سه دلیل کناره‌گیری امیر قطر

روند انتقال آرام قدرت در قطر را نمی‌توان امری طبیعی و عادی ارزیابی کرد؛ به ویژه برای فردی همچون شیخ‌حمد که خود از طریق کودتا قدرت را از پدرش گرفته و روابط تنگاتنگی با غرب دارد.

کد خبر : 271033

فارس: کناره‌گیری شیخ «حمد بن خلیفه آل ثانی» امیر قطر پس از 18 سال حکمرانی که با کودتا علیه پدر به قدرت رسیده بود، اقدامی غیرعادی و غیرمنتظره بود زیرا در بین کشورهای عربی به ندرت دیده شده است که پادشاهی که در قید حیات است، بخواهد قدرت را به سادگی به جانشین خود واگذار کند. از این رو کناره گیری شیخ حمد گمانه زنی های مختلفی را در عرصه سیاسی و نیز رسانه ها بر انگیخته و ناظران سیاسی را بر آن داشته تا درباره کناره گیری آن دلایل مختلفی را مطرح کنند. به همین دلیل نمی‌توان روند انتقال مسالمت‌آمیز قدرت در قطر را امری طبیعی و عادی ارزیابی کرد، به ویژه برای فردی همچون شیخ حمد که خود از طریق کودتا قدرت را از پدرش گرفته بود. نگاهی به تاریخ قطر گواهی بر این مدعاست. در طول تاریخ این کشور 8 مورد انتقال قدرت صورت گرفته که تماما با کودتا و به اجبار بوده است. آنچه که مسلم است کناره گیری شیخ حمد امیر قطر به نفع پسرش شیخ تمیم، در سه سطح قابل تجزیه و تحلیل است. اول اختلاف داخلی در بین خاندان حاکم و آل ثانی و آل مسند. در این راستا می توان به اختلاف بین امیر قطر با حمد بن جاسم نخست وزیرش اشاره کرد که نخست وزیر متهم به طراحی کودتا علیه امیر بوده است. حتی در این راستا منابع رسانه ای گزارش دادند که حمد بن جاسم به نزدیکان خود گله کرده است که امیر قطر و خانواده او در پس پرده رسوایی دخترش در لندن قرار دارند. از سوی دیگر شیخ موزه همسر امیر قطر که از عشیره آل مسند است ، با توجه به بیماری همسرش و مبادا اینکه در صورت مرگ وی، نخست وزیر یکه‌تاز عرصه سیاسی شود و به قدرت دست یابد، در اقدامی پیش دستانه و با استفاده از نفوذ خود امیر قطر را مجاب کرد که قدرت را به پسرش واگذار کند. باید این را در نظر داشته باشیم که موزه در این راه حمایت کشورهای غربی از جمله آمریکا را با خود به همراه داشت. عمق این اختلاف تا جایی پیش رفت که این امر خود را در اولین اقدام امیر جدید در برکناری «حمد بن جاسم» نخست وزیر کهنه کار و با نفوذ قطر نشان داد. نخست وزیری که بیش از یک دهه هدایت و سکان دو پست مهم یعنی سمت نخست وزیری و وزارت خارجه را بر عهده داشته و همواره به عنوان یک شخصیت «قدرتمند» و مجری سیاست‌های امیر قطر در این کشور مطرح بوده است. سطح دوم این تغییر به ماهیت خارجی آن بر می‌گردد در واقع نمی‌توان انتقال قدرت در این کشور کوچک حاشیه خلیج فارس را بدون عامل خارجی آن نادیده گرفت همان طور که می دانیم بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در دوحه قرار دارد . پایگاه‌ هوایی «العدید» و پایگاه نظامی «السیلیه»‬ آمریکا در دوحه قرار دارند. آمریکا قطر را به عنوان پایگاه نظامی خود انتخاب کرد و فرآیند فرماندهی حمله به کشورهای افغانستان و عراق را از این کشور اداره کرد. این مرکز نظامی در قطر اکنون مرکز فرماندهی خاورمیانه و آسیای مرکزی آمریکاست. علاوه بر آن مبادلات اقتصادی دو کشور به چندین میلیارد دلار در سال بر آورد می شود بنابراین به نظر نمی رسد که تغییراتی در این سطح بدون هماهنگی و رایزنی با مقامات کاخ سفید انجام شده باشد. اما سوال اینجاست که چرا با وجود این همه خوش‌خدمتی امیر قطر، آمریکایی‌ها ترجیح دادند یا به تعبیری دیگری مجاب شدند که، فرد دیگری به جای وی بنشیند در واقع پاسخ به این سوال را می توان در عامل دیگری جستجو کرد که به ناکامی دوحه در تکمیل پرونده های محوله بر می گردد که در سطح سوم بدان اشاره خواهد شد. قطر تصمیم گیرنده در عرصه سیاست‌های خارجی خود نیست بلکه بخش قابل توجهی از سیاست‌های این کشور اجرای سیاست‌های آمریکا در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقاست و آمریکا ترجیح داده به جای اینکه خود را به صورت مستقیم درگیر بحران‌های منطقه کند، دوحه را به نیابت از خود وارد این بحران‌ها کند. شکست سیاست خارجی قطر و عدم تکمیل پرونده های محوله را می‌توان سطح سومی در نظر گرفت که می‌توان کناره گیری امیر قطر را در این قالب تجزیه و تحلیل کرد. در این بخش با توجه به اینکه قطر برنامه ها و طرح های اسرائیل و غرب را در منطقه پیاده کرده ولی با توجه به مبالغ فراوان و گزافی که در این زمینه هزینه کرده است، نتوانسته در سیاست خارجی نتیجه مطلوب و لازم را کسب کند. نمونه های از این موارد را می‌توان در موضوع فلسطین و آشتی فتح و حماس و نیز روند سازش و بحث سوریه به موضوع مشاهده کرد. در واقع این پرونده ها نتوانسته است کاملا به نتیجه برسد گرچه در بخش هایی پیشرفت های داشت ولی به نتیجه کامل و نهایی نرسیده است. هر سه این عوامل در امر کناره گیری امیر قطر مطرح است و مجموعه این عوامل باعث شده است که جابه جایی قدرت به شکل آرام در این کشور حاشیه خلیج فارس انجام شود. با توجه به سخنان اخیر شیخ تمیم امیر جدید قطر که در آن "بر پایبندی بر تعهدات منطقه و بین المللی" تاکید کرده بود، در واقع می توان این طور نتیجه گرفت که سیاست قطر در آینده چندان شاهد تغییرات قابل توجهی نخواهد بود و دوحه مامور اجرای ترکیبی از سیاست خارجی اسرائیل ، آمریکا و انگلیس در منطقه خواهد شد که در واقع بهای اجرای این سیاست را نیز همچون گذشته دوحه پرداخت خواهد کرد. بنابراین از دید ناظران سیاسی، سیاست‌های مستقلی را از این پس از این کشور حاشیه خلیج فارس شاهد نخواهیم بود البته کفه این سیاست با توجه به وابستگی فرزندان شیخه موزه به انگلیس، به سمت انگلیس سنگین‌تر خواهد کرد.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: