گوهر گمشدهای به نام متشكرم
احسان رحیمزاده
در لحظات پایانی برنامه تلویزیونی«پشت صحنه» یك قهرمان جهانی المپیك یا پارالمپیك مدال افتخار را بر گردن پنج نفر از اطرافیانش میآویزد. این پنج نفر كه به انتخاب خود قهرمان به استودیو دعوت میشوند، بیشترین نقش و سهم را در موفقیت آن فرد داشتهاند. قدردانی مهمان اصلی برنامه از حامیانش فقط به همین صحنه نمادین محدود نمیشود و احسان علیخانی مجری «پشت صحنه» در لابهلای سوالاتش نیز مهمان را در موقعیتی قرار میدهد كه حس واقعیاش را نسبت به افراد حاضر در استودیو بیان كند. در هر قسمت از این برنامه فضایی به وجود میآید كه دیگر خیلی ربطی به دنیای ورزش و قهرمانی ندارد. هر بار با آدمی موفق مواجه هستیم كه میخواهد با صدای بلند بگوید من موفقیتم را مدیون چند نفر دیگر هستم و حالا میخواهم جلوی دوربینهای یك شبكه تلویزیونی مدال افتخارم را به آنها تقدیم كنم. برنامه «پشت صحنه» كه از شبكه سه پخش می شود در لایههای پنهانیاش روی مفهومی تاكید میكند كه گوهر گمشده زندگی امروز ماست. ما آدمهای عجول و شتابزدهای هستیم و در هیاهوی كارهای روزمره با سرعت زیاد از كنار هم میگذریم. سرعتمان معمولا اینقدر زیاد است كه یادمان میرود بعضی جاها باید توقف كنیم و آدمهای دور و برمان را هم ببینیم. به همین خاطر وقتی میبینیم دو نفر قدر همدیگر را میدانند ذوقزده میشویم و خودمان را در شادیشان شریك میدانیم. بیجهت نیست كه آیینهایی همچون مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر اینقدر مخاطب دارد. این مخاطبان از این كه میبینند عملكرد درخشان هنرمندی به چشم آمده و دیده شده شادمان میشوند. هیجانانگیزتر از آن وقتی است كه خانم یا آقای هنرمند جایزهاش را به فرد دیگری تقدیم میكند. این واكنش عاطفی فرد هنرمند، خلأ احساسی افرادی را كه دوست داشتهاند دیده شوند پر میكند. پیشینیان ما بخوبی میدانستند كه چطور حسشان را در مقابل دوستدارانشان بر زبان بیاورند. حافظ وقتی میگفت «ما را بر آستان تو بس حق خدمت است» داشت قدردانی صادقانهاش را نسبت به فرد مقابلش به اثبات میرساند. او حتی وقتی از «یار دلنوازش» شكایت میكرد باز هم چاشنی شكر و سپاسگزاری را در كنار مفهوم شكایت مینشاند. چون خودش طعم تلخ مخدوم بی عنایت بودن را چشیده بود و نمیخواست دیگران در این جایگاه قرار بگیرند. منبع: جام جم آنلاین