صحبت‌های عوامل مجموعه «هوش‌سیاه»

حسین یاری، کیکاووس یاکیده، کیهان ملکی، حمید ابراهیمی، جمشید گرگین، امیر دلاوری، حسین سحرخیز، پیام دهکردی، سودابه بیضایی، سپهر گودرزی، امیر مومنی‌پور، امیر مهدی‌کیا، بهروز قادری، پرویز سیرتی، میثاق جمشیدی، سعید دولتی و کاظم هژیرآزاد از بازیگران اصلی این سریال هستند.

کد خبر : 271482
خبرآنلاین: کارگردان مجموعه «هوش‌ سیاه 2» می‌گوید علاقه خاصی به این مجموعه دارد و نمی‌تواند زوال و نابودی‌ آن را ببیند. بسیاری معتقد بودند سریال‌های پلیسی ایرانی را نمی‌شود با نمونه‌های خارجی مقایسه کرد و تلاش‌های سازمان صدا‌و‌سیما برای ساخت چنین سریال‌هایی تقریبا بی‌نتیجه بوده است. وقتی سریال «هوش سیاه» روی آنتن رفت بسیاری متقاعد شدند که اگر حرفی تازه و تکنیک خاص در ساخت سریال‌های پلیسی اعمال شود می‌توان انتظار نتیجه مطلوب داشت. ساخت سری دوم «هوش سیاه» مهر تایید بر این فرضیه بود، هرچند برخی نیز معتقدند این سریال دچار کاستی‌هایی نیز هست.

حسین یاری، کیکاووس یاکیده، کیهان ملکی، حمید ابراهیمی، جمشید گرگین، امیر دلاوری، حسین سحرخیز، پیام دهکردی، سودابه بیضایی، سپهر گودرزی، امیر مومنی‌پور، امیر مهدی‌کیا، بهروز قادری، پرویز سیرتی، میثاق جمشیدی، سعید دولتی و کاظم هژیرآزاد از بازیگران اصلی این سریال هستند.

در سری دوم سریال «هوش سیاه» که محصول سیمافیلم است آمده است: «کامران بوریایی ملقب به هوش سیاه پس از دستگیری و زندانی شدن در پایان سری اول، تصمیم به فرار از زندان می‌گیرد. او که یک نابغه رایانه و متخصص در انجام جرائم اینترنتی است، از این توانایی خود در امور غیرقانونی و خلاف بهره می‌گیرد. با گریز «هوش سیاه» از زندان، سرگرد احمدی برای دستگیری مجدد او وارد عمل می شود.»

مسعود آب‌پرور کارگردان، آرش قادری نویسنده، سیدمرتضی فاطمی تهیه‌کننده، مجید واشقانی بازیگر، آرمان موسی‌پور آهنگساز مجموعه «هوش سیاه 2» و حسین سلطان‌محمدی منتقد، مهمان کافه خبر شدند ودرباره چگونگی ساخت این سریال صحبت شد. مشروح این نشست را در ادامه می‌خوانید:

حسین سلطان‌محمدی، منتقد: سری اول مجموعه «هوش سیاه» فرصت خوبی برای آشنایی مخاطبان با جرایم اینترنتی فراهم کرد . خوشبختانه شخصیت‌های فیلم برای سری دوم مجموعه حفظ شدند. «هوش سیاه» نشان داد اگر امکانات فراهم باشد، این سریال می تواند از بسیاری از مجموعه های تلویزیونی داخلی بهتر باشد. فضای مجازی که این روزها در جامعه بسیاری را درگیر کرده است و بیشتر شدن جرایم اینترنتی زمینه‌ساز ساخت چنین سریالی بود. حتی راه‌اندازی مرکز پلیسی فتا که به نوعی بعد از ساخت «هوش سیاه» راه‌اندازی شد نشان می‌دهد که لزوم نشان دادن جرایم اینترنتی به مردم وجود داشت.

از طرف دیگر می‌شود تصور کرد گروه سازنده این سریال با چه مشکلاتی روبرو بودند. اینجا مهارت فیلمنامه‌نویس را می‌طلبد که از اطلاعات محدودش یک خط سیر جذاب را متناسب با سلیقه بیننده امروز طراحی کند، مخاطبی که مشابه خارجی این سریال‌ها را زیاد دیده است .

