روحانی،اصولگرایی با سلیقه خاص است!/ به مطالبه مردم توجه نکردیم/ با مسیر فعلی هیچ انتخاباتی را نمی‌بریم

وقتی یک بخشی از ما اصول گرایان می گویند نظر سنجی یعنی چی و نظرسنجی شرک است و ما خودمان به اصلح می رسیم، با این فرهنگ باید بپذیرید که اتفاقات خوبی نمی افتد...این چه اصول گرایی است که من بگویم به هیچ عنوان کنار نمی روم و یک رای هم که داشته باشم می‌مانم! اصلاح طلبان زرنگ بودند دیدند در نظرسنجی ها رایشان به حد نصاب لازم یعنی اکثریت مطلق نمی رسد لذا گزینه درجه دوم را آوردند. بعد هم دیدند رای بالایی ندارد کنار کشید.

کد خبر : 271670

سرویس سیاسی«فردا» : در پی انتخاب دکتر حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور منتخب و تقسیم شدن آرای اصول گرایان بین نامزدهای چند گانه آنها، بحث هایی در خصوص آسیب شناسی شکست اصول گرایان مطرح شده است. در این میان البته برخی با توجه به ویژگی های دکتر روحانی و اینکه او یک اصلاح طلب نیست، معتقد نیستند که اصول گرایان شکست خورده اند. در این خصوص گفتگو کرده ایم با محسن کوهکن از چهره های برجسته اصول گرایان سنتی و دبیر سیاسی جبهه پیروان خط امام و رهبری. جبهه پیروان در انتخابات اخیر پیش قدم ائتلاف موسوم به پنج نفره بود که آقایان متکی و ابوترابی فرد ثبت نام کردند ولی متکی تایید صلاحیت نشد و ابوترابی قرد هم انصراف داد. این جبهه در نهایت طی بیانیه ای رسمی از علی اکبر ولایتی حمایت کرد. کوهکن در این مصاحبه از عدم توجه برخی گروهها به نظرسنجی ها انتقاد می کند اما توضیح نمی دهد که چرا تشکل متبوع وی از کاندیدایی حمایت کرده است که در نظرسنجی ها رتبه مناسبی نداشت و از پیش بازنده بود.

آقای کوهکن اصول گرایان در انتخابات ریاست جمهوری نتوانستند پیروز میدان باشند شما دلایل اصلی این شکست را در چه می بینید؟

ما فکر نمی کنیم دوستان اصول گرا در انتخابات شکست خورده باشند.

پس نتیجه انتخابات را چگونه تحلیل می کنید؟

اگر یک شناخت دقیق و نزدیکی از آقای رئیس جمهور منتخب داشته باشید، همانطور که خود ایشان هم گفته اند، آقای دکتر عارف هم در زمان تبلیغات گفته اند و سوابق گذشته ایشان هم نشان می دهد، آقای روحانی اصلاح طلب نیست. البته اصلاح طلب به معنای لغوی آن یعنی به سامان کردن امور، همه باید اصلاح طلب باشند. من اعتقادم بر این است که یک نوع تفکر اصول گرایی با سلیقه خاص خودش رای آورده است. حالا این سلیقه باعث شده که یک بخشی از بدنه اصلاح طلب که رای می دهند، این سلیقه را پسندیده اند و بخشی از آنها هم به این سلیقه رای دادند. من تحلیل درست را این می دانم. یکی از اشتباهاتی که در گذشته انجام می دادیم این بود که به اصلاح طلبان ایراد می گرفتیم که شما یک جمع محدودی هستید که اصطلاحا توی یک فولکس واگن هم جا می شوید و آمده اید و برند اصلاح طلبی را به نام خودتان کرده اید. خوب ما هم نباید این کار را بکینم و اصول گرایی را محدود کنیم.

خوب با این تحلیل چرا یک تشکل اصول گرا از آقای روحانی یا به تعبیر شما از این اصول گرایی با سلیقه خاص حمایت نکردند؟

ببینید من از شما سوال می کنم. آقای مهندس نعمت زاده که رئیس ستاد آقای روحانی بوده، به لحاظ تفکر چطور هستند؟ همکارانی که در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع با ایشان کار می کنند، تفکرشان چیست؟ آقای دکتر نوبخت، آقای عسگری، آقای واعظی و بسیاری دیگر. باید واقع بین باشیم. در 4 ساله مجلس اصلاحات و 8 ساله دولت اصلاحات نگاه کنید آقای روحانی کجا بوده است.

