کارنامۀ خوب در حفظ استقلال و آزادی جمعی/ تفاسیر قرون وسطایی از دین تضعیف انقلاب است
با پررنگ شدن وجه ديني از حق مردم و مردمسالاري غافل شده و از سويي با پررنگ شدن دموكراسي و حق مردم از اسلاميت دور ميشويم، غافل از آنکه انقلاب اسلامي آمد تا بین دموکراسی و تئوکراسی جمع کند، لکن متأسفانه در حال حاضر شاهد مانور تفکرات قرون وسطایی، اخباری گری و تکلیف گرایانه صرف هستیم.
دکتر عماد افروغ: با نگاه و تحلیل نرم افزارانه از دستاوردهای انقلاب، می توان بهترین دوران به لحاظ اخلاقي، معنوي و حتي وجه مردمسالاري ديني و توجه به حقوق جامع مردم، در قلمرو سیاسی و اقتصادی، را دورۀ اول یا همان دوران طلایی انقلاب، یعنی از اول انقلاب تا پایان جنگ، به رغم تمام سختی ها و مشکلات دانست. هرچند در این دوره از برج و بارو و به اصطلاح وجه سخت افزاری تمدنی خبری نبود وکارنامه قابل قبولی به لحاظ سخت افزاری در این دوره مشاهده نشود، اما به لحاظ اهداف غایی و ارزشی، وضعیت قابل قبول تری وجود داشت. به ياد دارم زمانی را که یک ریال اضافه کردن به قیمت شکر با چه سختی ها و گرفتاری ها روبه رو بود، چرا كه رجال سياسي در آن زمان اختيارات محدودتر و منضبط تری نسبت به حال داشتند. در آن زمان در غیبت مجمع تشخيص مصلحت، در صورت اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان، در صورتی که دوسوم مجلس طرح یا لایحه ای را تصویب می کرد، اختلاف فیصله می یافت. اما هر چه از اين دوران به دوران کنونی، به ویژه دورۀ اخیر نزديك تر می شويم شاهد باز تر شدن دست قوه مجريه و بی توجهی بیش تر به قانون و مجلس هستیم. اكنون بهگونهاي شرايط رقم خورده كه اوج بيتوجهي به قانون را شاهد هستیم. دولت اگر نتوانست جلوی تصویب قانونی را بگیرد، در عمل یا به آن بی توجهی می کند، یا آن را دور می زند و یا آن را تحریف می کند.
اما در کل اگر بخواهیم شناختی روشن از دستاوردهای انقلاب اسلامی داشته باشیم باید قبل از هر چیز تصویر روشنی از آرمان های آن داشته باشیم. از نظر نگارنده این انقلاب حاوی سه شعار همزمان و جامع آزادی، عدالت و اخلاق و معنویت بوده است. اگر اخلاق و معنویت را وجه منحصر به فرد و ممیزه آن از دو انقلاب فرانسه و شوروی سابق بدانیم، متأسفانه در زمینه این وجه خاص و منحصر به فرد کارنامۀ قابل قبولی به دلیل بی توجهی قدرت رسمی و سیاست زدگی و اقتصاد زدگی ناموجه در اختیار نداریم. در واقع بر پایۀ شناختم از رابطه دولت و ملت، معتقدم حتی بی اخلاقی های موجود در جامعه ناشی از بی اخلاقی های برخی از صاحبان قدرت رسمی است. به عبارت دیگر بد اخلاقی های بخش رسمی به بخش غیر رسمی نشت کرده است.
در بحث آزادی باید اذعان نمود که در بخش استقلال و آزادی جمعی کارنامۀ بسیار قابل قبولی در اختیار داریم. ایران کشور مستقلی است که هیچ قدرتی نمی تواند ارادۀ خود را به او تحمیل کند و این دستاورد را باید به فال نیک گرفت و از آن پاسداری نمود. اما متأسفانه در بخش آزادی فردی و فصل سوم قانون اساسی کماکان مشکل داریم و در اواسط راه هستیم.
در بحث عدالت نیز کارنامه قابل قبولی در اختیار نداریم. در بهترين حالت عدالت را به بعد اقتصادي تقليل دادهايم و از ابعاد سياسي، اجتماعي و فرهنگي عدالت غافل شده ایم و حتي در بعد عدالت اقتصادي نیز به عدالت در توزيع بسنده كرده و عدالت در توليد را فراموش كردهايم . به نظر ميرسد در ذیل باورهای سرمایه داری دولت رفاهی، فرصتهاي توليدي و سرمايهگذاري، محدود به چند نفر و چند کانون شده که قهراً با آرمانهاي انقلاب فاصله دارد. بر اساس فرصت سازی حتی الامکانِ منصفانه تولید باید به سمتی حرکت کنیم تا هم به شعار " کوچک زیباست " در تولید جامه عمل بپوشانیم و هم مشکل بخش اشتغال را حل کنیم که البته روز به روز از این آرمان متعالی دورتر می شویم.
اما اگر بخواهیم از منظری دیگر به دستاوردهای انقلاب اسلامی و با توجه به شعارهای سه گانه آن، یعنی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بپردازیم، متأسفانه قطع نظر از ساختار قانون اساسی که بر اساس مردم سالاری دینی شکل گرفته است، در سطح نظر شاهد دوتایی های ناموجه و عدم درک صحیح این فلسفه سیاسی در پاسخ به سؤال کهن مشروعیت هستیم. هنوز متوجه نشدیم که عبارت مشروعیت و مقبولیت، به عنوان دو مقوله جدا از هم با چه اشکال اساسی در فلسفه سیاسی مردم سالاری دینی رو به رو است. بر اساس مردم سالاری دینی، مشروعیت، خود حاوی دو مؤلفه حقانیت یا شرعیت و مقبولیت یا رضایت عامه است. هر دو با هم مشروعیت را رقم می زنند. به علاوه وجه مردم سالاری این فلسفه سیاسی تنها از منظر شرط اثباتی یا مقبولیت قابل توجیه نیست، از منظر شرعیت هم در اسلام در قالب نظارت و مشورت و نصیحت رهبران اسلامی قابل توجیه است.
علاوه بر نکته مفهومی فوق، در عمل بی توجهی به دو شرط اسلامیت و جمهوریت عملاً حضور مردم را کمرنگ و باعث تضعیف انقلاب خواهد شد. تفاسیر قرون وسطایی از دین و به بهای نادیده انگاشتن حقوق انسانی به همان میزان بی توجهی به خدا و حقوق الهی و شرعیت نظام مخرب خواهد بود. جامعه ما به سمتي ميرود كه در دو كفه ترازوي ديني و مردمي آن عدم تعادل وجود دارد، بدينمعنا كه با پررنگ شدن وجه ديني از حق مردم و مردمسالاري غافل شده و از سويي با پررنگ شدن دموكراسي و حق مردم از اسلاميت دور ميشويم، غافل از آنکه انقلاب اسلامي آمد تا بین دموکراسی و تئوکراسی جمع کند، لکن متأسفانه در حال حاضر شاهد مانور تفکرات قرون وسطایی، اخباری گری و تکلیف گرایانه صرف هستیم.