خوشبختانه در «هوش سیاه»، قصه ریتم مناسبی دارد، برش‌های تصویری خوب چیده شده است، در گفتار، دیالوگ‌ها و حرکت‌ها کمترین نقص را می بینیم و داستان در خیلی موارد طبیعی پیش می‌رود. فقط این پرسش باقی می‌ماند که بیننده ما که فیلم‌های داخلی را با زندگی عادی خودش مقایسه می‌کند، با این مجموعه چگونه برخورد کرده است؟ به هر حال بینندگان ایرانی بیشتر سریال‌های پلیسی خارجی را دنبال کرده‌اند و شاید برخی فکر کنند «هوش سیاه 2» داستانی است که خیالی طراحی شده و اگر به این ذهنیت برسند که ممکن است در زندگی ایرانی هم چنین چیزهایی اتفاق بیفتد، شاید یک مقدار نگرانی در آن‌ها ایجاد شود. بعد از آن مشخص نیست که نیروهای امنیتی جلوی ساخت این قبیل سریال‌ها را خواهند گرفت یا خیر، اما در کل فکر می کنم واکنش مخاطبان نسبت به سریال «هوش سیاه 2» مثبت بوده است.

آقای قادری به عنوان فیلمنامه‌نویس برای نوشتن «هوش سیاه 2»به پرونده‌های واقعی استناد کردید یا صرفا همه چیز بر حسب تخیل نوشته شد؟ آرش قادری، نویسنده: «هوش سیاه» کار کاملا تیمی است و شاید جز معدود کارهایی است که در تلویزیون ایران ساخته شده است و فقط متعلق به یک نفر نیست. ما در مورد اثری صحبت می کنیم که یک عده آدم حرفه‌ای برای نشان دادن توانایی‌شان دور هم جمع شدند و مردم هم باید این را بپذیرند که بیش از این در بضاعت تلویزیون نیست. ما یک فصل موفق را در قسمت اول «هوش سیاه» طی کردیم. همین انگیزه‌ای شد برای تولید سری دوم . در فصل اول بسیاری از اتفاقات فرعی داستان بر اساس پرونده های واقعی پیش می‌رفت. در فصل دوم به رغم تلاش‌های زیاد حتی یک کلمه پرونده نخواندم و چیزی در اختیار من به عنوان فیلمنامه‌نویس قرار نگرفت.

من برای این سریال سیناپس ننوشتم ، چرا که احساس می کنم بزرگترین ضربه را به این‌گونه از فیلمنامه ها می‌ زند. در این سال‌ها به این باور رسیدم که وقتی سیناپس می نویسیم، متعهد می شویم به یک سری اتفاقات از پیش‌طراحی‌شده که پیش از ورود به بحث نگارش عملاً بستن دست و پای نویسنده است، در حالی که کاراکتر و درام خودش باید خودش را تعریف کند، رها باشد و نویسنده دنبال داستان برود نه آنکه داستان را هدایت کند. من در نگارش سریال «هوش سیاه» همین کار را کردم . پشت سر کامران و سرگرد حرکت کردم و اتفاقات داستان را پیش بردم. مسعود آب‌پرور، کارگردان: بعد از موفقیت «هوش سیاه» حتی مشارکت مالی در مورد پروژه صورت نگرفت و تجهیزات معمولی که به هر پروژه پلیسی داده می‌شود در اختیار ما گذاشته شد. مسعود آب‌پرور، کارگردان

قادری: چیزی که در «هوش سیاه 2 »اتفاق افتاد، دقیقا زاییده ذهن فیلمنامه‌نویس بود. ما دو راه برای نوشتن فیلمنامه داشتیم. نخستین راه این بود که شرایط موجود را همان‌طور که هست تعریف کنیم، مثل نشان دادن پلیس با تمام ویژگی‌هایی که در اکثر سریال های پلیسی ایرانی نشان داده شده است. دومین راه هم این بود که شرایط مطلوب را تعریف کنیم و تلاش کردیم بر اساس شرایط مطلوب داستان بنویسیم. آن چیزی که در قصه می‌بینیم به لحاظ حضور پلیس، قوه قضاییه و... شرایط آرمانی ما است. به عنوان یک فیلمنامه‌نویس باید برای طرح مسائل اجتماعی یک مصداق عینی برای نوشته‌هایم داشته باشم، اما من سعی کردم اجتماع را به مصداق عینی ذهنیت خودم نزدیک کنم و به نوعی بگویم می‌شود شرایط به این صورت باشد.

«هوش سیاه» در سری اول دایره 13 پلیس تهران را به پلیس فتا تبدیل کرد. جالب است بدانید بنده به عنوان فیلمنامه‌نویس «هوش سیاه» پلیس فتا را تا به حال از نزدیک ندیدم. فقط در فاصله سری اول و دوم «هوش سیاه» برای پروژه دیگری به پلیس فتا دعوت شدم و با رئیس پلیس آنجا یک جلسه بسیار خوب داشتم. قرار بود برای پروژه دیگری با آن‌ها همکاری داشته باشم که چون احساس کردم «هوش سیاه» را تکرار می‌کنم، از نوشتن آن صرف نظر کردم، اما حقیقتا هیچ پرونده‌ای برای نوشتن «هوش سیاه 2» از هیچ مرکز پلیسی در اختیار من گذاشته نشد. شاید به این دلیل که جرایم سایبری ما آن‌قدر رشد نکرده که ما بتوانیم مبتنی بر آن داستان بنویسیم و اگر هم هست چیزی در اختیار من گذاشته نشد. پس هر چیز که وجود دارد متعلق به ذهن نویسنده است، حتی ساختمان پلیسی که در سریال می‌بینید متعلق به پلیس نیست.

آقای آب‌پرور، شما پس از ساخت سریال «هوش سیاه»گفتید پلیس فتا تحت تاثیر این سریال تاسیس شد. عدم مشارکت دستگاه‌های مربوط با این پروژه کمی عجیب است. آب‌پرور: چیزی که وجود دارد این است که حتما «هوش سیاه» افقی را نشان داده که به تشکیل این واحد کمک کرده است. سه ماه بعد از پخش«هوش سیاه» به جلسه‌ای دعوت شدم. در آن جلسه به من گفته شد پلیس فتا را با الهام از سریال شما تاسیس کردیم. در سری دوم در مصاحبه هایم باز به این موضوع اشاره کردم، اما بعد از حرف من تکذیبه‌ای از سوی پلیس فتا منتشر شد که این ‌طور نیست. این در صورتی بود که بارها به ما گفته شده «هوش سیاه» مادرفتا است. قبل از ساخت سری دوم «هوش سیاه» سنگ‌های زیادی جلوی پای ما گذاشته شد. به ما گفتند: «قصه باید فتایی بشه». من در جوابشان گفتم یعنی سطحش باید نازل شود؟ چون به گفته خود شما «هوش سیاه» سطح بالایی دارد. بعد ما را به کارشناسی در آن جلسه ارجاع دادند که درآن مرحله ایراد عجیبی به فیلمنامه گرفتند و با خواندن یک قسمت از سریال گفتند مجرمی که به دلیل جرایم اینترنتی در زندان است باید دیجیتالی فرار کند و… معلوم شد از 17 قسمت ارائه‌شده تنها یک قسمت مطالعه و با استناد به آن درمورد سریال داوری کرده بودند و این باعث ناراحتی‌ام شد.

آقای فاطمی در صحبت‌های دوستان در مورد عدم همکاری ارگان‌هایی که به شما قول همکاری داده بودند زیاد صحبت شد. شما به عنوان تهیه‌کننده قطعا بهتر می‌توانید درباره چگونگی آن صحبت کنید. سیدمرتضی فاطمی، تهیه‌کننده: «هوش سیاه» کاری کاملا تیمی و جمعی است. جای بسیاری از همکارانم در این نشست خالی است. «هوش سیاه» تلاشی هنرمندانه بود تا شهروندان ایران اسلامی درک جدید و متفاوتی از توانایی‌های دستگاه‌های امنیتی و انتظامی‌شان داشته باشند، ضمن اینکه هر جا نیز که از بستر واقعیت فاصله گرفت به دلیل فرهنگ‌سازی و تلاش برای تغییر ذائقه مخاطب بود تا نسبت به سرویس‌دهی بیشتر نسبت به دستگاه‌های مربوطه مطالبه‌گر باشند.

از این رو «هوش سیاه» کاری بسیار طاقت‌فرسا بود، اما چیزی که رخ داد فصل بد شروع کار بود. ما هیچ تصوری نداشتیم که سال گذشته در روند تولید با اتفاقات ناگوار اقتصادی مواجه می‌شویم. همه می‌دانیم سال گذشته در بحث تولید در سینما و تلویزیون با مشکلات جدی روبرو بودیم، اما به لطف خدا کار ما به نتیجه رسید، اما جا دارد چند گله هم داشته باشم. زمانی که پخش «هوش سیاه» تمام شد در جلسه تقدیر از عوامل این سریال بحث مشارکت‌های میلیاردی مطرح شد که به هر حال برای سریالی که محصولش قرار است امنیت ملی کشور ما را تقویت کند، چیز زیادی نبود. در نهایت قرار بود این سریال در سبد نیروهای انتطامی و دستگاه امنیتی کشور قرار بگیرد. پس بیراه نبود که دوستان قصد مشارکت داشته باشند. ابتدا پیشنهاد یک و نیم میلیارد مطرح شد و بعد یک میلیارد، در مرحله بعد 700 میلیون مطرح شد . این را هم باید بگویم که آنچه قرار بوده خرج «هوش سیاه» بشود صرف کار دیگری شده است. گله های دیگری هم هست که چه کارهایی در نیروی انتظامی تولید شده که در آرشیو خاک می‌خورد و در همه اینها «هوش سیاه» قطعا یک سرو گردن بالاتر است. متاسفانه به این سریال خیلی بی‌توجهی شد. در کنار آنها زحمات سازمان صدا‌و‌سیما بی‌اندازه بود. ما در ساخت سریال «هوش سیاه2»به این فکر کردیم که دستگاه امنیتی کشور چه حواسش باشد یا نه ما باید وظیفه مان را انجام بدهیم. آرش قادری، نویسنده

یکی از اتفاقات خوب این سریال حضور ضد قهرمانی هوشمند است که تاکنون در اکثر سریال های پلیسی ایرانی تصویر نشده بود. آقای قادری بسیاری معتقدند که سریال«هوش سیاه»با نگاهی به سریال‌های «24» و «فرار از زندان» نوشته شده است. شما چقدر این مسئله را می‌پذیرید؟ قادری: اگر این آدم هو شمند نباشد، خیلی زود دستگیر می شود و داستان دیگر کشش و جذابیت ندارد. در ارتباط با پرسش شما مبنی بر اینکه سریال «هوش سیاه» شبیه «24» یا «فرار از زندان» است، به نظر من این قیاس درست نیست، چرا که اگر وحدت موضوعی هم داشته باش یم، وحدت مکانی آن‌قدر متفاوت و محدود است که مقایسه کردنش اشتباه است و در صورت مقایسه دچار سرخوردگی می‌شدیم. ما در ایران نمی توانیم یک پستچی معمولی را نشان بدهیم که مرتکب اشتباه می‌شود، چون پستچی کارمند اداره پست است ،پست زیر مجموعه وزارت پست و تلگراف و تلفن است و بعد همینطور مراتب بالاتر و بعد می رسیم به اینکه چرا اصل نظام را با آن پستچی زیر سئوال بردید؟

پس با این شرایط شخصیت منفی سریال‌های ایرانی نمی توانند صاحب شغل ویژه‌ای باشند. معمولا آدم‌های منفی داستان‌های ما یک سری آدم‌های شیک هستند که در یک شرکت دست به اقدامات عجیبی می‌زنند و پول دارند. در بهترین حالت دلال ساخت مان هستند و برج می‌سازند، اما به دلیل اینکه یک سری افراد موجه هم در این حرفه فعالیت می‌کنند دیگر رویمان نمی‌شود شغل آدم‌های منفی داستان را برج‌ساز فرض کنیم.

اما آنچه از دیدن سریا ل‌هایی که به آنها اشاره کردید در ما رسوب کرد و باعث شد مثل همه آدم‌ها جذب این سریال‌ها شویم، این بود که ریتم و احترام به شعور مخاطب تعریف ویژه‌ای پیدا می‌کند و چیزهایی بود که از دیدن آن سریال های خارجی نصیب ما شد. از لحظه اول که فیلمنا مه را نوشتم در شورای های مختلفی حضور پیدا می‌کردم و باید به هر ارگان یا شرکتی که قصد همکاری با ما را داشت در مورد فیلمنامه توضیح می‌دادم. برای همین در شوراهای مختلف این پرسش پیش می‌آمد که شما چقدر از سریال‌های پلیسی خارجی الهام گرفتید؟

چون من زیاد درباره ای ن موضوع صحبت کردم، مناسب دیدم در جایی از فیلمنامه با این نکته اشاره کنم که همه جوابشان را بگیرند و دیالوگی را در دهان رئیس زندان گذاشتم که در قسمت چهار سریال به سرگرد می‌گوید: «من نگران فرار این زندانی هستم و می‌دانم این آدمی نی ست که اینجا بماند». زندانی به عنوان یک موجود فیزیکی که می‌خواهد از یک مکان فیزیکی فرار کند، غیر‌ممکن است به طریق دیگری غیر از طریق فیزیکی بیرون برود و طبیعی است که همه راه های خروج از زندان در همه سریال‌ها مشابه هم می‌شوند. از الان به بعد هم همین خواهد بود. در همه سریال‌ها زندانی یا از زیر زمین یا بالای دیوار فرار می‌کند یا از در خارج می‌شود . از طرف دیگر زندانی که ما تصویر کردیم ویژگی‌های خاصی دارد. این زندان کتابخانه دارد و فرم لباس‌ها متفاوت است و شاید از این جهت سریال های خارجی را بخاطر می‌آورد. از طرف دیگر برش‌های موازی و شکل تدوین تا حدی فضای سریال «24» را تداعی می‌کند. آقای آب‌پرور، شما به عنوان کارگردان نظرتان درباره تشابهی که بسیاری به آن اشاره می‌کنند، چیست؟ آب‌پرور: من سریال «24» را دیدم و دوستش داشتم. اواسط تولید «هوش سیاه » سریال «فرار از زندان» را می‌دیدم و وقتی به قطعیت تولید «هوش سیاه 2 » رسیدیم و فکر کردیم می‌توانیم آن را از زندان شروع کنیم، دیگر این سریال را ندیدم و تا به امروز هم دیگر فرصت نشد این سریال را تا انتها تماشا کنم، اما وقتی از کسانی که بین سریال ما و سریال‌های «24» یا «فرار از زندان» تشابه می‌بینند، می‌پرسم این تشابهات چیست، می‌گویند لباس یا پلان های هوایی. به نظر من اینها شکل کار است و به لحاظ محتوایی تنها تشابه آن این است که یک آدم نابغه قصد فرار از زندان را دارد. علاوه بر اینکه در یک اثر نمایشی چگونگی بر چیستی مقدم است.البته من بدم نمیاد «هوش سیاه» را با سریال‌های پلیسی خارجی با آن شکل تولید و تاثیرگذاری مقایسه کنند.