چرا این حرف ها را قبل از انتخابات نمی گفتید؟

من همان روزی که آقای دکتر روحانی اعلام کرد من به صحنه می آیم یکی از برادران از سایتها تماس گرفت و من گفتم که نظر من با سایر دوستان فرق می کند. به خاطر شناختی که دارم آقای دکتر روحانی را اصلاح طلب نمی دانم. او عضو جامعه روحانیت مبارز است.

ولی چند سال است که در جلسات این تشکل روحانی اصول گرا شرکت نمی کنند.

بله. شرکت نکردن به معنی این نیست که از مبانی فکری جامعه روحانیت فاصله گرفتند. اتفاقاتی افتاده و آقای روحانی هم دلخوری هایی داشته اند. این به معنای اینکه یک تفکر جدایی داشته باشند نیست. من همان زمان هم عرض کردم وقتی آقای روحانی مهندس نعمت زاده را به عنوان رئیس ستاد انتخاب می کند معنا دار است. آقای نعمت زاده آدم مومن و دلسوز نظام است و در دولت آقای احمدی نژاد هم سالها مسئولیت پتروشیمی داشته است. لذا معتقدم رسانه های اصول گرا نباید بیایند بگویند اصول گرایان شکست خوردند. باید وارد یک مساله مهم تری شوند و آن این است که چه اصلاح طلبان و چه اصول گرایان تا زمانی که برای داوطلبی ریاست جمهوری، از طریق خود تصمیم گیری داوطلب به نتیجه برسند، اوضاع از همین قرار است. اصول گرایان باید یک فرایندی تعریف کنند که از دل آن فرایند یک نفر بیاید بیرون ولو اینکه آن فرد خودش هم نخواهد کاندیدا شود و بزرگان و ریش سفیدان باید او را راضی کنند. باید به سراغ اصلاح این فرایند برویم.

قبل از اینکه به بحث فرایند برسیم اجازه دهید، من یک ابهامی در خصوص توضیحات قبلی تان دارم. البته شما فرمودید که نظر شخصی تان درباره آقای روحانی را بیان کردید. اما خیلی دیگر از دوستان اصول گرا هم چنین توضیحات کلی درباره انتخابات و آقای روحانی می دهند که بیشتر به نوعی توجیه شبیه است. البته شما خودتان هم دبیر سیاسی جبهه پیروان خط امام و رهبری هستید که جایگاه سیاسی قابل اعتنایی است. اینکه آقای روحانی اصلاح طلب نیست و اصول گرایان شکست نخورده اند را من نمی فهمم. آقای روحانی نگفته اند اصلاح طلب هستند اما هیچ جا هم نگفته اند که اصول گرا هستند. گذشته از این ما 3 نامزد مشخص به نام اصول گرایی داشتیم که هر کدام طیف هایی از اصول گرایی را نمایندگی می کردند اینکه بگوییم روحانی سلیقه خاصی از اصول گرایی است به نظر من خیلی مبهم است. در خصوص آقای نعمت زاده و همکاران آقای روحانی هم یادآوری این نکته فکر می کنم بد نیست که آقای روحانی بارها از نام و حمایت آقای هاشمی و خاتمی استفاده کردند. اصلاح طلبان حمایت رسمی از او کردند. اینکه حالا آقای روحانی می خواهد دولت فراجناحی تشکیل دهد بحث دیگری است و به شخصیت و منش سیاسی او بر می گردد و اینها باعث نمی شود که بگوییم اصول گرایان شکست نخوردند. آنچه مسلم است اصولگرایان به دلایلی که کاملا مشخص است نتوانستند رای بیاورند بنابراین نیازی به توجیه نیست. دوستان اصول گرا به جای این توجیهات باید بنشینند و بررسی کنند که چرا شکست خوردند.

از سخنان حضرتعالی استفاده کردیم! ولی من از شما سوال می کنم. ببین برادر عزیز در نظرسنجی ها از 6 ماه قبل تا زمان انتخابات هیچ نظرسنجی نگفته که اصلاح طلبان در میان مردم موقعیتشان از اصول گرایان بهتر است. این را قبول دارید؟

بله نظرسنجی ها همین را نشان می داد.

اگر این را بپذیرید باید بگویید که یک بخش قابل توجهی از این 18 میلیون و خرده رای آقای روحانی جزو همان اکثریتی هستند که در نظرسنجی ها گفته اند ما جزو اصول گرایان هستیم.

البته می شود گفت که بخشی از اینها جزو رای های اصطلاحا خاکستری بوده اند.

اگر رای خاکستری بوده است پس آن رای اصول گرایی که باید بر اساس تکلیف می آمده پای صندوق رای کجا بوده است؟ این چه حرفی است که شما می زنید.

ببینید آقای کوهکن...

اجازه دهید! من خودم را یک اصول گرا می دانم ولی اشتباه خودمان را این می دانم که یک تفکری را گاهی می خواهیم تحمیل کنیم به دیگران. این نمی شود. وقتی یک بخشی از ما اصول گرایان می گویند نظر سنجی یعنی چی و نظرسنجی شرک است و ما خودمان به اصلح می رسیم. با این فرهنگ باید بپذیرید که اتفاقات خوبی نمی افتد. اصول گرایی اولین ویژگی اش این است که اگر مسئولیتی گردن من افتاد باید بگویم خدایا به من کمک کن و دیگران را هم به همکاری و کمک دعوت کنم. اگر هم مسئولیتی به دوش من نیافتاد، سجده شکر به جا می آورم. اصول گرایی باید در جای جای رفتار و کردار ما خودش را نشان بدهد.این چه اصول گرایی است که من بگویم به هیچ عنوان کنار نمی روم و یک رای هم که داشته باشم می مانم. جریان اصول گرایی اساسا اصالت به روحانیت می دهد. روحانیت را فقط برای زینت مجالس نمی خواهد. اصلاح طلبان زرنگ بودند. دیدند در نگرش سنجی ها رایشان به حد نصاب لازم یعنی اکثریت مطلق نمی رسد لذا گزینه درجه دوم را آوردند. بعد هم دیدند رای بالایی ندارد کنار کشید. آنها برای خودشان استراتژی داشتند. هر گروه سیاسی زبده برای خود تعریف می کند که اولویت اول این است که نیروی خود من رئیس جمهور شود. اولویت دوم این است که همفکر من رئیس جمهور شود و در درجه بعد این است که اگر از طرف مقابل قرار است کسی رئیس جمهور شود کسی باشد که با گروه ما ستیزه جویی نکند. منطق و عقلانیت این را می گوید. اصلاح طلبان استراتژی خوبی داشتند.

گذشته از اینها به نظر من قبل از اینکه موفقیتی برای اصول گرایان تعریف کنیم باید موفقیت نظام را تعریف کنیم. الحمدالله که نظام برنده شد. نظام و مردم برنده اصلی این انتخابات بودند. مجموعه چینش رای آقای روحانی نشان می دهد که بخش قابل توجه این رای ها متعلق به کسانی است که مشی اصول گرایی را قبول دارند. کم نبودند از برداران اصول گرای روحانی یا غیر روحانی که وقتی من با انها صحبت می کردم، به خاطر شناخت شخصی و سابقه آقای روحانی به او رای دادند.

به هر حال به نظر من الان دوستان اصول گرا باید یک کار بکنند و بگویند دو سه دوره است که بدون فرایند وارد گود انتخابات شده اند و نتیجه اش هم همین می شود.

بله بحث ما هم همین است که بیاییم آسیب شناسی بکنیم که چرا شکست خورده ایم.

نه شکست نیست. اگر می خواهید آسیب شناسی کنید باید یک جمله بنویسید؛ اصول گرایان فرمان حضور در صحنه انتخابات ریاست جمهوری را بدست خود دواطلبان نسپارند. چندین دوره است نشان داده اند که نمی توانند با هم بنشینند و کنار بیایند. هر کس یک حرفی می زنند.

یعنی شما معتقدید به جای اینکه چهره ها و شخصیت های سیاسی به هنگام انتخابات خود میدان دار شوند، اجازه دهند که تشکل های سیاسی پیش قدم شوند؟

آفرین. عرض من این است که مجموعه سلیقه های مختلف می آیند و اصلا هم وارد مصادیق نمی شوند. روی یک پارامترهایی توافق می کنند و بر اساس آن پارامترها در طول یک فرایند مشخص به یک فرد می رسند. بعد به بقیه می گویند که اگر ثبت نام کنی ما با شما نیستیم وفقط از گزینه انتخاب شده از طریق مکانیسم حمایت می کنیم. الان اینطور نیست. یکی مسئولیتی دارد اطرافیانش را جمع می کند و شروع می کنند به تبلیغ. اینکه نتیجه نمی دهد. ما باید استراتژی انتخابات داشته باشیم یک فرایند انتخاب گزینه داشته باشیم.

در همین انتخابات اخیر دو تجربه در میان اصول گرایان داشتیم. یکی ائتلافی که به گفته شما چهره ها پیش قدم شدند و یکی هم ائتلافی که برخی تشکل های اصول گرا میدان دار آن بودند و به ائتلاف پنج گانه موسوم شد. هر چند ائتلاف پیشرفت یا چهره ها منجر به موفقیت نشد ولی ائتلاف تشکل ها هم راه به جایی نبرد. دو نفر از این ائتلاف در انتخابات ثبت نام کردند که هر دو نفر هم صلاحیتشان احراز نشد. یعنی ارزیابی و تحلیل تشکل های اصول گرا هم قابل بحث است و تجربه موفقی نشد.

ببینید آنجا که تصمیم گیرها ( چهره ها) آمدند به صحنه، غیر از یک نفرشان که انصراف داد دو نفر دیگر ماندند. اما آنجا که فرایندی جلو رفتید هیچ کدام نماندند.

خوب این چه فرایندی است که تعدادی از تشکل های اصول گرا به پشتوانه بدنه اجتماعی خود وارد میدان شده و گزینه هایی را معرفی کرده و در نهایت هر دو گزینه این فرایند هم رد صلاحیت شده اند؟ اگر نامزدهای اصول گرای دیگر در صحنه نمی بودند و فرایند شما را دنبال می کردند چه بسا اصلا اصول گرایان نماینده ای در انتخابات نداشتند.

من مشخصا آقای باهنر را مثال می زنم و می گویم اگر در صحنه می ماند به او رای می دادم. ولی آقای باهنر شخص خودش تصمیم نگرفت، یک مجموعه ای از او خواست وارد میدان شود. بعد به این جمع بندی رسید که ثبت نام نکند. دوستانش ناراحت شدند و او هم نشست برای آنها استدلال کرد که چرا من نباید ثبت نام کنم. من می گویم اگر پلکان ریاست جمهوری یک پلکان 20 پله ای باشد یعنی اینکه در این میان شما پله 1 دارید و پله 10 و 15 و 20 دارید. اصل یا بیست این است که نامزدت را بیاری و در مرحله اول رای بگیری و تمام. اما وقتی به 20 نرسیدی اگر روی پله 10 هم ایستادی طراز خودت را در حد همان 10 بالا برده ای. اگر فرایند یاد شده هم نبود چه بسا امروز شما از من سوال می کردید که چرا اصول گرایان 8 نامزد داشتند. در نظرسنجی ها دقت نکردیم به مطالبات مردم توجه نکردیم رای هم نیاوردیم. عرض من این است که یک جریانی باید نگاه کند اگر تفکر مقابلش رای آورد باید بگوید شکست خوردم ولی اگر کسی رای آرود که می بیند با مجموعه او 80 درصد همخوانی دارد اما 20 درصد هم اختلاف دارد نباید بگوید شکست خوردم. آنهم در جمهوری اسلامی.

خوب ما نمی گوییم اصول گرایان شکست خوردند می گوییم نتیجه را واگذار کردند نه به اصلاح طلبان بلکه به یک گزینه میانه رو و اعتدالی به نام آقای روحانی. با همه اینها آنچه مشخص است اینکه نتیجه انتخابات را اصول گرایان واگذار کردند. اگر شما بخواهید این پدیده را آسیب شناسی کنید به چه مواردی اشاره می کنید؟

به نظر من بالاترین دلیل این بود که این سه چهارنفری که شما می گویید شکست خوردند، با چند نفر از اطرافیانشان می نشینند و تحلیل می کنند و جزمی با قضیه برخورد می کنند. در انتخابات برخی بزرگان و صلحا وارد شدند تا به نوعی این تکثر را کم کنند، نوعی برخورد و بی توجهی دیدند که نتوانستند به صورت صددرصدی وارد شوند. در صورتی که اگر یک جمع بیست نفره از نمایندگاه طیف ها و سلیقه ها و بزرگان می نشستند و یک فرایند تعریف می کردند، می گفتند نظرسنجی ها را ببینید، نظر بزرگان و علما را ببینید، جمع بندی نخبگان را ببینید و نشان دهید که معتقد به خرد جمعی هستید کار بهتر پیش می رفت. اما دگماتیستی رفتار می کنیم. من خودم که در بحث شوراها هم خدمت گذار بودم، با یکی از این نامزدهای ریاست جمهوری هر چه تلاش کردیم نتوانستیم یک جلسه بگذاریم.

یک تبلیغ و شبهه افکنی ای در بین نیروهای اپوزیسیون و مخالفان نظام وجود داشت مبنی بر اینکه نظام به هیچ وجه اجازه نمی دهد که دولت به دست اصلاح طلبان بیافتد ولو اینکه نماینده آنها عارف باشد یا حتی روحانی. به نظر می رسد یک تصور غلطی هم نزدیک به چنین تصورات باطلی در بین برخی اصول گرایان وجود داشت مبنی بر اینکه اصلاح طلبان یا غیر اصول گراها شانسی برای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری ندارند و به نوعی گویی خیالشان راحت بود که رقابت بین اصول گرایان است و لذا با توجه به تعدد نامزدها هر کدام از انها شانس این را دارند که به مرحله دوم صعود کنند. لذا ضرورتی برای انصراف نمی دیدند.

اینکه چنین تصوراتی در بین ضد انقلابها و مخالفان نظام بوده، چیز جدیدی نیست و دلشان را به همین حرفها خوش کرده اند. اما آنچه شما اشاره کردید یک نگاهی بود که ممکن است از یک جهاتی با آن تصورات غلط همپوشانی داشته باشد ولی اینها از یک منظر دیگر نگاه می کردند. برخی اصول گرایان بعضا که با آنها صحبت می کردیم معتقد بودند اصلاحات مرده است و فتنه 88 کار آنها را تمام کرد. البته همان زمان فتنه 88 هم با صراحت با فتنه مخالف بودیم و هنوز هم معتقدیم کسانی که فتنه را برپا کردند پیش خدا و مردم مسئول هستند. باید توبه و عذرخواهی کنند. عذرشان هم به این راحتی پذیرفته نیست. برای هیچ مسئولیتی هم ما قبولشان نداریم. اما اینکه 13 میلیون رای را هم بی توجه باشیم و بگوییم اصلاح طلبان همه اهل فتنه اند، این هم اشتباه و ظلم به مردم و نظام بود. لذا این تصور که اصلاحات مرده است و رقابت بین اصول گرایان است، تصور اشتباهی بود. با بعضی که صحبت می کردیم بخصوص دوستان جبهه پایداری خیلی راحت این را می گفتند. می دانید که پایداری ها در انتخابات مجلس هم ساز جدایی کوک کردند و نیامدند زیر چتر روحانیت در انتخابات ریاست جمهوری هم همین روش را انتخاب کردند. وقتی به آنها گفته می شد رقیب هست اصلاح طلبان دارند فعالیت می کنند، می خندیدند و می گفتند شما اشتباه می کنید. اصلاح طلبی در ایران مرد و تمام شد! چنین ذهنیتی داشتند نه اینکه خدای نکرده نظام می خواهد بدون توجه به نظر مردم یک فرایند دیگری را رقم بزند. این اتهام بزرگ به نظام است که البته ضد انقلاب سالهای سال است مطرح می کنند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: