مشایی از چه چیزی منحرف شدهاست؟
وقتی کسی قائل به پلورالیسم و اومانیسم باشد، ایران را میگذارد جای اسلام و این طبیعی است.
دانا: شاید ذهن بسیاری به این که مشایی از چه چیزی انحراف پیدا کرده است، متوجه باشد و هنوز ابعاد این انحراف با وجود بعد وسیع مانور بر روی آن شکفته نشده است. حتی در مصاحبههایی که لیدر جریان انحراف داشته است به صراحت اذعان نموده که بگویید "من از چه چیزی منحرف شده ام". که شاید این نوشته برای شخص وی نیز سند تبیین انحراف باشد. ولی به هر حال عقل حکم می کند که وی آگاهانه دست به چنین اقدامی زده است و بعید است که خود از این خط انحراف آگاه نباشد.
در زمینه انحراف عمدتاً موارد اعتقادی دیده می شود که سیاست نیز دستخوش همین اعتقادات شده است.
اگر بخواهیم بصورت تفضیلی به این موضوع بپردازیم قطعا موارد زیر شمولیت در جرگه ابعاد انحراف را به خود اختصاص می دهند:
پلورالیسم حقانیت: فکر مشائی از اسلام و اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی فاصله زیادی دارد و به تعبیری اندیشههای او از اندیشههای اسلامی منحرف است.اولین نکته مهم این است که متاسفانه اندیشههای ایشان از پلورالیسم دینی نشات میگیرد. جهت شرح آن ابتدا باید خود پلورالیسم را تعریف کنیم. پلورالیسم 4 حوزه دارد، اولین حوزه، حوزه حقانیت است که شامل 2 حوزه برون دینی و درون دینی است.
حامیان پلورالیسم در این نوع از پلورالیسم قائل به حقانیت هستند. مراد از حقانیت چیست؟ ما با این تنوع و تکثر ادیان که یهود، بودا، مسیحی و اسلام داریم تحلیل ما چیست؟ پلورالیستها میگویند همه اینها حق می باشند و اعتقادها، باورها و هر چه میگویند درست است. در اسلام این عقیده به بطلان کشیده می شود،چون به لحاظ عقلانی، قرآنی و دینی باطل است. مثلا نمیتوانیم بپذیریم که خدا هم فرزند دارد و هم فرزند ندارد؛ چرا که پذیرش این دو اجتماع نقیضین است و عقلا باطل است چون بالاخره خدا یا فرزند دارد و یا ندارد یعنی یا اسلام راست میگوید و یا مسیحیت، نه اینکه هر دو راست بگویند.پس مشخص شد پلورالیسم برون دینی به لحاظ عقلی باطل است.
حال به پلورالیسم درون دینی میپردازیم. آیات متعددی در قرآن داریم که تأکید میکند تنها اسلام حق است: "إن الدین عند الله الإسلام وما اختلف الذین أوتوا الکتاب إلا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم"[1]. گاهاً شبههای مطرح می گردد که اگر اسلام به خاطر تسلیم بودنش حق است، پس دیگر ادیان مثل مسیحیت و یهود نیز تسلیم هستند، پس آنها هم حق می باشند.
اگر بخواهیم جواب این شبهه را بدهیم، باید موارد زیر را مطرح کنیم:
فرض بر اینکه اسلام را تسلیم معنا کنیم، خب وقتی تسلیمِ اسلام میشویم، پس باید تسلیمِ قرآن هم شویم و قرآن میفرماید "اقیموا الصلاة". نماز باید بخواند، پس کسی که نماز نمیخواند تسلیم خدا نیست. قرآن میفرماید «صوموا» یعنی روزه بگیرید پس باید تسلیم باشید، اسلام بیان داشته است انسانها باید نماز بخوانند، روزه بگیرند، حج بروند، حجاب داشته باشند و هر چه اسلام میگوید باید تسلیمش باشند. پس برخی که میگویند اسلام، یهود و مسیحیت حق هستند چون همه تسلیم میباشند، غلط است و هر کس تسلیم اسلام باشد، نمیتواند یهود و مسیحیت را بپذیرد.خب شهید مطهری پاسخ این شبهه را به صورت شفاف می دهد. ایشان می فرماید مصداق بارز تسلیم شدن در برابر خدا پذیرش احکام اسلام است.
دو نوع دیگر از پلورالیسم وجود دارد، پلورالیسم نجات و زندگی مسالمت آمیز.
پلورالیسم نجات نیز مورد پذیرش ما است.بحث این نوع از پلورالیسم این است آیا ما قائلیم همه به جهنم میروند؟ پاسخ این است ما در فقهمان جاهل مقصر و جاهل قاصر داریم اگر کسی قاصر باشد جهنم نمیرود، پس ممکن است یک گاوپرست جهنم نرود اما یک مسلمان راهی جهنم شود؛ چون ممکن است آن گاوپرست زمینه شناخت دین را نداشته باشد و دین به او نرسد در این حالت پلورالیسم در نجات مورد قبول است و ما معتقدیم اینگونه افراد شامل پلورالیسم نجات میشوند.نه اینکه این گاوپرست باطل نباشد، باطل است اما حق به گوشش نرسیده است پس ظلم است که خدا یقه این گاوپرست را بگیرد و در حقیقت چون خدا ظلم نمیکند این گاوپرست به جهنم نمیرود. قرآن میفرماید "ما کنا معذبین حتى نبعث رسولاً "[2] و نیز " لیهلک من هلک عن بینة ویحیى من حیَّ عن بینة"[3] پس در این نوع پلورالیسم ما قبول داریم که غیر مسلمان ممکن است جهنم نرود.
نوع چهارم پلورالیسم عبارت است از زندگی مسالمتآمیز که ما آن را قبول داریم. مثلا الان در مجلس شورای اسلامی ما، آشوری و مسیحی وجود دارد و ما با آنها زندگی مسالمتآمیزی داریم. نتیجتاً اینکه پلورالیسمی مردود است که دلالت بر حقانیت دارد.این نوع از پلورالیسم را قرآن به شدت رد میکند ائمه علیهم السلام رد میکنند و عقل نیز آن را رد میکند. اگر بپذیریم مسیحیت هم درست میگوید مسلمان بودنمان موضوعیت ندارد. اگر آنها درست میگویند چرا مسلمان باشیم و اگر اسلام درست میگوید چرا مسیحی باشیم.
متأسفانه از حرفهای لیدر جریان انحراف، پلورالیسم در حقانیت بدست میآید و حرفهای ایشان به پلورالیسم میرسد. اینکه گفته می شود آقای مشایی از اسلام انحراف دارد، بر اساس تعابیر و صحبتهایی است که خودشان دارند.
عبارت زیر بخش از سخنرانی رحیم مشایی در مراسم ثبت میراث فرهنگی در نیمه شعبان سالهای پیش است که می گوید: «اینکه مسلمانها بگویند کار ما درست است و بقیه اشتباه میگویند، به معنای آن است که 5/5 میلیارد انسان را از دایره انسانیت خارج بدانیم».[4]
این سخن انحراف از عقل و اسلام دارد؛ حال اگر اشاره به این اصطلاح داشت که «اشتباه عمل میکنند » توجیه مختص خود را داشت اما اینکه بگوییم بقیه اشتباه میگویند درست و قابل پذیرش نیست؛ بلکه اسلام میگوید آنها اشتباه میگویند و ادعای اسلام هم این است. طبیعی است که حرف ما مسلمانان درباره باطل بودن گاوپرستها، مسیحیان و یهودیها درست است و طبیعی است که آنها اشتباه میگویند و اینکه آقای مشایی به خود اجازه چنین سخنان و اظهار نظرهایی در رابطه با ادعای اسلام می دهد، جای بسیار تعجب دارد!
پاسخ این سخنان دلیل بر این نیست که 5/5 میلیارد انسان از دایره انسانیت خارجاند، بحث این است که اسلام حق است، حالا تکلیف غیرمسلمانان میتواند بر اساس پلورالیسم نجات و یا پلورالیسم بر اساس زندگی مسالمتآمیز قابل بررسی باشد.
مشایی در یکی دیگر از سخنرانیهای خود میگوید: «منطق انسانی، الهی، عشقآفرین، دامنهساز و افقپرداز در دنیا خریدار دارد. این دورهای نیست که هر کسی بخواهد دینی را در دنیا فراگیر کند» خب این ادعا یعنی قبول پلورالیسم در حقانیت. سوال می کنیم که امام زمان علیه السلام برای اسلام میخواهد بیاید یا برای اجرای امر دیگر؟ مگر ما وظیفه نداریم از اسلام دفاع کنیم و آنرا تبلیغ کنیم؟ نمیشود دم از امام زمان علیه السلام زد و ادعا کرد نباید اسلام را فراگیر کنیم.
دو حرف در اینجا مهم است اینکه اسلام فراگیر نمیشود با اینکه اسلام را فراگیر کنیم، قابل جمع نیست. خب اگر بگوییم نمیشود یعنی امکان آن نیست، بحث دیگری است. مگر انقلاب کردن سخت نبود با تحریمها مقابله کردن مگر سخت نبود آیا در مقابل اینها باید بایستیم یا بگوییم امکانش نیست؟ اما آقای مشایی نه تنها می گوید امکانش نیست بلکه میگوید دوره فراگیر شدن گذشته است. اشتباه نشود، اینکه میگوید دوره فراگیر شدن گذشته است متفاوت از عدم امکان و سختی برای فراگیر شدن اسلام است.
مشایی در ادامه میگوید:«این را به همه ادیان میگویم نه تنها به اسلام و مسیحیت و یهود. به عالیجناب هم گفتهام این راه، راه درستی نیست که ما امروز بخواهیم پیروان اسلام را زیاد کنیم» ایشان در اینجا منظورش مکانیزم و امکان نیست، بحث وی باور به پلورالیسم دینی است، یعنی فراگیر کردن اسلام را نادرست می داند. اینکه اسلام هم درست میگوید و هم مسیحیت یعنی باور به پلورالیسم. مشایی بگوید نمیتوانیم پیروان اسلام را زیاد کنیم خب این یک بحث دیگری است اما اینکه افزایش پیروان اسلام را کار درستی نمی داند، به هیچ عنوان با عقل و دین سازگار نیست.
متأسفانه آقای احمدینژاد هم در بعضی از موارد تحت تأثیر این افکار فاسد و منحرف از اسلام است.شهید خواندن چاوز اساسا باطل و غلط است چون قرآن میگوید غلط است. قرآن در سوره نسا آیه 69 میفرماید: «و من یطعالله و الرّسول » یعنی کسی که اطاعت از الله و رسول کند این شخص تازه لیاقت پیدا میکند با چه کسانی باشد؟ قرآن میفرماید « فاولئک مع الذین انعم الله علیهم» اینها چه کسانی هستند قرآن میفرماید «مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِکَ رَفِیقًا» شهید مقامی دارد که تنها در یک بستر خاص تعریف میشود اما اگر کسی قائل به پلورالیسم دینی باشد چه اشکالی دارد چاوز را شهید بخواند، یعنی تبعیت از خداوند و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در نظر ایشان ضرورتی ندارد.امام حسین (ع) در روز عاشورا فرمودند اگر دین ندارید آزاده باشید. اگر آقای احمدینژاد، به آقای چاوز که یک ظلم ستیز و خادم ملتش بوده است،لقب مرد آزاده را می دادند، معقولانه بود. اگر قرار بر این است که وی را شهید خطاب کنیم، می توانیم او را پیغمبر و امام معصوم نیز بخوانیم. چه اشکالی دارد مگر آدم خوبی نبود؟
آقای احمدینژاد! ما حق نداریم هر واژهای را هر کجا که دلمان خواست به کار ببریم چون واژهها بار معنایی دارند. چطور میگویید چاوز شهید است در حالی که قرآن میگوید "ولا تقولوا لمن یُقْتَلُ فی سبیل الله أمواتا بل أحیاءٌ ولکن لا تشعرون"[5]. کدام سبیلالله؟ قرآن جواب میدهد کسی که ایمان به خداوند دارد و از خدا و رسول او اطاعت می کند. " أطیعوا الله و اطیعوا الرسول و أولی الامر منکم"[6] اطاعت الله یعنی نماز یعنی روزه یعنی جهاد یعنی حجاب یعنی خمس لذا شهدا از این تیپ انسانها هستند. آقای احمدینژاد! مقام شهید آنقدر بالا است که قرآن آنها را در کنار انبیا و صدیقین قرار میدهد.
رجعت چاوز بدتر از شهید خواندن اوست و باطلتر است. آقای رئیسجمهور بداند یک روایت بسیار ضعیف هم درباره رجعت مسیحیها وجود ندارد؛ گرچه اکثر روایات ما درباره رجعت قوی نیستند اما در بین روایات ضعیف هم هیچ اشارهای به رجعت مسیحیها نشده است. البته درست است که انسان بد، فاسد، کثیف مثل یزید و دیگران رجعت خواهند کرد اما قطعا منظور شما از رجعت آقای چاوز، رجعت در جمع فاسدان نبوده. خودتان گفتهاید به عنوان انسان صالح رجعت خواهد کرد. رجعت مختص ائمه است، در زیارت جامع میخوانیم: «مصدق برجعتکم، منتظر لامرکم» پس ائمه رجعت میکنند و کسانی که واقعا پاک پاک بودهاند که در برخی روایات اسم آوردهاند از مؤمن آل فرعون. قرآن در سوره یاسین هم به این موضوع اشاره میکند و مشخص میکند منظور از رجعتکنندگان چه کسانی هستند. باید در جاده مشخصی باشید تا رجعت کنید نه اینکه چون ظلمستیز بودهاند پس رجعت میکنند. البته اگر کسی قائل به پلورالیسم باشد، برایش فرقی نمیکند که مسلمان، مسیحی و یهودی هم رجعت کنند. متأسفانه این حرفها شهادت میدهد که باور مشایی به اسلام منحرفانه است و متأسفانه آقای احمدینژاد هم متأثر است.
اومانیسم. بحث دیگر این است که بگوییم علت انحراف داشتن مشایی از اندیشه های اسلام، گرایش او به اومانیسم است. ایشان ناراحت میشود و داد میزند چرا به من میگویید اومانیست؟، خب مگر اومانیست شاخ و دم دارد. اومانیست ویژگیهایی دارد، اگر معنای اومانیست را نمیدانی علنا بگو اشتباه کردی. پس مشکل آقای مشایی 2 تا شد هم معنای اومانیسم را نمیداند و هم تعبیر بلد نیست، اگر اینطور است پس کمتر حرف بزنید، اگر معتقد به اومانیسم و پلورالیسم نیستید و حرفی میزنید که اومانیستی و پلورالیستی برداشت میشود خب حرف نزنید چون بلد نیستید حرف بزنید. لذا مشایی باید تکلیف خودش را روشن کند یا تعبیر نمیداند و یا به آنچه میگوید اعتقاد دارد. اگر تعبیر نمیداند پس حرف نزند اما اگر اعتقاد دارد به صراحت بگوید پلورالیست و اومانیست است. آقای مشایی! اومانیسم و پلورالیسم مشخصات و ویژگیهای تخصصی دارد که تمام این ویژگیها در سخنرانیهای شما موج میزند.
ایشان به کرات گفته است که "دوران اینکه یک دین در دنیا جهانی شود گذشته است باید اصول انسانی را جهانی کرد"؛ خب این اومانیسم است چگونه میتوان پذیرفت که جهانی شدن اصول انسانی به معنای اومانیسم نیست؟.
بحث دو تا شد. مراد از اصول انسانی چیست؟ منظور از جهت انسانی بودن است یا مسلمان بودن؟، من و شما مسلمانیم. به یک اصولی معتقدیم اعتقاد ما به این اصول به دلیل انسانیتمان است یا مسلمان بودنمان؟ اگر به علت مسلمان بودنمان باشد، پس اصول اسلامی باید جهانی شود که میشود همان دین. در حالی که ایشان میگوید دوران جهانی شدن یک دین گذشته است پس منظورش این نیست. حالا اگر منظورش پذیرش اصول به علت انسان بودن باشد که هست میشود اومانیسم. اومانیسم همین است و شاخ و دم ندارد. وقتی اصول اسلامی حاکم باشد من و شما و انسانها هدف نیستند اما اگر غیر از این باشد، انسان هدف است. این روشن است که معنایش اومانیسم است و هیچ کس نمیتواند آن را توجیه کند.
مشایی وقتی میگوید درست نیست پیروان اسلام و مسیحیت را زیاد کنیم باید روی این جمله تأمل کنیم. افزایش پیروان مسیحیت درست نیست چون باطل است و مسیحیت تحریف شده است این انجیلهای چهارگانه نوشته 4 نفر عادی است چه ربطی به حضرت عیسی دارد و باطل محض است اما آیا این شرایط در مورد اسلام نیز محرز است؟ روشن است که اینطور نیست.اصلا سؤال از آقای مشایی این است که امام زمان (عج) در غیبت مانده است و ممکن است خدای نکرده هزاران سال دیگر در پرده غیبت باشد، این انتظار برای ایشان، از برای چیست؟ امام زمان(عج) مانده که چه کار کند، آیا نعوذ بالله مانده است که بیاید و بگوید دورهای که اسلام را جهانی کنم، گذشته است و میخواهم اصول انسانی را جهانی کنم؟ امام زمان(عج) مانده که بیاید و بفرماید میخواهد اسلام را جهانی کند.
مورد دیگر بحث خدا شناسی مشایی است. وی می گوید، با خلق انسان، خدا معنا پیدا می کند.سؤال از مشایی این است که معنای خدا چیست؟ آیا خدا جز این تعریف میشود که یک وجود نامتناهی واجبالوجود و نامتناهی بینیاز مطلق است؟ خدا واجب الوجود است و بینیاز مطلق است. سؤال این است اگر هیچ یک از موجودات را خدا نمیآفرید خدا معنا پیدا نمیکرد؟ آقای مشایی! این بحثهای تخصصی و کلامی است چطور به خودتان اجازه میدهید بدون مطالعه وارد این مباحث تخصصی شوید خواهش می کنیم از شما که دراین مورد مطالعات دقیق تری داشته باشید.
از این آقا سؤال میکنیم اگر خدا نمیخواست انسان را خلق کند چون مجبور به خلق انسان نبود، مخیر به آن بود و اصلا انسان را نمیآفرید آیا خدا شناخته نمیشد و معنا نداشت؟ مشخص است که قبل از انسان خدا ملائکه را آفریده بود و ملائکه خدا را شناخته بودند قرآن درباره ملائکه میگوید" لایعصون الله ما امرهم و هم بأمره یعملون"[7]، یعنی همه ملائک معصوم هستند.پس ملائکه خداوند را می شناختند با اینکه انسانی نبوده است.
این سوال 2جواب دارد اول اینکه پس خدا را شناختهاند، پس نگویند خدا معنا پیدا نمیکرد. بفرمایند ملائکه کمتر از انسان خدا را میشناختند. نکته دوم، ملائکه 2 دسته هستند به تعبیر برخی بزرگانمان برخی ملائکه برای عالم جبروتند نه عالم ملکوت. عوامانه بگویم عالم جبروتیها خیلی کلاس بالا هستند. از امام صادق(ع) سؤال میشود اسم اعظم چیست، میفرماید موجود مجرد یعنی فرشته.فرشتهها موجودات بسیار عظیمی هستند. اصلا ماده را کنار بگذاریم، باز هم نمیتوانیم ادعا کنیم که خدا معنا پیدا نمیکرد یعنی چه که با خلق انسان خدا معنا پیدا کرد یعنی اگر اوباما و یزید خلق نمیشدند خدا معنا پیدا نمیکرد؟ پس اگر خدا اراده میکرد و هیچ چیز را خلق نمیکرد باز هم معنا داشت. خدا همانطور که خیلی از موجودات دیگر را خلق نکرد انسان را هم میتوانست خلق نکند.آیا خدا نمیتوانست انسان دو سر خلق کند. میگوییم میتواند چون قدرتش را دارد اما با حکمتش سازگار نیست. حالا در مقام بحث مباحث تخصصی نیستیم، همین قدر که این حرفها تخصصی است به افراد غیرمتخصص توصیه می کنیم بدون تحقیقات وارد بحث نگردند.
سوال منطقی این است که امام زمان(عج) در غیبت است که چه کار بکند جز اینکه اسلام را جهانی بکند، کار دیگری دارد؟ ایشان در سخنرانی دیگر میگویند هر انسانی با صرف نظر از ویژگیها باید یکسان دیده شود و این جمله دقیقا اومانیستی است. مشخصه ما اسلام است و مشخصه دیگران گاوپرستی، چطور میتواند نگاه یکسانی داشته باشیم. آن مسیحی که میگوید اسلام باطل است با آن مسلمانی که میگوید اسلام حق است باید یکسان دیده شوند؟
سوال؟ آیا آقای مشایی، اوباما را هم مثل مسلمانان یک طور میبیند؟ یزید را با امام حسین(ع) یک طور میبیند؟ معلوم است که حق نداریم یکسان ببینیم چون قرآن میفرماید:" افنجل المتقین کالفجار". آیا خدا متقین را کالفجار قرار میدهد؟ پس خدا یکسان نمیبیند؟ اگر صریح تر بگوییم، قرآن خطاب به عدهای میگوید "مثلهم کمثل الکلب" یعنی این انسانها سگ هستند. آیا این سگها را میتوانیم با مؤمنان یکسان ببینیم؟ خب عقل هم میگوید آدم دزد با آدم غیر دزد یکی نیست؛ همانطور که آدم فاسق و غیر فاسق را نباید یکی ببینیم. قرآن میفرماید" اولئک کا لانعام بل هم اضلّ". یعنی خدا خطاب به عدهای میگوید که شما از گاو هم پستترید؛ پس خدا یک طور نمیبیند و عدهای را هم میگوید شما از خر پستترید؛ پس خدا یک طور نمی بینید یکی را از گاو پستتر میبینید یکی را از خر و یکی را از سگ.
سکولاریسم (دنیاگرایی). یعنی مبدأ و معاد کنار برود و رفاه صرف و دنیاگرایی صرف جایگزین آن شود.یعنی خوب بخورید، مریض نشوید، فقر را از جامعه ریشهکن کنید، مسکن داشته باشید. خب در نهایت میشود شکم، سلامت بدنی و شهوات و این یعنی سکولاریسم. خب قرآن به همین خاطر میگوید این اندیشه دنیای مدرن جز اندیشه حیوانی نیست. آنجا که میفرماید "یتمتّعون و یاکلون کما تعکل الانعام". یتمتعون در اینجا به معنای بهرهبرداری و لذت بردن است، یعنی بخورند و بیاشامند و بهرهبرداری کنند، یعنی رفاه صرف و لذت گرایی. این امر یعنی حیوان صرف بودن. حالا این ادعا چیست که میگویید همه انسانها یکی هستند، پس اسلام چه می گوید؟ مشایی می گوید منطقی که بین انسانها فرق بگذارد محکوم به شکست است. در حالیکه قرآن بین انسانها فرق میگذارد، حالا این سؤال مطرح میشود که آیا منطق قرآن محکوم به شکست است؟ مشایی میگوید صفبندی کافر و مومن وجود ندارد، پس قرآن چه میفرماید. یک آیه دو آیه صد آیه نیست . قرآن در آیات بسیار زیاد می گوید که کفار با سر به جهنم خواهند رفت.
انسانیتی که امروز تعریف میشود و تعریفی که مدرنیته از انسان دارد با اسلام در تعارض است. در مدرنیته تعریفی که از اسلام میشود روح مجرد برای انسان رد میشود. مثلا اگر هیچ یک از علوم تجربی و علوم انسانی قائل به روح مجرد انسان نیست چون دنیای مدرنیته روی اندیشه پوزیتویستی استوار است.مثلا در روانشناسی، روان یعنی چه؟ یعنی مغز و رفلکسهای آن، حیوان هم مغز دارد روح مجرد کجاست پس تعریفی که از انسان در دنیای امروز ارائه میشود با اسلام در تعارض است. بیداری انسانی چیست که میگویند. در تعریفی که ما از انسانیت داریم دین اولویت دارد و دین از اقتصاد بالاتر است اما در مدرنیته اقتصاد از دین بالاتر است. اینکه میگوییم اقتصاد در دین اولویت اول نیست به همین دلیل است، به طور مثال در واقعه کربلا، دشمن خیمه امام حسین علیه السلام را که خانه امام و یارانش بود به آتش کشید اما امام حسین علیه السلام دست از دین برنداشت و یا آب را به روی یاران امام حسین بستند باز هم امام حسین علیه السلام دست از دین بر نداشت. پس ممکن است خانه ما را با بمب اتم خراب کنند اما دست از اسلام برنخواهیم داشت. بنابراین دین مهمتر از همه چیز است ولی در بیداری انسانی دین اصالتی ندارد.
به ما میگویند شما در قرآن دارید که خلقت مختص خداست و مراجع تقلیدتان نیز به این صحه میگذارد، حالا چه طور دانشمندان، گوساله درست میکنند. پس همین که آقای مشائی میگوید ممکن است، انسان درست کنند از همین جنس است و اما پاسخ این سوالات به این شرح است. این شبهه را بزرگان ما هزار سال پیش پاسخ گفتهاند، پاسخ این است. بشر تنها کاری که میتواند انجام دهد فقط حرکات بدنی است. ما به عنوان بشر فقط فهمیدهایم، اگر x کنار xجمع شود چه حاصل میشود. پس انسان کاشف است نه خالق، یعنی کشف میکند قدرت خداوند را.
در دوران دبیرستان معلم به ما میگفت، هیدروژن را با اکسیژن جمع کنید تا آب تولید کنید، حالا نقش بشر تولید آب نیست بلکه فهم وکشف چگونگی تولید آن است، یعنی بشر فهمیده است ترکیب اکسیژن با هیدروژن منجر به تولید آب میشود، پس ما حق نداریم بگوییم بشر آب تولید کرده است. چرا که جمع هیدروژن با اکسیژن با ماست اما تولید آب دست خداست و خدا استادی است که ترکیب هیدروژن و اکسیژن را در تولید آب تعریف کرده است. یعنی ما نه هیدروژن را بوجود آورده ایم و نه اکسیژن را و نه خاصیتی که در آندو است و موجب می شود هرگاه آن دو کنار هم جمع شدند تبدیل به آب شود. پس ما هیچ نقشی در عالم نداریم و قادر به ایجاد هیچ چیزی در عالم نیستیم.
حالا سوال این است، آن کسی که میگوید هیدروژن را با اکسیژن ترکیب کنید تا آب تولید شود، پاسخ بدهد که ایا هیدروژن را او درست کرده است؟ اکسیژن را او تولید کرده است؟ این خاصیت که هیدروژن با اکسیژن جمع شود آب تولید شود را چه کسی در هیدروژن و اکسیژن قرار داده است. پس وقتی انسان هیدروژن و اکسیژن را تولید نکرده و خاصیت آب شدن را در جمع هیدروژن و اکسیژن قرار نداده چطور میتواند ادعای تولید آب کند.
ساخت انسان که آقای مشائی از آن سخن میگوید نیز از همین دسته است، انسان خالق نیست، کاشف است یعنی ممکن است به آنچه که خدا خلق کرده برسد و آن را کشف کند، اگر کشف کرد پس به معنای خلق کردن نیست. به تعبیر دیگر انسان، مونتاژ کار است و می تواند کشف کند که با جمع چه چیزهایی چه چیزی تولید میکند. اما اینکه آقای مشائی میگوید انسان در دوره جدید از قدرت آفریدگاری بیشتری برخوردار بوده است، اشتباه محض است، پس آقای مهندس! اگر بشر امروز موفق به ساخت هواپیما میشود کاری نمیکند جز مونتاژکاری.
این ادعا غلط محض است، از آقای مشایی میپرسیم انسان و کمال چیست؟ چرا از واژههایی استفاده میکنید که مفهوم آن مبهم است؟ اگر کتاب «فلسفه اخلاق» و بسیاری از کتب آیت الله جواد آملی را در این زمینه مطالعه نماییم، میس توانیم به این بحث، پاسخ قاطع بدهیم.. شما نمیتوانید بگویید چون انسان امروز قادر به ساخت هواپیما است پس کمالش بیشتر است چون این سوال مطرح میشود آیا پیامبر هواپیما ساخت؟ یعنی کمال نداشت، خوب اگر این طور باشد بشر امروز از امام حسین و امیر المومنین بالاتر هستند چون اختراعات زیادی داشتهاند. آقای مشائی چه کسی گفته تکنولوژی دال بر کمال است؟ اصلا کمال انسان جز قرب الهی و تقرب به خدا هیچ چیز دیگری نیست؟ شاید بگویید ما برای این ادعا برهان منطقی نداریم، اما داریم، هر کس یک مرتبه کتاب "خودشناسی برای خودسازی" آیت الله مصباح را مطالعه کند این موضوع را به درستی و به دقت درک خواهد کرد که کمال تنها در قرب به خدا حصر شده است، این کتاب خواندنی است و برهان ما این است که کامل ترین انسان و در حقیقت انسان کامل حضرت مهدی (عج) است. امام زمان که هواپیما درست نکرده است، کامپیوتر و سفینه فضایی درست نکرده است.
انسان کامل فقط امام زمان(عج) و بقیه ائمه اطهار (ع) هستند و کسی که به امام زمان نزدیک میشود، به کمال نزدیک تر میشود. چون امام زمان و سایر ائمه علیهم السلام هستند که دربارهاش در زیارت جامعه کبیره فرمودهاند:«بکم فتح الله، بکم یختم، بکم ینزل الغیث، بکم یمسک السماء». یعنی اگر باران میآید به برکت امام زمان است چرا کرات به هم نمیخورد؟ چرا کره زمین با ماه برخورد نمیکند؟ پاسخ در جامعه کبیره است که میفرماید: به دلیل وجود با برکت امام زمان است که این اتفاقها نمیافتد. این بحث که در جامعه کبیر آمدهاست و برهان فلسفی دارد و ما برای آن استدلال داریم، پس هر کسی که به امام زمان نزدیک است به کمال می رسد نه اینکه به نسبت پیشرفت تکنولوژی انسان به کمال نزدیک شود.
نتیجه:
وقتی کسی قائل به پلورالیست و اومانیست باشد، ایران را میگذارد جای اسلام و این طبیعی است. آقای مشائی پاسخ دهد که فرزندان این مملکت برای خاک، جان خودشان را از دست دادند یا برای اسلام. آقای مهندس، اگر اسلام باشد ایران حفظ میشود، اما اگر اسلام نباشد ایران هم حفظ نمی شود. نه تنها اعتبار ایران به اسلام است بلکه همه چیز ما اعتبارش را از اسلام میگیرد. پس آقای مشائی اعتبار ما به امام رضا(ع) و حضرت سید الشهداء علیهم السلام است نه به ایران.امروز اگر ایران در دنیا عزت پیدا کرده به برکت اسلام و امام حسین(ع) بوده است، البته ما افتخار میکنیم ایرانی هستیم چون مسلمانیم، لذا توجه داشته باشیم که اسلام فراتر از ایران است.
(این مقاله بر اساس سخنان حجت الاسلام محمود نبویان استخراج شده است)
پی نوشت:
[1]. آل عمران19
[2].الاسراء 15
[3]. انفال 42
[4]. سایت شخصی مشایی 30 مرداد 87
[5]. بقره154
[6]. نساء59
[7]. تحریم