سعی کردند گزینه ای را انتخاب کنند که به تصور خودشان بتواند وضعیت را ساماندهی کند که در بین همه نامزدها آقای روحانی بود که در چنین موقعیتی قرار داشت. آقای روحانی با استفاده از باورها و ذهنیت های مردم تلاش کرد خود را گزینه ای معرفی کند که توان ساماندهی وضعیت اقتصادی را دارد و به همین دلیل یک موج کم نظیری را به سوی خود متوجه کرد و تقریبا سه برابر کاندیدای قبل از خودشان رای آوردند. رفتارها و برخوردهای آقای روحانی به گونه ای بود که مردم تصور کردند که فقط ایشان توانمندی آن را دارد که وضعیت اقتصادی را به یک ثبات برساند.
یعنی اینکه آقای روحانی خودش را نماد تغییر و تحول جا انداخت در پیروزی اش خیلی موثر بود؟
ایشان تنها کسی بود که به طور جدی وضعیت موجود را به چالش می کشید و خودش را آلترناتیو وضع موجود معرفی می کرد.
در بین نامزدهای اصول گرا کسی این ظرفیت را نداشت که منتقد وضع موجود باشد و نماد تحول شود؟
نه هیچ کدام از سایر نامزدها به جز آقای روحانی منتقد صریح وضع موجود نبودند و خودشان را به طور جدی آلترناتیو وضع موجود نتوانستند معرفی کنند.
اگر به فضای قبل از انتخابات برگردیم باید بگوییم که کنش گران و فعالان سیاسی فعال در گروه های سیاسی با ارزیابی وضع موجود می توانستند پیش بینی کنند که مطالبه عمومی تغییر وضع موجود است؟ نامزدهای و گروه های سیاسی اصول گرا به چنین ارزیابی نرسیده بودند؟
سایر نامزدها خیلی شناخت درستی از وضعیت جامعه نداشتند یا اینکه اگر هم شناخت داشتند، توان به چالش کشیدن وضع موجود را نداشتند تا بتوانند اعتماد افکار عمومی را به خود جلب کنند.
شما خودتان دلیل شکست نامزدهای اصول گرا را همین ارزیابی های اشتباه از جامعه و عدم توجه به مطالبات عمومی می دانید؟ یا معتقدید بحث ها و اختلافات درونی هم تاثیر داشته است؟
به جز آقای روحانی هیچ کدام از نامزدها نتوانستند روی آن نقاطی که مورد توجه مردم بود انگشت بگذارند و اعتماد مردم را جلب کنند. این دو علت می تواند داشته باشد؛ یا از شناخت مطالبات مردم بی خبر بودند و اطلاع نداشتند یا اینکه احتمالا شناخت هم از مطالبات داشتند ولی امکان اینکه بتوانند اعتماد مردم را جلب کنند نداشتند.
یک بحث نامزدها است که شما اشاره فرمودید. یک بحث هم گروه های سیاسی و مرجع سیاسی است. به نظر شما چه انتقاداتی به عملکرد آنها و بخصوص اصول گرایان وارد است؟
به نظر من انتخابات اخیر غیر جناحی ترین انتخابات دوره های گذشته بود. در این انتخابات ثابت شد که جناح های سیاسی سهم خاصی ندارند و هنوز اشخاص هستند که اهمیت دارند و البته شخص نامزدها. در این دوره جناح موسوم به راست سنتی تمام قد پشت سر آقای ولایتی قرار گرفتند و دیدیم که ایشان رای خیلی پایینی را آوردند. آقای جلیلی که رسما خودشان را مستقل اعلام کرده بودند، دو برابر آقای ولایتی رای آرودند که حمایت انبوه راست سنتی را بدنبال داشت. یا آقای قالیباف مورد حمایت هیچ تشکل سیاسی خاص موسوم به اصول گرا نبود ولی رای بیشتری از دیگر نامزدهای اصول گرا آورد. خود آقای روحانی هم از ابتدا اعلام کردند که مستقل هستند و تقریبا جز کارگزاران سازندگی - که جریان فراگیر اجتماعی نیست- هیچ جریانی از آقای روحانی حمایت رسمی نکرد. جریانات طیف اصلاح طلب هم به صورت غیر رسمی و محدود از او حمایت کرد. حتی آقای عارف هم حاضر نشد اعلام کند که به نفع روحانی کنار رفته بلکه گفت به نفع اصلاحات انصراف داده است.
البته اصلاح طلبان از آقای روحانی حمایت کردند. مجمع روحانیون مبارز بیانیه رسمی داد.
بله ولی عرض من این است که آقای روحانی از ابتدا به عنوان یک اصلاح طلب وارد عرصه نشدند. از 50 میلیون نفر واجد شرایط رای دادن 36 میلیون نفر شرکت کردند و آن 14 میلیون نفری که شرکت نکردند قطعا اصول گرا نبودند. چون اصول گرا عموما شرکت در انتخابات را تکلیف شرعی می دانند. به نظر می رسد آن 14 میلیون نفر از اصلاح طلبان بودند یا از قشرهای خاکستری. اگر مبنا را انتخابات دوره قبلی بگذاریم، اصلاح طلبان 13 میلیون رای بیشتر نداشتند در حالی که این دوره 18 میلیون رای کسب کردند. به نظر می رسد که همه رای آقای روحانی متعلق به اصلاح طلبان نیست. اینها نشان می دهد که جریانات سیاسی در رای آوری یا رای جمع کردن برای نامزدها خیلی دخیل نبودند. سه نفری حتی 4 نفری که رای های بیشتری آوردند یعنی آقای روحانی، قالیباف، جلیلی و رضایی خود را مستقل می دانستند و هیچ حزب رسمی جانبداری علنی و رسمی از آنها انجام نداد.
ولی در حوزه تبلیغات می بینیم که اصلاح طلبان همه آمدند پشت آقای روحانی. آقای هاشمی و آقای خاتمی حتی رسما اعلام حمایت کردند.
نه نیامدند. اگر آمده بودند چرا آقای روحانی استنکاف کردند که خود را اصلاح طلب بدانند
چون اصلاح طلب نیست. این دو بحث متفاوت است. اصلاح طلبان از آقای روحانی حمایت کرده اند.
آیا جبهه مشارکت حمایت کرد. درست است که منحل شده ولی بقایایش که هست.سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی کجا بودند. آیا نیروهای موسوم به ملی و مذهبی از ایشان حمایت کردند. بخشی از اصلاح طلبان به آقای روحانی متمایل شدند. فراموش نکنیم که 14 میلیون نفر در انتخابات شرکت نکردند که بخش جدی آنها اصلاح طلب هستند.
حالا همین بخش هایی که به آقای روحانی رای داده اند به نظر شما تعلقات و گرایشات سیاسی مشخص نداشته اند؟
نه نداشتند. اگر دقت کنید سه نفر در ایران رای بالای 17 میلیون داشته اند؛ آقای خاتمی، آقای احمدی نژاد و آقای روحانی و این سه نفر آرایشان تا حد زیادی شبیه هم است. در مناطقی که آرای آقای احمدی نژاد در سال 84 بالای 90 درصد بود، در سال 92 آرای روحانی هم در همان مناطق رای اول بود. مناطق روستایی جنوب خراسان، هرمزگان، لرستان و ... در دوم خرداد 76 هم اگر دقت کنیم می بینیم که این مناطق به آقای خاتمی رای داده بودند. بخش قابل توجهی از آرای خاتمی، احمدی نژاد و روحانی ماخذ مشترک دارد.
به هر حال می توانیم بگوییم که اصلاح طلبان هر چند کاندیدای اختصاصی نداشتند ولی به نظر می رسد استراتژی انتخاباتی آنها موفق تر از اصول گرایان بود؟ آقای روحانی درست است که اصلاح طلب نیست ولی بیشتر از آنکه اصلاح طلب نیست، اصول گرا هم نیست.
عرض کردم که آقای روحانی مستقل بود. نامزدهایی که از طرف جناح ها آمدن وضعیت خیلی خوبی نداشتند. تنها آقای ولایتی خودش را منتسب به جناح راست سنتی کرد و بقیه ( روحانی، قالیباف، جلیلی و رضایی) بر اساس گفته های خودشان مستقل آمدند.
البته آقای جلیلی مورد حمایت و کاندیدای جبهه پایداری بود.
عرض کردم ایشان از ابتدا اعلام کرد که مستقل آمده است. کما اینکه آقای روحانی هم ابتدا اعلام کرد مستقل آمده و بعد بخشی از کارگزاران و اصلاح طلبان از ایشان حمایت کردند.
آقای عارف نامزد اصلاح طلب وقتی دید رای بالایی ندارد کنار رفت و اصلاح طلبان از آقای روحانی حمایت کردند و موفق هم شدند. ولی اصول گرایان هیچ برنامه اجماعی و مشخص نداشتند. از این منظر می گویم استراتژی اصلاح طلبان قوی تر بود.
عملکرد آقای عارف تفاوتی با عملکرد آقای جلیلی و آقای ولایتی نداشت. اصلا او هیچ شانسی برای موفقیت نداشت. مثلا آقای روحانی به جای 18 میلیون، 14 میلیون رای می آورد. بخش زیادی از کسانی که به آقای روحانی رای دادن جناحی نبود. آقای عارف موضعی که در قبال دولت نهم و دهم داشت با مواضعی که آقای قالیباف یا ولایتی و رضایی داشتند، فرق چندانی نمی کرد. در میان نامزدها تنها کسی که دولت را به چالش کشید آقای روحانی بود.
به هر حال این به چالش کشیدن معطوف به پشتوانه یک جریانات سیاسی هم بوده است. آقای روحانی نزدیک ترین فرد به آقای هاشمی است که در طول 8 سال گذشته منتقد سرسخت دولت و وضع موجود بوده است.
آقای عارف مگر جزو جبهه مشارکت نبود؟ مگر مشارکتی ها منتقد دولت نبودند؟ شخصیت آقای عارف مثل آقای روحانی نبود. آقای روحانی از ابتدا هجومی وارد شد.
یعنی شما معتقدید تعدد کاندیداهای اصول گرایان در شکست آنها تاثیر چشم گیری نداشته است؟
اگر همه آقایون بجز آقای روحانی به نفع یک نفر انصراف می دادند، باز هم نتیجه انتخابات تغییر نمی کرد. ظرفیت رای روحانی بالاتر از سایرین بود. ببینید آقای احمدی نژاد سال 84 خودش را به عنوان کسی معرفی کرد که بیشترین ظرفیت به چالش کشیدن دوران اصلاحات را داشت و به همین خاطر هم موفق شد. همین طور در دوم خرداد 76 آقای خاتمی خودش را به عنوان کسی که وضع موجود را به هم می زند معرفی کرد. دقیقا الگوی انتخابات اخیر همان انتخابات خرداد 76 و تیرماه 84 است.
اینکه می فرمایید نامزدها و جریانات سیاسی اصول گرا نتوانستند منتقد صریح وضع موجود باشند، ناشی از چیست؟ به خصلت محافظه کاری آنها بر می گردد یا عوامل دیگری دارد؟
محاافظه کاری نه. چون آقای عارف هم همین طور بود. آقای عارف، قالیباف، ولایتی و جلیلی نقدهایی به دوران احمدی نژاد داشتند ولی آن را به طور کلی زیر سوال نبردند. اما آقای روحانی به طور جدی و بیش از سایر نامزدها دولت های نهم و دهم را نقد کرد.
برخی معتقدند که انتخابات اخیر مسیر بازگشت اصلاح طلبان به عرصه سیاست و ساختار سیاسی را هموار می کند. نظر شما در این باره چیست؟ آیا تجدید نظری در مشی سیاسی اصلاح طلبان نسبت به قبل دیده می شود؟
اصلاح طلبان یک بخشی از جامعه ایران هستند و هواداران و پایگاه اجتماعی مشخصی دارند. نظام هیچ وقت مایل نبوده که اصلاح طلبان را حذف کند. بخشی از اصلاح طلبان از چارچوبه نظام خارج شدند؛ قانون اساسی و امنیت ملی را زیر پا گذاشتند، اصول نظام دینی و ولایت فقیه را رد کردند. در حقیقت خودشان خواستند که از دایره خارج شوند. اما کلیت اصلاح طلبانی که به قانون اساسی، به اسلامیت نظام و ولایت فقیه اعتقاد دارند و وفادارند، بخشی از نیروهای سیاسی جامعه هستند. نه کسی می تواند اینها را حذف کند و نه قرار است حذف شوند.