قادری: ما با بودجه ناهارآن سریال‌ها می توانیم سه فصل سریال بسازیم. اگرقرار باشد خودمان را با آنها مقایسه کنیم دچار سرخوردگی می‌شویم، اما به عنوان یک فیلمنامه‌نویس، اگر فیلم یا سریالی ببینیم به طور خواسته یا ناخواسته در ذهنیت من برای نوشتن تاثیر می گذارد.

آب‌پرور: هنر امروز را به نوعی هنر اقتباسی می دانند، یعنی بخش اعظم تخیل و تفکر هر کدام از ما تحت تاثیر آثار و تجلیات عصر و زمانه‌مان شکل می‌گیرد. وسایل ارتباطی، کتاب‌هایی که می‌خوانیم، فیلم‌هایی که می‌بینیم و یا حتی یک خبر در روزنامه در شکل‌گیری افکار و اعتقاداتمان اثرگذار است و ما هر آنچه را می‌ستاییم از آن تاثیر می‌گیریم.

در سریال «هوش سیاه»مخاطب با حجمی از اصطلاحات تخصصی روبرو است که شاید به گوشش هم آشنا نیست ،تاثیر این اتفاق در کار تک تک اعضای گروه به چه صورت بود؟ قادری: ما حتما نباید مهندس کامپیوتر یا برنامه‌نویس باشیم تا بتوانیم از این واژه‌ها استفاده کنیم، اما با یک تفاوت عمده عنصر درام را همراه اطلاعاتمان داریم و وقتی این دو با هم تلفیق می‌شود اتفاق بهتری رخ می‌دهد. آدم‌های بسیاری در این مجموعه به ما کمک کردند تا بتوانیم درک درستی از اصطلاحات کامپیوتری داشته باشیم. حتی من سعی کردم با یک سری افراد در خارج از کشور ارتباط بگیرم تا در زمینه اطلاعات آی‌تی سطح بالاتری داشته باشم، افراد نخبه‌ای از ملیت‌های مختلف در نقاط متفاوتی از دنیا. یک دوستی و همکاری بسیار خوب بین ما شکل گرفت تا من با ایده‌های پیش روی فضای سایبر در پنج سال آینده همراه باشم.

آب‌پرور: درسری دوم «هوش سیاه» بستر درام ما را به سمتی برد که بتوانیم از این فن‌آوری بیشتر و بهتر استفاده کنیم. عملا باید بگویم داستان هوش و نقش تکنولوژی در آن در طول تولید سریال رشد کرد و رفته‌رفته شکل گرفت تا حدی که حتی خط درام را هم تحت تاثیر قرار داد. هر چه جلوتر می‌رفتیم فیلمنامه «هوش سیاه» شکل بهتری می گرفت و برای من تجربه‌ای ویژه بود. ما تا روز آخر فیلمبرداری روی فیلمنامه کار می‌کردیم و شاید به این دلیل است که «هوش سیاه» این‌قدر به روز است، چون عموما سریال‌های ایرانی تاریخ مصرف دارند و حتی بسیاری از آن‌ها واپس‌گرا هستند. یعنی گاهی وقتی یک سریال جدید تماشا می‌کنی این احساس بهت دست می‌دهد که چقدر قصه و نوع روایت آن مستعمل و کهنه است. به نظرمن وقت آن رسیده است که رسانه در نوع روایت داستان‌هایی که برای سریال‌ها در نظر می گیرد یک حرکت روبه جلو اتخاذ کند. بسیاری از دوستانی که با صدا‌و‌سیما کار می کنند، انتقاداتی به این سازمان دارند. ما هم جدا از این قاعده نیستیم، اما می‌خواهم در این فرصت بخصوص بابت ساخت سریال «هوش سیاه» تشکر ویژه از مسئولان صدا‌وسیما داشته باشم که به من اعتماد کردند، چرا که اساسا فیلمنامه ای که نوشته شده بود منافذ زیادی داشت و پذیرفتن نگاهی که من به ساخت آن داشتم به شجاعت و درایت نیاز داشت و تنها اعتماد مدیران باعث شد تا ساخت این سریال میسر شود. خدا را شکر می کنم این سریال در طول پخش توانست مخاطبان بسیاری را با خود همراه کند تا ما هم شرمنده مسئولان تلویزیون نشویم و به یقین برسند که از اعتمادشان سو استفاده نشده است. سیدمرتضی فاطمی، تهیه‌کننده

آ قای واشقانی برای شما همراه شدن با گروه «هوش سیاه»چطور تجربه‌ای بود؟ مجید واشقانی، بازیگر: وقتی سریال «هوش سیاه» را می دیدم این سئوال برایم پیش می‌آمد که شاید بسیاری از مردم این حجم از اطلاعات تخصصی کامپیوتری را متوجه نشوند. وقتی خودم به عنوان بازیگر با گروه «هوش سیاه 2»همراه شدم متوجه شدم که من هم برخی از دیالوگ‌ها را که پر از اصطلاحات تخصصی هستند، متوجه نمی شوم، اما وقتی این سریال با اقبال بسیاری از مخاطبان روبرو شده است یعنی برای بسیاری قابل فهم و درک بوده است.

شاید همیشه بخشی از نگرانی مسئولان سازمان یا مردم بابت پخش سریالی که سعی دارد به نوعی سنت‌شکنی بکند این است که شاید مفاهیمی در آن گفته شود که مردم از آن الگوبرداری کنند تا چه حد این فرضیه را می‌پذیرید؟ آب‌پرور: فکر نمی کنم یک فیلم بتواند تا این حد تاثیرگذار باشد. به نظر من اشکالی ندارد که جوان‌های ما به سمت فضای آی‌تی بروند و علم این کار را یاد بگیرند و نحوه درست استفاده از آن را بیاموزند، اما حقیقتا در ذهنمان مروری داشته باشیم که چه کسانی تحت تاث یر چه فیلم‌هایی اقدام خارق‌العاده‌ای انجام داده‌اند؟

شاید این ترس سازمان از این بابت است که تکلیفش از تعریف تمایز بین آسیب‌شناسی و سیاه‌نمایی مشخص نیست. مثلا کارگردانی که قصد آسیب‌شناسی مسائل را دارد بر چسب سیاه‌نمایی به اثرش می‌زنند. واشقانی : اتفاقا فکر می‌کنم هشدارهایی که به خانواده‌ها از طریق سریال‌هایی مثل «هوش سیاه» داده می‌شود خوب است. شاید پدر و مادری خیلی در جریان پیشرفت تکنولوژی نباشند و متوجه نیستند که فرزندشان که به اصطلاح زیر گوششان است از طر یق اینترنت می‌تواند با میلیون‌ها آدم در ارتباط باشد و از طریق یک آی‌پی‌آدرس میشود محل سکونت کسی را شناسایی کرد و این سریال‌ها می تواند هشداری برایش باشد، اما ما چون همیشه نیمه خالی لیوان را می‌بینیم خیلی سریع نقاط منفی یک اتفاق را جستجو می‌کنیم. مجید واشقانی، بازیگر

قادر ی: دقی قا به نکته خوبی اشاره شد. یک فرد از طریق اینترنت با میلیون‌ها آدم دیگر در ارتباط است. در صورتی که برای بزهکار شدن حتما نباید در خیابان ه ا پرسه بزنی و معتاد شوی. ما در این سریال هم می بینیم که بزرگترین بزهکارها نه از خانه بیرون می‌آیند و نه سیگار می‌کشند.

شخصیت کامران در این سریال رفتارهای خاصی دارد که مفهوم آن برای بسیاری جای پرسش است، مثل عادت غذایی خاصی ک ه دارد از ابتدا چه المان‌هایی برای رفتارهای او تعریف شده بود؟ قادری: من بابت خوردن شیر و سالاد توسط کامران تا به حال زیاد جواب پس داده‌ام. این رژیم غذایی خود من است. قطعا آدمی را که قرار است از صفر تا صد آن را خلق کنم بخشی از آن به خود من مربوط می‌شود. جمشید کاظمی، آرش قادری است که کنترل نشده است. من خودم را کنترل می‌کنم. من یک سرگرد احمدی دارم که مواظب من است، اما جمشید کاظمی این سرگرد احمدی را ندارد من در این مدت بیش از اینکه درباره چیز دیگری صحبت کنم در مورد این حرف زدم که چرا جمشید کاظمی شیر و سالاد می‌خورد!

آب‌پرور: اصولا من هم دوست نداشتم کامران در طول کار چیزی بخورد، اما در 1100 دقیقه کار نمایشی این اتفاق خیلی غیر‌معمول بود. همینطور که به خواب رفتنش را نمی‌بینیم یا شادی و یا غم عمیق. من این شخصیت را یک تیپ می‌بینم، همانطور که از عشق و مهر در زندگی این فرد خبری نیست. شاید گفته شود در سری اول بحث یک عشق هست، اما من می‌گویم این عشق دروغین بوده و از کجا معلوم واهی نباشد. به نظر من کامران کاملا شخصیت تک‌بعدی دارد و به نوعی نماینده تکنولوژی نوین است.

برخی نشانه‌های رفتارشناسانه در مجرمان و پلیس در این سریال وجود دارد و این پرسش را برای برخی به وجود می‌آورد که این پلیس نا‌کجا‌آبادی است و خیلی نمی‌تواند متعلق به مکان خاصی باشد. آب‌پرور: چرا نگوییم آرمانی؟ همه فیلم‌ها که نباید مستندسازی کنند. اجازه دهیم بخشی از کارها هم سلیقه‌سازی کنند. بخشی از فیلم‌های ما باید رو به جلو حرکت کنند. اصولا تعداد فیلم‌هایی که با نگاه به آینده ساخته می‌شود در سینما یا تلویزیون ما خیلی کم است. من از سال 1374 کارم را با الگوسازی برای معاونت سیما و برنامه‌سازی برای تلویزیون شروع کردم. اولین ویدیو‌کلیپ ایران به دست ما همان سال ساخته شد یا اولین تله‌فیلمی که ساختیم سال 1377 بود و یا پرداختن به موضوعات ماورایی که ما در ایران آغازگر آن بودیم. طوری که جلوی پخش آن‌ها گرفته شد که در زمان ریاست دکتر لاریجانی در صدا‌و‌سیما به دستور ایشان اجازه پخش گرفت. من همیشه دوست دارم کارهایم حرفی برای گفتن داشته باشد.

آقای فاطمی به نظر شما پخش سریال همزمان با انتخابات باعث ریزش مخاطبانش نشد؟ فاطمی: به نظرمن هم همزمان شدن پخش با انتخابات ریاست جمهوری به تعداد بیننده‌های کار لطمه زد، اما از طرفی به پر‌شکوه‌تر برگزار شدن انتخابات کمک کرد. ما فروردین 92 از ترکیه برگشتیم.آن زمان آقای آب‌پرور تقریبا محال می دانست سریال به پخش برسد، اما زمان پخش سریال تا حد زیادی به میل خود ما بود و می‌دانستیم به لحاظ تعداد مخاطب لطمه خواهد دید. زمان پخش سریال باعث شد بسیاری از افرادی که در آن زمان شب سریال‌های ماهواره را می دیدند به سمت تلویزیون ملی برگردند و در آن زمان خاص، برنامه‌های تلویزیون دیده شد و این اتفاق برای تلویزیون بسیار خوب بود. درست است که در این میان سریال ما آسیب دید، اما من از زمان پخش مجموعه راضی هستم، زیرا همه ما تنها یک هدف داریم و آن هم اعتلای ایران اسلامی است. شما ببینید همان قدر که «هوش سیاه» ویژه است تولید آن هم ویژه و پیچیده بود و نیاز به عوامل ویژه و کاربلد داشت. شما در کدام سریال با این سطح از بودجه بیش از 150 لوکیشن اصلی و بیش از 30 هزار هنرور را می‌بینید. شما ببینید ساخت و سازهای متعدد این پروژه را که زندانی به مساحت پنج هزار متر مربع را به طور کامل و با دکور می‌سازد و در حرکتی پینگ پونگی در جواب چنان زندانی با دکور سایت پلیس مواجه هستیم. به همه این‌ها خودروهای خاص و تجهیزات فراوان را اضافه کنید که به گمانم امروز حتی در پروداکشن‌های سینمایی هم این حجم از امکانات را نمی‌بینیم. این‌ها یعنی اینکه برای ساخت پروژه هایی در سطح «هوش سیاه» ما به بسیج سازمان‌ها و ارگان‌ها نیاز داریم و تنها سازمان صدا‌و‌سیما نمی‌تواند بار سنگین چنین پروژه‌هایی را به دوش بکشد. آرمان موسی‌پور، آهنگساز

آب‌پرور: از طرف دیگر محصولات سازمان صدا‌و‌سیما تحت اختیار خودش است و هزینه کرده است و آن را تولید کرده است. ما به عنوان تولید‌کننده نظرمان را درباره زمان پخش اعلام می‌کنیم، اما در انتها تصمیم با سازمان است، اما من در ابتدای شروع پخش سریال از بینندگان تلویزیون خواستم در حد هفت قسمت به ما اعتماد کنند و سریال را ببینند و اگر راضی نبودند باز سریال‌های ماهواره را دنبال کنند، اما خوشبختانه عده زیادی از بینندگان تلویزیون به ما اعتماد کردند. به نظر من «هوش سیاه» ثابت کرد مردم اگر فیلم خوب ببینند به سمت تلویزیون برمی گردند و تلویزیون باید تصمیم بگیرد با یک تدبیری مردم را به سمت رسانه ملی بکشاند. هرچند همچنان معتقدم اگر مجال لازم را برای پس تولید داشتیم شاید کیفیت کار تا 15 درصد افزایش پیدا می‌کرد.

آقای موسی پور،آهنگسازی برای یک مجموعه پلیسی چه ویژگی‌هایی داشت؟ آرمان موسی‌پور، آهنگساز: من در این سریال فقط توانستم 20 درصد کاری را که در توان داشتم انجام بدهم. برای این مجموعه بزرگتر فکر می‌کردم، اما فرصت کافی برای رسیدن به شرایط مطلوبی که مد نظرم بود فراهم نشد. به عنوان مولف وقتی موسیقی می‌نویسم یا می‌سازم اثرم باید نقد شود. سعی کردم در برش‌های تصویری این سریال وقتی دو صحنه را کنار هم داریم، تمام حالت‌های تصویر و حس صحنه از طریق موسیقی به بیننده منتقل شود.

آقای سلطان محمدی درباره بازیگران این سریال صحبت کنید به نظر شما حسین یاری و کیکاوس یاکیده به عنوان قهرمان و ضد قهرمان در این سریال مناسب بود؟ سلطان‌محمدی: انتخاب حسین یاری و کیکاوس یاکیده بسیار خوب است. آن‌ها کنش‌های بسیار خوبی دارند، اما در کنار آن‌ها کندی پلیس‌های خانم بیننده را خسته می کند.

قادری: پلیس‌های خانم در ایران عملیاتی نیستند و در سریال ما درست تصویر شده است.

سلطان‌محمدی: این دو قهرمان و ضد قهرمان برابر با هم حرکت می‌کنند. آدم‌های اطرافشان هم خوب تعریف شدند. تدوین موازی سریال به بیننده تصویر بهتری می‌دهد و به ریتم بهتر داستان کمک کرده است. به نظر من جا داشت که «هوش سیاه 2»در تعداد قسمت‌های بیشتری ساخته می‌شد.

حسین سلطان‌محمدی، منتقد آ قای قادری اینکه ارتباط عاطفی زیادی در این سریال بین افراد نمی بینیم دلیل خاصی داشت؟ قادری: در یکسال گذشته بر این موضوع تاکید شد که در سریال‌های پلیس آقا و خانم عاشق هم نشوند. این مورد ممیزی تلویزیون نیست.در زمان تولید این سریال با سردار منتظر‌المهدی صحبت کردم و ایشان هم تاکید داشتند اگر ارتباط عاطفی به خوبی در تصویر منعکس می شود در فیلمنامه اعمال شود در غیر اینصورت نوشته نشود بهتر است.

آقای آب‌پرور، لزوم پرداختن به خانواده سرگرد احمدی در سریال چه بود؟ آب‌پرور: بعد از اینکه پخش سریال به پایان برسد ،برخی معترض خواهند شد چرا داستان خانواده نیمه تمام ماند؟ در ابتدا در قصه این‌طور نوشته شده بود که وقتی کامران از ترکیه برمی‌گردد، اقداماتی انجام می‌دهد که پایه و اساسش خانواده سرگرد احمدی است. لزوم این کار ادامه‌دار شدن سریال بود و تنگناهای مالی اجازه نداد که این سریال در 35 قسمت ادامه داشته باشد.

آقای آب‌پرور برنامه‌ای برای ساخت «هوش سیاه 3» دارید؟ آب‌پرور: خیر… شرایط برای ادامه‌سازی مهیا نیست. «هوش سیاه» بچه من است و علاقه خاصی به آن دارم و نمی توانم زوال و نابودی‌اش را ببینم.

برای ساخت فیلم برنامه‌ای دارید؟ آب‌پرور: بله، دوست دارم یک داستان پلیسی و امنیتی را در شبکه ویدویی به تصویر بکشم که البته به لحاظ موضوعی خیلی وابسته به «هوش سیاه» نیست.

آقای فاطمی، نکته پایانی؟ فاطمی: لازم از این فرصت و تریبون استفاده کرده و از کلیه همکاران در این پروژه تشکر نمایم. همچنین قدردانی درخوری نیز از مدیران محترم سازمان صدا‌و‌سیما که اهتمام ویژه‌ای به این سریال داشتند به ویژه شخص دکتر دارابی و مدیریت سابق سیمافیلم جناب آقای اسلامی مهر و مدیریت کنونی جناب معصوم‌زادگان دارم.

از شخص دکتر احمدی‌مقدم که به شخصه دغدغه تولید آثاری مانند «هوش سیاه» دارند تشکر می‌کنم، هرچند هنوز گله‌هایم از زیر‌مجموعه‌های ایشان باقی است.

و در نهایت تشکر ویژه نیز از همکاران خوبم در رسانه‌های مختلف، مکتوب و سایبر که با رصد کار همراه با تشویق‌ها و نقد‌های خود همواره یار و یاور ما در این پروژه بودند دارم و از خبرگزاری خبرآنلاین و همه همکارانشان نیز که مقدمات این نشست را برقرار کردند نیز سپاسگذارم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: