«مصحف فاطمه» چه می‌گوید؟/درك مقامات فاطمي؛ وظيفه عالمان

تمام اين 57 روز يا 59 روز ما، هم به سر و سينه مي زنيم، گريه هم مي كنيم، كار خوبي هم هست؛ اما حضرت چه كار كرد در اين 57 روز؟ گريه اش را كرده، اما همه اش گريه؟! آن مصحف فاطمه در اين 57 روز نوشته شده. آن سينه زدن و گريه كردن كه آسان است، مال عامه مردم است! ما هم يك ساعت سينه مي زنيم و گريه مي كنيم مثل عامه، چهار ساعت ديگر هم بايد بفهميم مصحف فاطمه يعني چه!

کد خبر : 256920
حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی: حضرت صديقه كبري(س) كه الگوي ماست، توده مردم اعم از زن و مرد از سنت و سيره آن حضرت بهره برداري مي كنند، اما بهره برداري ما حوزويان و دانشگاهيان از علم آن حضرت، كمال علمي آن حضرت، فهم آن حضرت، حشر قرآني آن حضرت، حشر روائي آن حضرت است؛ وگرنه ما با توده مردم فرقي نخواهيم داشت! هر كسي موظف است به اندازه سعه هستي خود از آن صديقه كبري بهره ببرد؛ اين وظيفه اصلي همه ماست. حضور حضرت فاطمه(س) در اساسي ترين آيات قرآن كريم ذات اقدس اله وقتي از فاطمه(س) نام مي برد؛ مي بينيم در آن جاهاي برجسته قرآن، فاطمه حضور دارد. اين را عرض مي كنم براي اينكه ما با عوام مي خواهيم فرق داشته باشيم؛ همه مان مي خواهيم برويم بهشت، اما ما مي خواهيم جلوتر برويم. آنها هم سينه مي زنند، گريه مي كنند؛ ما هم اگر فقط گريه بكنيم، همان ثواب را مي بريم. فهم يعني فهم! اينكه بفهميم آن بانو چه كار كرده، از آن كسي كه در كوي و برزن است ساخته نيست، اما ما، هم بايد بفهميم، هم بايد عمل بكنيم، هم بايد منتشر بكنيم. وجود مبارك فاطمه در آن نقاط برجسته قرآن حضور دارد. قرآن كريم يك سلسله دستورات اخلاقي دارد كه چه خوب است، چه بد است. يك سلسله دستورات فقهي دارد كه چه حلال است، چه حرام است. در آن بحثهاي اخلاقي، متخلفان حضور دارند، در آن بحثهاي فقهي، فقهاء حضور دارند. يك سلسله بحث هاي كليدي و قله اي دارد كه آنجا فاطمه حضور دارد. در جريان مباهله كه با يك دعا، كن فيكون مي شود، فاطمه حضور دارد(1)؛ در جريان حديث كساء و آيه سوره مباركه احزاب و آيه تطهير فاطمه حضور دارد(2)؛ جريان سوره هل اتي فاطمه حضور دارد(3)؛ اينها را مي گويند «فهم». ما بايد اين راه ها را برويم؛ وگرنه به سر و سينه زدن، همه دارند مي زنند! ما هم مي ناليم و گريه هم مي كنيم. درك مقامات فاطمي؛ وظيفه عالمان ما اگر بفهميم كه چه كار بكنيم كه مصداق سوره هل اتي بشويم، ديگر فاطمي نخواهيم بود! و اين هم مخصوص آن حضرت نيست، منتها حضرت در قله است؛ به دليل اينكه در جريان انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاء و لاشكوراً(4)، فضه هم شركت داشت. فضه نه امام بود، نه امامزاده! اگر شيخ مشايخ ما، مرحوم آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني(رض) مي فرمايد: مفتقرا متاب روي از در او به هيچ سو زآنكه مس وجود را