سلیمی نمین: با شکایت مشایی به 91 روز حبس محکوم شدهام
مشخص نیست بنده چه نشر اکاذیبی نسبت به آقای مشایی آن هم به قصد تشویش اذهان عمومی مرتکب شدهام؟ انتظار میرفت صاحبان قدرتی که در شکلگیری این پرونده و در نهایت در محکوم کردن یک پژوهشگر تاریخ به زندان نقش دارند مرحمت فرموده روشن میساختند کدام بخش این سخن که «آقای مشایی سناریوی انگلیسیها در مورد تاریخ باستان را تقویت میکند»، کذب است.
عباس سلیمی نمین در گفتگو با «مهر»، با اشاره به موضوع شکایتی که منجر به محکومیت قضایی وی شده است، اظهارداشت: یکی از شکایت ها، شکایت دادستان تهران به عنوان مدعیالعموم در دفاع از مظلوم واقع شدن ریاست محترم جمهوری در جملهای از مصاحبه اینجانب مبنی بر "متوهم شدن ناشی از تعریف و تمجیدهای اغراقآمیز" بود و دیگری شکایت آقای مشایی بابت بحثی تاریخی بود که در آن از تقویت سناریوی انگلیسی باستانگرایی در ایران مشابه دوران رضاخان توسط ریاست دفتر رئیس جمهور و رئیس اسبق سازمان میراث فرهنگی انتقاد کرده بودم.
وی افزود: در جلسه بازپرسی که در تاریخ 17/12/90 در شعبه 9 دادسرای فرهنگ و رسانه برگزار شد اعتراض خود را به عملکرد دادستان مطرح کردم ، زیرا ایشان به عنوان یک مقام عالیرتبه قضایی به جای حمایت از اصل آزادی بیان صاحبنظران در برابر صاحب منصبان، در مقام ایجاد شرایط دشوارتر برای منتقدان دلسوز برآمده است و در نهایت بعد از نگارش نامه 20/12/90 به دادستان، شکایت دادستان مختومه اعلام شد.
این پژوهشگر تاریخ با بیان اینکه در جلسه بازپرسی شکایت مشایی وارد تشخیص داده شد و همراه کیفرخواست دادستان به دادگاه ارجاع شد، گفت: شعبه 1059 دادگاه کیفری در تاریخ 26/10/91 ظاهراً به این شکایت رسیدگی کرد و بدون ثبت دفاعیات اینجانب توسط منشی دادگاه عین عبارات بازپرس در قرار مجرمیت و نماینده دادستان در کیفر خواست را تکرار و مرا به تحمل نود و یک روز حبس تعزیری محکوم کرد.
وی تصریح کرد: مشخص نیست بنده چه نشر اکاذیبی نسبت به آقای مشایی آن هم به قصد تشویش اذهان عمومی مرتکب شدهام؟ انتظار میرفت صاحبان قدرتی که در شکلگیری این پرونده و در نهایت در محکوم کردن یک پژوهشگر تاریخ به زندان نقش دارند مرحمت فرموده روشن میساختند کدام بخش این سخن که «آقای مشایی سناریوی انگلیسیها در مورد تاریخ باستان را تقویت میکند»، کذب است.
وی افزود: تنها دلیل نابودی عامدانه بسیاری از آثار قبل از این تاریخ برای بزرگنمایی دستاوردهای مدنی دوران هخامنشی، ورود اشرافیت یهود به این سرزمین در زمان پادشاهی کوروش است. حتی تحقیقی نه چندان گسترده در زمینه نقش آفرینی محوری صهیونیستها در برگزاری جشنهای دوهزار و پانصد ساله بخوبی این ادعا را به اثبات میرساند. برای نمونه یک مقام برجسته رژیم پهلوی در این زمینه می گوید: «پشتیبان این برنامه تنها اسرائیلیها به ویژه شهردار بیتالمقدس بود. آنان میخواستند استوار سازند که از 2500 سال پیش که یهودیها از بابل و از سوی کوروش آزاد شدند و به...»
نویسنده و پژوهشگر مسایل تاریخی، تصریح کرد: بنابراین این رویکرد گزینشی به تاریخ باستان ایران هیچ ارتباطی به تکریم از سابقه تمدنی ایرانیان ندارد زیرا مقارن بودن کوچ یهودیان به این سرزمین با ادعای شکلگیری تمدن در فلات ایران در واقع تجلیل از اشرافیت یهود است.
وی گفت: در قالب این سناریو چنین القاء میشود که اشرافیت یهود با حضور خود در این خطه منشاء پیشرفت و تمدن شدند. به ویژه اینکه بعد از کوروش و فرزندانش «کمبوجیه» و «بردیا» که به سرعت نسبت به اشرافیت یهود حساس شدند و بر آنها محدودیتهایی را اعمال کردند تمامی امور دربار هخامنشیان در کنترل این جماعت درآمد بهگونهای که در زمان خشایارشا، هم ملکه و هم وزیر دربار -استر و مردخای- هردو از اشرافیت یهود بودند. در حالیکه برخلاف سناریوی تدوینی انگلیسیها، اشرافیت یهود نه تنها در این مقطع از تاریخ تمدن ایران زمین نقشی سازنده نداشت بلکه برای از میان برداشتن محدودیتهای اعمال شده برآنان به ویژه از سوی کمبوجیه، با کودتایی دو فرزند کوروش را که هر یک بر بخشی از فلات ایران حکمرانی میکردند به قتل میرسانند و داریوش را به روی کار میآورند. مقاومت اقوام ایرانی ساکن در این فلات در برابر کودتاگران به حدی رو به فزونی بود که بر اساس اذعان تورات (کتاب استر) همزمان با روی کار آمدن خشایارشا، اشرافیت یهود مجبور شد دست به قتل عام وسیع و گستردهای در شهرهای بزرگ بزند تا جایی که براثر کشته شدن صاحبان حِرَف مختلف حتی ادامه بنای تختجمشید نیز ممکن نشد.
وی ادامه داد: در سناریوی انگلیسیها نه تنها همه این رخدادهای تلخ و دخالت مخرب اشرافیت یهود بر امور اقوام ایرانی پنهان ماند بلکه با بزرگنمایی «تاریخ هخامنشی محور» سعی شد تا اینگونه القاء شود که این سرزمین عظمت و شکوه خود را مدیون اشرافیت یهود است. از سوی دیگر در دوران پهلوی اول آثار مکتوب فراوانی با سفارش دستگاه فراماسونری با این جهتگیری به چاپ رسید که اسلام با تهاجمی غارتگرانه و نابود کننده به ایران همه این تمدن را از بین برد.
سلیمی نمین گفت: مرحوم دکتر زرینکوب در اواخر عمر خویش بعد از فاصله گرفتن از محافل ماسونی وابسته به انگلیس، در کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام، به بخشی از این واقعیت اشاره میکند: «رساله ایران شاه نوشته ابراهیم پورداود آکنده است از شور حماسی حس ملتپرستی. همین لحن تا حدی در کتاب مازیار مجتبی مینوی و بیشتر در طی مقالات ذبیحالله صفا راجع به رؤسای نهضتهای ضدعرب و هم در مقاله و کتاب سعید نفیسی راجع به کتاب بابک خرمدین و دررساله عبدالله ابن مقفع تالیف مرحوم عباس اقبال و در کتاب دو قرن سکوت اثر نویسنده این سطور نیز در تجلی است. در همه این آثار لحنی نامساعد آمیخته به نیش و طعنه درحق اعراب بکار رفته است که البته شایسته بیان مورخ نیست.»
این پژوهشگر تاریخ، با بیان اینکه تاریخ باستان هخامنشی محور دو هدف عمده را دنبال میکند، گفت: ایجاد تعلق خاطر نسبت به اشرافیت یهود به عنوان تمدنآفرینان در فلات ایران و زیرسؤال بردن اسلام با ادعای نابود کننده تمدن عظیم قبل از ورود مسلمین به این سرزمین، همانگونه که به صراحت از نام کتاب دو قرن سکوت برمیآید.
وی با بیان اینکه امروز ترویج «تاریخ هخامنشی محور» محدود به مشایی نیست، اظهارداشت: متاسفانه بعد از انقلاب اسلامی برخی سیاسیون تحت تاثیر آثار فراوانی که با این جهتگیری به نگارش درآمدهاند با ایده تاریخ تمدن باستانی 2500 ساله همراهند. این همراهی گرچه دستکم به نظر اینجانب خطاست اما به معنی لغزش سیاسی یا خدای ناکرده وابستگی نیست. به منظور کاستن از تاثیرات سناریوی ضدایرانی انگلیسیها در این زمینه ضمن هشدار دادن به مجریان امور، میبایست زمینه مباحثات بین موافقین و مخالفین این سناریو در رسانهها و محیطهای علمی فراهم آید تا حقایق در فضایی منطقی به تدریج، بر اهل نظر و مطالعه روشن شود.
وی گفت: در زمینه سناریوی تاریخی هولوکاست نیز که در ایران طرفدارانی دارد، اینگونه عمل شد و تا حدودی اهداف تدوین کنندگان این سناریو روشن گردید.
سلیمی نمین در پایان گفت: آیا اگر نویسنده و پژوهشگری به مسئولی متاثر از آثار القاء کننده «تاریخ هخامنشی محور» هشدار دهد، خطایی مرتکب شده است؟ به گواه اظهارات و عملکردها که بخشی از آنها در رسانهها منعکس است آقای مشایی متاسفانه تحت تاثیر تبلیغات پررنگ سناریوی انگلیسیها در مورد تاریخ باستان ایران به ترویج آن میپردازد. در این صورت اگر بنده پژوهشگر حوزه تاریخ در این زمینه هشدار دهم و ابعاد این سناریو را که دشمن شناسی ملت ایران را هدف گرفته - به دلیل ایجاد تعلق خاطر نسبت به اشرافیت یهود و مسئله دار شدن نسبت به اسلام- تشریح کنم، خطایی مرتکب شدهام؟