فضه او طلا كند(5) همين است! اين كيمياگري را او بلد است. اگر فضه در اين آيه سهيم است كه بخشي از سوره مباركه هل أتي در فضائل اين گونه افراد است، ما چرا نباشيم؟! فاطميه براي ما، اينهاست، براي ديگران جور ديگر است. پس در صحنه مباهله كه قله معارف قرآني است كه مي خواهند با يك دعا وضع را يكسره كنند، فاطمه حضور دارد؛ در جريان هل أتي فاطمه حضور دارد؛ در جريان انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت(6)، فاطمه حضور دارد؛ در جريان حديث كساء كه مربوط به همين بخش است، فاطمه حضور دارد. آنگاه چگونه درباره صديقه كبري(س) وارد نشود كه او ليله قدر است؟! اين نكته هم مخصوص صديقه كبري است. هر انسان كاملي وقتي به دنيا مي آيد، ميلادش ليله قدر است؛ منتها درباره صديقه كبري(س) بيستم جمادي الثانيه، ليله قدر است و درباره وجود مبارك ولي عصر (أرواحنا فداه)، نيمه شعبان ليله قدر است. فرقي بين اين 14 معصوم مقدس نيست؛ زيرا همه اينها عدل قرآنند، يك. هر وقت قرآن نازل شد، شده شب قدر، دو. اينها هم هر وقت از آن عالم نازل شدند، به عالم طبيعت آمدند، متولد شدند؛ مي شود ليله قدر، سه. چرا شب قدر محترم است؟ براي اينكه قرآن از يك عالمي به اين عالم آمد. نيمه شعبان چرا مقدس است؟ براي اينكه وجود مبارك ولي عصر از آن عالم به اين عالم آمد. 13رجب هم براي ما مي شود ليله قدر، بيستم جمادي الثانيه كه ميلاد وجود مبارك زهرا است براي ما مي شود ليله قدر. هر وقت يك انسان كاملي از يك عالمي به عالم ما تنزل و تجلي كرده، مي شود «ليله قدر». منتهاي اين ليالي و اين آزمنه تفاوت خاص خودشان را دارند. شما مي بينيد در دعاي شب بيست و هفت رجب، در آن دعاي شب مبعث مي خوانيم: خدايا! من تو را قسم مي دهم به اين ليله اي كه در آن تجلي أعظم رخ داده است(7). قريب به اين مضمون دعاي 27 رجب در روزش هم هست، اما دعاي شب 27 رجب اين است؛ پس اين مي شود (تجلي اعظم). اگر اينها نور واحدند، ميلاد و امامت همه اينها مي شود تجلي اعظم. پس اين چنين نيست آن حديثي كه آمده فاطمه(س) ليله قدر است، مخصوص اين بانو باشد! اين 14 نور همين طورند، چون اينها نور واحدند و همتاي قرآن كريمند برابر حديث ثقلين، و اگر قرآن ظرف نزولش مي شود ليله قدر، اينها هم ظرف تنزلشان مي شود ليله قدر! اين را مي گويند (فاطمه شناسي). امكان درك برخي از معارف فاطمي آن بخشهاي قله اي كه مربوط به آنهاست؛ نه ما مي فهميم، نه ماموريم! اما آن دامنه اش هم براي ما فهميدني است، هم عمل كردني است؛ به دليل اينكه فضه آنجا حضور داشت. در آيه تطهير جا براي ماها نيست، چون مقام عصمت است. پس چه جور ما معصوم بشويم؟ ما به زحمت عدالتمان را مي خواهيم نگه بداريم، براي ما دشوار است! عصمت از خطا، يك؛ عصمت از خطيئه، دو؛ نه بد بفهميم، نه فراموش بكنيم؛ اين مقدورمان نيست! اين ذلك فضل الله يوتيه من يشاء(8).ما نه درست مي فهميم، نه مأموريم، نه از اينها نمونه داريم! اما آن بخشهاي عدالتش را، هم مي فهميم، هم مأموريم و هم نمونه هاي فراوان داريم. اين جريان انما نطعمكم لوجه الله كه فضه در آن حضور داشت، براي ما مقدور است؛ اين گذشت براي ما مقدور است. اگر يك وقتي يك چيزي كه شد، فورا احتكار بكنيم تا فشار روي دولت بيايد، اجناس گران تر بشود؛ اين كار براي ما مقدور است نكنيم! اينها ديگر مقدور ماست! حالا اگر به آن حد نرسيديم، ولي اين را كه مي توانيم انجام دهيم! اينها چيزهايي است كه بايد ايام فاطميه براي ما روشن كند. پس جريان ليله قدر بودن حضرت به عنوان تمثيل است و نه تعيين. دفاع حضرت فاطمه(س) از حريم ولايت اين بانو در بخشهاي مربوط به ولايت نيز حضور دارد. وجود مبارك فاطمه زهرا(س) در متن حجه الوداع بود، در جريان غدير بود، اين خطبه را كاملا حفظ كرد، استدلال كرد، در جريان مسجد هم استدلال كرد، فرمود: مردم! مگر يادتان نبود اين حرفها را پدرم در حضور عده زيادي زد. من كنت مولاه فهذا علي مولاه(9)؛ پس در حجه الوداع كه مهمترين سفر تاريخي حضرت است، حضور داشت؛ در جريان غدير حضور داشت. تدوين «مصحف فاطمه(س)» در ايام فاطميه ايام بعداز رحلت آن حضرت شده فاطميه. يعني ايامي كه وجود مبارك پيغمبر رحلت كرد و وجود مبارك فاطمه(س) معصبه الراس است (يعني از شدت درد دستمال به سرش بسته)(01)؛ حالا در تمام اين 57 روز يا 59 روز ما، هم به سر و سينه مي زنيم، گريه هم مي كنيم، كار خوبي هم هست؛ اما حضرت چه كار كرد در اين 57 روز؟ گريه اش را كرده، اما همه اش گريه؟! آن مصحف فاطمه در اين 57 روز نوشته شده. مرحوم كليني(رض) به نقل از معصوم اين روايت را آورده كه جبرئيل مرتب نازل مي شد، مطلبي را براي فاطمه زهرا(س) ابلاغ مي كرد و او آن مطالب را حفظ مي كرد و براي علي بن ابي طالب نقل مي كرد و علي بن ابي طالب مي نوشت و آن شده «مصحف فاطمه». آن سينه زدن و گريه كردن كه آسان است، مال عامه مردم است! ما هم يك ساعت سينه مي زنيم و گريه مي كنيم مثل عامه، چهار ساعت ديگر هم بايد بفهميم مصحف فاطمه يعني چه! آيا حوزه و دانشگاه هيچ فرقي نبايد داشته باشد با عوام؟ چرا مي گويند خواب عالم بهتر از عبادت جاهل است؟ براي اينكه او را فورا مي شود برگرداند. حضرت گريه مي كرد، اما داغ هم خيلي بود؛ يعني آن مصيبتي كه بر صديقه كبري وارد شد، تحمل پذير نبود! خدا غريق رحمت كند مرحوم صدرالمتألهين را؛ ايشان در يك رساله اي به نام رساله سه اصل مي گويد: قتل الحسين بن علي بن ابيطالب يوم السقيفه. فرمود: حضرت را در كربلا نكشتند، در سقيفه شهيد كردند!! براي اينكه همين سقيفه باعث شد! همه اين مفاسد از همان سقيفه بود و اين، كار كمي نبود! جگر سوزترين داغ هاي تحميل شده بر اهل بيت(ع) پس از رحلت پيامبر(ص) يك بيان نوراني اي در نامه هاي نهج البلاغه است كه آن سؤال در نهج البلاغه نيست، ولي جواب در نهج البلاغه هست. بخشهاي خطب حضرت كه تمام شد، به نامه هاي حضرت مي رسد. نامه هاي حضرت چند قسم است؛ يك بخش نامه هائي بود به دربار اموي؛ يا جواب نامه هاي آنها بود، يا نامه هاي ابتدائي. بخشي هم نامه هائي بود كه به كارگزاران و كارمندان حوزه حكومتي خودشان مرقوم مي فرمودند، بخشي هم نامه هاي سفارشي بود. وصيت؛ سفارش، يعني توصيه اخلاقي. آن نامه هائي كه مربوط به كارمندانشان بود، نظير عهدنامه اي كه براي مالك نوشت و امثال ذلك. آن نامه هاي توصيه اخلاقي هم جداست، اما آن نامه هاي سياسي اي كه به عنوان جواب نامه هاي دربار اموي نوشت، يكي اش اين است كه آن نامه سؤال در نهج البلاغه نيست، ولي جواب در نهج البلاغه است. نامه جسورانه اي از دربار اموي آمد كه علي! يادت هست كه تو را با طناب بردند مسجد، بستند؟ اينها را مي گويند (داغ)!! اينها را مي گويند جگرسوز و حضرت فاطمه اينها را تحمل كرد! حضرت امير در جواب مرقوم فرمود: بله، من يادم هست؛ ما كه اينها را انكار نكرديم! بله، مرا با طناب بردند؛ براي اينكه من اگر بخواهم سقيفه را امضاء كنم، با دست باز كه امضاء نمي كنم!! ما را مي بندند و از ما امضاء مي گيرند وگرنه ما اهل اين نيستيم كه سقيفه را امضاء بكنيم! معاويه! تو رفتي ما را خجل كني، خودت رسوا شدي: اردت ان تفضح فافتضحت(11). اينها را حضرت امير و حضرت زهرا تحمل كرد؛ مي گويند: داغ جگرسوز. اينها بدتر از در به پهلو زدن است! همه اينها را وجود مبارك فاطمه(س) تحمل كرد. در تمام اين مدت، اين 57 روز يا 59 روز داغدار بود. جبرئيل(ع) براي تسليت مي آمد و معارف الهي را، اخبار گذشته و حال و آينده را ابلاغ مي كرد، وجود مبارك زهرا اينها را ضبط مي كرد، در خاطره حفظ مي كرد، بعد املاء مي فرمود و وجود مبارك حضرت امير مي نوشت و آن شده (مصحف فاطمه). ضرورت بهره مندي از معارف علمي صديقه كبري(س) ما از مصحف فاطمه خبر نداريم، آن رشته علمي را نه ما مي فهميم، نه مقدور ماست، نه مأمور به ماست! اما مي فهميم بايد با سواد شد. اگر همين كه درس تعطيل شد، آدم به سراغ بطالت برود؛ اين راه فاطمه نيست! آدم تا نفس مي كشد بايد بفهمد، اين وظيفه ماست. تعبير بزرگان اين است همين كه گفتيم الان درس تعطيل شد يا ما فارغ التحصيل شديم؛ اين اولين روز جهل ماست. كشور ما سواد و فهم و مديريت و علم مي خواهد؛ دنياي ما اين است، آخرت ما هم اين است. گريه هم به جاي خود؛ غالبا ماها كه اين چيزها را بررسي مي كنيم به صورت عادي آدم به اينها نگاه نمي كند! آنجا هم اشك ما مي آيد. ممكن نيست كسي اين صحنه را بخواهد بخواند، بنويسد، شرح كند؛ مگر اينكه با اشك! آخر اين مثل آيه قرآن يا فقه و اصول نيست! هر وقت ما اينها را مي خواهيم بنويسيم و يا شرح بكنيم بالاخره اشك مي آيد. اين ممكن نيست كسي اينها را بخواهد تحليل بكند و اشكش نيايد! غرض آن است كه اين بي بي(س) در طي اين 57روز يا 59روز محصولش مصحف فاطمه بود. وقتي وجود مبارك ولي عصر يا امام صادق افتخاراتشان را ذكر مي كنند يا گاهي احتجاج مي كنند؛ مي فرمايند: در مصحف مادرمان اينچنين آمده است، اينها را در ايام فاطميه نوشتند. تبيين جايگاه عالمان در قيامت بنابراين رسالت ما حوزويان و دانشگاهيان گذشته از آن عرض ادب و اظهار ارادت و سينه زدن و ناله كردن و اشك ريختن، اين است كه معارف اينها را بفهميم، عمل كنيم، منتشر كنيم، تأليف كنيم، تصنيف كنيم تا جامعه ما بشود فاطمي و علوي، آن وقت نه بيراهه مي رويم، نه راه كسي را مي بنديم! با دست پر هم مي ميريم. چون آدم بفهم را با آدم عادي يك جا نمي برند! آدمهاي عالم را با احترام نگه مي دارند. يك عده را نگه مي دارند، مي گويند بايد بازپرسي بشويد: و قفوهم انهم مسئولون(21). اينها را بازداشت كنيد، براي اينكه اينها زير سؤالند! اينها يك دسته اند، اما به علماء و مردان الهي مي گويند: تشريف داشته باشيد، تنها نرويد. از يك عده شفاعت بكنيد كه به همراه شما وارد بهشت بشوند: قف تشفع تشفع(31). تشريف داشته باشيد و يك عده را شفاعت بكنيد. اينها كه پاي منبر شما، يا حرفهاي شما، يا كتابهاي شما؛ به بركت شما راه افتادند، در دنيا شفيع اينها بوديد كه بيراهه نروند؛ در آخرت هم شفيع اينها باشيد، اينها را همراه خود به بهشت ببريد. آي! اين كم مقام است؟! قف تشفع تشفع. بايستي دو شفاعت بكنيد كه شفاعتتان مقبول است. حالا آن مقامات الهي را واقعا نه ما مي فهميم، نه از ما مي خواهند! اما اينها را به خوبي مي فهميم. از ما مي خواهند، مقدورمان هم هست. تفاوت «كوثر» با «تكاثر» ما به اين فكر نباشيم كه فقط خودمان برويم بهشت، به اين فكر باشيم عده زيادي را هم به همراه ببريم. ما چرا در دعاهاي ماه مبارك رمضان عرض مي كنيم: خدايا! تو كه دينت را حفظ مي كني، ولي توفيقي بده كه دين تو به دست ما حفظ بشود: اللهم اجعلني ممن تنتصير به لدينك ولا تستبدل بي غيري(41). اين كوثر است نه تكاثر! هيچ وقت در دعاها نيست كه خدايا! به ما بده، به ديگري نده؛ اينها هم به اين معنا نيست كه به ما بده، به ديگري نده! مي گوئيم: خدايا! تو كه دينت را حفظ مي كني، ولي بگذار دينت به دست ما حفظ بشود! اين طور نيست كه دينت به دست ديگري حفظ بشود، ما بشويم تماشاچي! خدايا! اينجور نباشد يك عده اي مسجد بسازند، مدرسه بسازند، كتاب بنويسند؛ ما برويم آنجا نماز بخوانيم! توفيقي بده ما هم يك كاري بكنيم. اينها محصول فاطميه است. اينها را وجود مبارك بي بي به شاگردانش آموخت، عده زيادي هم عمل كردند. حالا آن مقام كه جبرئيل بيايد و انسان مصحف بيابد و امثال ذلك، اين را نه ما مي فهميم، نه مقدور ماست، نه به ما امر كردند! اما بقيه را كه مي فهميم و مقدور ماست و ان شاءالله عمل بكنيم. بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظله العالي) در جلسه درس اخلاق به مناسبت ايام فاطميه در ديدار با جمع كثيري از طلاب، دانشجويان و اقشار مختلف مردم؛ قم- خرداد1386
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: