روح ژاپني در کالبد دانش غربي

چند سالي است كه ايران رسما اعلام كرده آينده خود را در كسب و كارهايی كه فارغ‌التحصيلان دانشگاهي بر‌پا می کنند و دانش بنیان هستند مي‌بيند.

کد خبر : 244112
سرویس اجتماعی«فرد»: همه چشم اميد فراواني به اين بخش تازه تاسيس جامعه دارند تا وابستگي يك قرني كشور به نفت را براي هميشه برطرف كند.

وقتي صحبت از توليد ثروت از دانش و فناوري به ميان مي‌آيد، نام كشور ژاپن چون نگيني بر تارك باشگاه كشورهاي صنعتي مي‌درخشد؛ كشوري كه همچون ققنوس از ميان خاكستر جنگي خانمانسوز سربلند كرد و با تكيه بر توليد محصولات و خدمات مبتني بر دانش روز توانست از بدبخت‌ترين كشور دنيا به مرفه‌ترين آنها تبديل شود. آنهايي كه اين روزها در دهه چهارم يا پنجم زندگي خود به سر مي‌برند خوب به ياد دارند كه در جنگ تحميلي و وقتي هر روز صبح كه به مدرسه يا دانشگاه مي‌رفتي بايد انتظار دسته گلي بر صندلي يك همكلاسي را مي‌داشتي، يك سريال تلويزيوني ژاپني به نام «از سرزمين‌هاي شمالي» حس خوب اميد به زندگي و دوباره آغاز كردن را در دل بسياري از جوانان ايراني كاشت.

وقتي شنيديم يكي از استادان دانشگاه ژاپن كه در آموزش ايجاد كسب و كارهاي دانش‌بنيان تخصص ويژه‌اي دارد به دعوت دانشگاه صنعتی‌شریف به ايران آمده است، حس نوستالژيك آن سريال تلويزيوني در كنار تشابهات متعدد فرهنگي بين ايران و ژاپن، ترغیب‌مان کرد که به سراغ خانم دكتر ماريكو ميكامي عضو جوان هيات علمي دانشگاه شينشو برويم. تصميمي كه چون از قبل هماهنگ نشده بود به مساعدت فراوان بخش فرهنگي سفارت ژاپن نياز داشت و سرانجام در آخرين لحظات اقامت ميكامي در ايران مقدور شد.

ميكامي علاوه بر تدريس در دانشگاه چند سالي است كه دو برنامه تلويزيوني پرطرفدار درباره برپايي شركت‌هاي دانش‌بنيان و ايجاد كسب و كارهاي فناورانه در تلويزيون ملي ژاپن دارد كه استقبال خوبي از آنها شده است. در اين گفت‌وگو تلاش كرده‌ايم راه و رسم ژاپني براي آموزش، كار و زندگي و تاثير آن بر پيشرفت جامعه را مورد ارزيابي قرار دهيم.

به نظر مي‌رسد ايران و ژاپن تقريبا همزمان به فكر صنعتي شدن افتادند. آيا روش ما براي پيوستن به قافله علم و دانش تفاوت‌هايي با راهي كه شما رفتيد داشت كه منجر به فاصله بزرگ بين دو كشور از نظر توليد علم و فناوري شد؟

بگذاريد من به جاي تفاوت‌ها به شباهت‌ها بپردازم. وقتي در تاريخ به گذشته برمي‌گرديم، مي‌بينيم كه ژاپن كشوري بوده كه از نظر دانش و فناوري دنبال‌كننده موج بزرگ انقلاب صنعتي غرب بوده است. اولين آموزشگاه فناورانه ژاپن دانشگاه توكيو بود كه اتفاقا نخستين دانشگاه كشور من هم محسوب مي‌شد؛ يعني ژاپن براي ورود به دنياي جديد، راه فناوري را در پيش گرفت. موضوعي كه در مورد ايران هم عينا مشاهده مي‌كنيم. ايراني‌ها هم در گذشته و هنگامي كه خواستند به قطار پرسرعت صنعتي شدن دنيا بپيوندند، مدرسه دارالفنون را پايه‌گذاري كردند، اما از سوي ديگر، وقتي آموزش فناوري در ژاپن آغاز شد، ما به سرعت راهمان را از غرب جدا كرديم.

ما در ژاپن به‌طور سنتي براي نيروي كار ارزش قائل هستيم و از زمان‌هاي قديم صاحبان كسب و كار ژاپني حاضر نبوده‌اند، براي كاهش هزينه‌ها به نيروي كار خود حتي كارگران معمولي و ناوارد فشار وارد كنند.

سنت ژاپني به ما حكم مي‌كند كه آموزش نيروي كار هدر دادن سرمايه نيست، بلكه يك سرمايه‌گذاري بلند‌مدت و پربازده است. اين تفاوت بين فرهنگ ژاپني ـ كه من البته بارقه‌هايي از آن را در فرهنگ ايراني هم ديدم ـ با فرهنگ كاري غرب كه به نيروي كار به چشم ابزار توليد ثروت نگاه مي‌كند باعث تفاوت عمده سيستم‌هاي آموزشي ما و آنها شد. ما و غربي‌ها راه‌هاي چندگانه‌اي براي سيستم آموزش فناوري در پيش گرفتيم.

مثلا چه تفاوتي؟

براي مثال بايد به قبل از جنگ جهاني اول برويم، وقتي كه در ژاپن دوره‌هاي آموزشي مخصوصي با عنوان توسعه فناوري براي مديران رده مياني و صاحبان صنايع كوچك برپا مي‌شد كه براي دستيابي كشور به فناوري‌هاي كوچك و بزرگ مخصوصا براي ژاپني‌ها كه در زمينه فناوري ملتي دنباله‌رو صنعتگران غربي بودند، خيلي موثر و مفيد بود. بعد از جنگ جهاني دوم و شكست ژاپن در جنگ و هنگامي كه آمريكايي‌ها بر امور كشور ما مسلط شده بودند، اين دوره‌ها را لغو كردند؛ اما بعدها و زماني كه دولت ژاپني زمام امور را در دست گرفت، مجددا اين دوره‌ها را راه‌اندازي كردند و هنوز هم اداره دارد.

آيا ژاپن در سيستم آموزشي خود براي نسل جوان هم تلاشي براي بومي‌سازي روش‌ها انجام داد يا همان سيستم غربي را كپي كرديد؟

نه، دقيقا به موضوع خوبي اشاره كرديد. بومي‌سازي لغت مناسبي است. دانشجويان ژاپني كه تا مقطع ليسانس درس مي‌خوانند، مي‌توانند مثل همه دنيا درس خواندن خودشان را تا مرحله دكتري ادامه دهند يا باز هم مثل همه دنيا تحصيل را رها كرده و جذب يك شركت ژاپني براي كار شوند، اما تفاوت از همين‌جا شروع مي‌شود. چون همان‌طور كه گفتم شركت‌هاي ژاپني به نيروي انساني خود به چشم دارايي نگاه مي‌كنند و نه ابزار كار و هر كسي حاضر است براي توسعه دارايي‌اش سرمايه‌گذاري كند. به‌همين دليل همه كارخانه‌ها و شركت‌هاي ژاپني دوره‌هاي آموزشي متعددي در داخل مجموعه خودشان و با توجه به نيازمندي‌هاي خودشان راه‌اندازي مي‌كنند كه مورد تائيد وزارت علوم ژاپن هم هست. با اين حساب دانشجوي ليسانس ژاپني مي‌تواند براي مثال دكتراي خاصي را كه براي يكي از شركت‌هاي ژاپني خيلي مهم است، در زمان کار و با آموزش‌هاي حين خدمت كسب كند. اين اتفاق مي‌تواند حتي براي يك استادكار ژاپني كه هيچ سواد آكادميكي هم ندارد، اتفاق بيفتد. براي مثال يك تكنيسين كه به‌عنوان لوله‌كش در يك شركت استخدام مي‌شود، اگر خوب كار كند و در دوره‌هاي آموزشي شركت كند، شايد بعد از ده سال بتواند مدرك دكتراي مكانيك سيالات خود را از شركتش دريافت كند كه البته همان‌طور كه گفتم مورد تائيد وزارت علوم ژاپن است.

براي مثال در سال 2002 يك مهندس معمولي كه از سال‌ها پيش در آزمايشگاه شركت شيمادزو كار مي‌كرد، نوبل شيمي را برد؛ نكته جالب توجه درباره وي اين بود كه او اصلا تحصيلات تكميلي مثل دوره كارشناسي ارشد يا دكتري را نگذرانده بود.

او همان دوره ليسانس خود را نيز در يك دانشگاه سطح پايين و معمولي ژاپن طي كرده بود و طي دوره آموزشي تلاش شده بود تا از او يك تكنيسين خوب ساخته شود و نه يك پژوهشگر تا روزي بتواند بزرگ‌ترين جايزه علمي سياره زمين را از آن خود كند. خب فكر مي‌كنم به‌عنوان آخرين سورپرايز بد نيست بدانيد كه همان دوره‌اي هم كه او در دانشگاه گذرانده بود، اصلا شيمي نبود.

او در واقع مهندسي برق خوانده بود؛ اما در محيط كار وقتي ديده شد كه او داراي ايده‌اي خوب است و از آن مهم‌تر اشتياق فراوان براي كار روي ايده‌اش دارد، محيط مناسبي براي او فراهم شد و حتي آموزش‌هايي به او داده شد تا بتواند تحقيق خود را بر مبناي روش‌هاي علمي انجام دهد. تلاش بزرگي كه منجر به كسب جايزه پر ارزشي مثل نوبل شد.

آيا اين روش برخورد با ايده‌هاي نوين يا تفاوت در نظام آموزشي صرفا نتيجه تجربه يا نياز روز بوده است؟

اصولا تفاوتي كه شما در پرسش اول به دنبالش بوديد شايد همين‌جا باشد. پدران ما ديدند كه صنعتي شدن اتفاق خوبي است، آموزش همگاني مفيد است، كسب و كار به شيوه غربي درآمد بيشتري توليد مي‌كند، بسيار خوب، چراكه نه؟ گذاشتند اين دانش و فناوري و روش كار وارد كشور شود و بعد با توجه به فرهنگ و روحيه ژاپني آن را كاملا بومي كردند.

در مورد سيستم آموزشي هم كه اشاره كردم اين روح بدنه آموزشي ژاپني است كه در واقع فرصت‌ها را براي ايده‌ها فراهم مي‌كند تا زمينه مناسب رشد پيدا كنند.

ماريكو ميكامي: سنت ژاپني به ما حكم مي‌كند كه آموزش نيروي كار، هدر دادن سرمايه نيست، بلكه يك سرمايه‌گذاري بلند‌مدت و پربازده است و اين‌ وي‍ژگي سيستم‌هاي آموزشي ما را منحصر به فرد مي‌سازد

امروزه ما شاهد هستيم كه اصطلاح ژاپني گم با كايزن كه تركيب دو كلمه به معناي «بهبود در محل» است، وارد سيستم فرهنگ لغات جهان مخصوصا در حوزه توليد و مديريت كسب و كار شده است. اين فرهنگ ژاپني است يعني آغاز به رشد از پايين‌ترين مرحله به بالاترين درجه در محيط واقعي كار يا تجارت و اين تفاوت عمده سيستم آموزشي ما با نمونه‌هاي غربي است. به همين خاطر است كه صاحبان صنايع يا كسب و كار ما به نظرات و ايده‌هاي همكاران خود حتي كارگران معمولي احترام مي‌گذارند و به آنها اجازه رشد مي‌دهند؛ چون مي‌دانند كه اين افراد مشكلات و مسائل كار را از نزديك درك كرده‌اند، اما يك دانشجوي تازه فارغ‌‌التحصيل شده يا استاد دانشگاهي كه از دفتر خود در دانشگاه خارج نمي‌شود، نمي‌تواند نسخه‌اي براي درمان درد صنعت يا تجارت بپيچد.

البته ما سيستم رشد از بالا به پايين را هم داريم كه ابتدا دانشجو را با تمام علوم و دانش‌هاي سطح بالا آشنا مي‌كنيم و بعد او را مي‌آوريم‌ در كارخانه يا محل كسب و كار و درگير موضوعات دنياي واقعي مي‌كنيم.

شايد به دليل تركيب اين دو سيستم بوده كه فقط 30 سال پس از خاكستر شدن كل ژاپن در جنگ جهاني دوم ما به دومين قدرت اقتصادي دنيا تبديل شديم و بيش از 30 درصد ثبت اختراعات دنيا را به خودمان اختصاص داديم. به‌اين‌ترتيب ما باتكيه بر نيروي انساني و قدرت فكر آنها از كشوري كه هيچ منبع طبيعي در دسترس نداشت، يك قدرت علمي و فناوري ساختيم.

با اين حساب اگر چند دانشجوي تازه فارغ‌التحصيل شده ژاپني‌ ايده نابي داشته باشند، ‌چگونه مراكز مرتبط از آنها حمايت مي‌كند تا رويايشان را به واقعيت تبديل كنند؟

فرآيند مديريت منابع انساني در ژاپن بسيار منحصر‌به‌فرد است؛ به اين خاطر كه ما آموخته‌ايم نبايد خيلي به مرزبندي بين يقه آبي‌ها و يقه سفيدها، آن‌گونه كه در دنياي غرب مرسوم است، اهميت بدهيم. چون كه حتي كساني كه براي پست‌هاي مديريتي يك كارخانه استخدام مي‌شوند و به اصطلاح يقه سفيد هستند، بايد در آغاز استخدام بروند و در پايين‌ترين سطح كارگري شروع به كارآموزي و درك اتمسفر محيط كاري كنند.

آنها بايد بفهمند كه توليد يك كالاي مرغوب و حفظ كيفيت عالي آن چقدر كار مشكلي است. او بايد بفهمد كه حتي تغيير دماي هوا در فصول مختلف يا كار كردن در شيفت شب چه تاثيري مي‌تواند بر كيفيت يك كالا يا ارائه يك خدمت بگذارد.

تقسیم نیروی کار به یقه سفید و یقه آبی، يك طبقه‌بندي غربي است. يقه سفيدها عموما به فارغ‌التحصيلان دانشگاهي و طراحان و خيلي عمومي مغز متفكر يك مجتمع توليدي يا دفتر تجاري اطلاق مي‌شود و يقه آبي‌ها به عوامل اجرايي يا بازوي مكانيكي محل كسب و كار كه به اختصار كارگر ناميده مي‌شوند.

حالا اين عدم مرزبندي چگونه به آن دانشجويان خلاقي كه ايده‌هاي تازه‌اي دارند، كمك مي‌كند؟

در فرهنگ ژاپني ما با مفهوم عميقي روبه‌رو هستيم كه شايد شما با عنوان حلقه كنترل كيفيت با آن آشنا شده باشيد. بگذاريد مثالي بزنم. از وقتي ما خيلي كودك هستيم و براي اولين بار راهي مدرسه مي‌شويم به ما آموزش داده مي‌شود كه همه كارهاي كلاس را خودمان بايد انجام دهيم.

ما به گروه‌هاي كوچكي تقسيم مي‌شويم و كلاسمان را تميز مي‌كنيم، اگر غذا خورده باشيم ظرف‌هايمان را مي‌شوييم و جارو مي‌زنيم. بعد از هر كدام از اين فعاليت‌ها ما دور هم مي‌نشينيم و به اصطلاح ژاپني‌ها جلسات «هان سي‌كاي» تشكيل مي‌دهيم كه به معني جلسات بازنگري است و در آن جلسات ما درباره اين‌كه مثلا زباله‌هايي كه جمع كرديم چه بودند، از كجا آمده بودند و چگونه مي‌شود آنها را كاهش داد يا اين‌كه چگونه مي‌شود كار را سريع‌تر و بهتر انجام داد. اين فرهنگ از همان ابتدا وارد زندگي مي‌شود و براي همين شما هميشه ژاپني‌هايي را مي‌بينيد كه به دنبال يك راه‌حل بهتر هستند و هيچ‌گاه به روش سنتي يا مرسوم راضي نيستند.

همين فرهنگ وارد محيط‌هاي كاري دانش‌بنيان ژاپني شده است. به همين خاطر است كه مديران ارشد از اين‌كه ببينند كارمندان‌شان حتي ساده‌ترين كارگر مجموعه‌شان با يك ايده نو به سراغشان مي‌آيد، نه‌تنها ناراحت نمي‌شوند بلكه استقبال هم مي‌كنند، چون ما به كار تيمي، بحث بر سر بهبود فرآيندها و بازنگري آنچه تا به حال انجام شده است، عادت داريم. عادتي كه در همه اركان زندگي ژاپني از خانه تا دولت حضور قوي دارد.

‌خلاصه نفهميدم كه سيستم چگونه از ايده‌ها حمايت مي‌كند. آيا دانشجويان مورد نظر حتما بايد بروند در يك شركت بزرگ استخدام شوند تا راهي براي به واقعيت پيوستن افكارشان پيدا شود يا دولت ژاپن از ايجاد كسب و كارهاي دانش بنيان كوچك هم استقبال مي‌كند؟

درواقع ما به حضور هر دوي اين شركت‌ها در جامعه اعتقاد داريم. براي مثال زماني كه فناوري اطلاعات (IT) كم‌كم داشت به يك صنعت تبديل مي‌شد، حضور شركت‌هاي كوچك با هزينه سربار اندك كه مسير كوتاه‌تري براي تبديل يك ايده به محصول داشتند در رقابت با شركت‌هاي بزرگ كه حتي در فرهنگ ژاپني هم لختي خاص خود را دارند، پيروز بي‌چون و چراي بازار بودند. اكنون ژاپن حدود 2.4 (دو و چهار دهم) ميليون شركت متوسط يا كوچك دارد كه سودده هستند و 14 درصد آنها حتي از شركت‌هاي بزرگ ژاپني هم موفق‌تر عمل كرده‌اند.50 درصد از آنها همپاي شركت‌هاي بزرگ كار مي‌كنند و بقيه هم در حال توسعه و پيشرفت هستند.

رابطه بين شركت‌هاي بزرگ و كوچك هم خيلي مهم است. از آنجايي كه ما داراي فرهنگ خاصي هستيم كه بزرگ‌ترها هميشه داراي احترام هستند، خب در دنياي شركت‌ها هم آنهايي كه كوچك‌تر هستند تلاش مي‌كنند هميشه با احترام به حوزه و بازار شركت‌هاي بزرگ ژاپني نزديك شوند و شركت‌هاي بزرگ هم مانند برادر بزرگ‌تر دست شركت‌هاي كوچك را مي‌گيرند. باز هم اين يك وجه تفاوت بين ما و غربي‌هاست كه در آنجا منافع حرف اول را مي‌زند و ديده مي‌شو‌د كه شركت‌هايي به دليل منافع آني خود حاضر به ديدن صحنه مرگ ساير رقباي خود هستند.

ايجاد يك شركت دانش‌بنيان علاوه بر دانش و فناوري نوين كه خب اصل مهم و زيربنايي اين كار است به دانش مديريت و تسلط بر بازرگاني يا تجارت نيز نياز دارند. آيا دانشجويان ژاپني در اين زمينه آموزش خاصي مي‌بينند؟

اين سوال خيلي مهمي است. چون نه‌تنها در ژاپن كه در همه جهان تفاوتي اساسي بين دانش و فناوري و هنر عرضه و فروش آن وجود دارد. از طرف ديگر اين قبيل كسب و كارها از نظر اقتصادي خيلي هم پرخطر هستند، بنابراين سازوكارهاي رايج و سنتي ايجاد شركت مي‌تواند براي اين قبيل كسب و كارها كه مبتني بر علم روز بنا مي‌شوند مرگ‌آور باشد. در آمريكا و به‌خصوص آلمان بانك‌هاي معمولي طبق قوانيني به حمايت از تشكيل چنين شركت‌هايي اقدام مي‌كنند كه اغلب به ورشكست شدن صاحبان ايده مي‌انجامد، اما در ژاپن ما صندوق‌هاي حمايتي خاصي داريم كه بدون دخالت دادن بانك‌ها از اين قبيل شركت‌ها حمايت مي‌كنند.

اما نكته مهم ديگري كه باز بخشي از فرهنگ شرقي ما در ژاپن و حتما شما در ايران هست، روحيه كار تيمي است. در ژاپن دانشجويان از همان ابتدا مي‌آموزند كه براي انجام كارهايشان يا طرحشان بايد همكاري كنند و تيمي كاري را به سرانجام برسانند.

اين است كه معمولا صاحبان يك ايده فني در كنار دانشجوياني كه مديريت يا اقتصاد خوانده‌اند به تشكيل شركت‌هاي دانش‌بنيان كوچك اقدام مي‌كنند. اين راه‌حل مخصوصا براي تازه‌كارها يا به عبارتي تازه‌فارغ‌‌التحصيلاني كه سابقه كار، مديريت و تجارت ندارند پيشنهاد مي‌شود.

نقش شركت‌هاي دانش‌بنيان كوچك در كشور شما در گذر از يك بحران ملي مانند آنچه ژاپني‌ها در بحران انفجار نيروگاه اتمي در سونامي سال 2011 تجربه كردند، چه است؟

شركت‌هاي كوچك به دليل طبيعتشان منعطف‌ترند و مي‌توانند خيلي سريع دوباره سرپا شوند. در يك بحران ملي مثل آنچه شما اشاره كرديد ما شاهد نمايشي غرورآفرين از شركت‌هاي كوچك و بزرگ ژاپني بوديم تا جايي كه شركت كوچك رقيبي از آن سوي كشور كه در همه طول عمر فعاليت خود از سايه سنگين يك شركت بزرگ ژاپني و قدرت فراوان آن در توليد، توسعه محصول و كسب سهم بازار رنج برده بود، تعهدات آن شركت بزرگ را با نام و برند آنها به‌عهده گرفت و ظرفيت خالي خط توليد خود را به رقيب بزرگش واگذار كرد تا آنها بتوانند از اين بحران سالم بيرون بيايند.

شركت بزرگ هم تمام دانش، فناوري و حتي برخي تجهيزات خود را به آنجا منتقل كرد و جواب مشتريان را كه عمدتا خارجي بودند داد. پس از فروكش كردن فاجعه و بازگشت به شرايط عادي، شركت‌هايي كه حمايت شده بودند مهم‌ترين سرمايه خود يعني فناوري و دانش را در جايي‌ كه براي مدتي از آنها ميزباني كرده بود، باقي گذاشتند تا مراتب قدرداني خود را اعلام كرده باشند.

به نظر خيلي رويايي و عجيب مي‌‌آيد. مثل تعريف كردن يك داستان اخلاقي است كه با واقعيت‌هاي روز دنيا خيلي فاصله دارد.

ماريكو ميكامي: رسانه‌ها و مخصوصا تلويزيون ‌مي‌تواند جامعه را از مصرف‌كنندگان دانش و فناوري به توليد‌كنندگان آن تبديل كند و باعث‌شكل‌گيري كسب‌و‌كارهاي كوچكي شود كه بر مبناي علم و دانش روز بنا مي‌شوند

بله من اين جمله را از خيلي از غيرژاپني‌ها شنيده‌ام كه به نظرشان اين همكاري خيلي عجيب بوده است. اما اين اتفاق عجيب چرا رخ داد؟ چون براي ما ژاپني‌ها اعتمادي كه مصرف‌كنندگان جهاني به كيفيت و تداوم خدمت‌رساني ما دارند مهم و حياتي است. خراب شدن نام يك شركت بزرگ ژاپني يا شركت‌هاي كوچك اين كشور مي‌تواند بازار ساير توليدكنندگان ژاپني را كه حتي رقباي آن اولي‌ها هم هستند به خطر بيندازد؛ چون آن چيزي كه اينجا نابود مي‌شود، يك رقيب آزاردهنده نيست بلكه اعتبار نام كشوري است كه با كار سخت و تلاش فراوان و از زير خاكستر اجساد فراوان به‌جا مانده از جنگ و دوبار بمباران اتمي بيرون كشيده شده است و ما همه خودمان را در مقابل آن مسئول مي‌دانيم. نكته جالب درباره اين ماجرا اين است كه پس از فاجعه سونامی دو سال پیش، هر‌دو گروه شركت‌ها يعني چه آنهايي كه آسيب ديده بودند و چه آنهايي كه به شركت‌هاي آسيب‌ديده كمك كرده بودند، با رشد و توسعه فناوري ناشي از امكان تبادل افكار و ايده‌ها در زمان بحران و طبيعتا رونق بازار روبه‌رو شدند. الان آنها محصولات باكيفيت‌تري مي‌سازند كه مشتريان بيشتري در جهان دارد.

وقتي ما صحبت از بحران مي‌كنيم من خيلي سريع به ياد بحران گرمايش جهاني مي‌افتم كه آرام آرام‌ مي‌آيد تا تمدن بشري را تا مرز انقراض پيش ببرد. پس از فاجعه سونامي و انفجار نيروگاه اتمي فوكوشيما سياست ژاپن براي توليد و مصرف انرژي چگونه تغيير پيدا كرد؟

پس از فاجعه انفجار نيروگاه‌هاي هسته‌اي در ژاپن نه‌تنها دولت بلكه مردم توجه ويژه‌اي به چگونگي توليد انرژي و به‌خصوص راه‌هاي صرفه‌جويي در مصرف انرژي اعمال كردند.

ما در ژاپن حدود 30 درصد از انرژي الكتريكي مورد نياز خود را از نيروگاه‌هاي اتمي به‌دست مي‌آوريم. استراتژي ساخت نيروگاه‌هاي اتمي به شوك نفتي دهه 70 ميلادي باز‌مي‌گردد، چون انرژي فقط الكتريسيته نيست و نفت، گاز و بنزين نيز نقشي اساسي در تامين انرژي مردم دارند. ما براي اين‌كه بتوانيم از فجايع مشابهي جلوگيري كنيم شروع كرديم به طراحي و توليد موتورهاي احتراق داخلي با بازده بيشتر تا با مقدار سوخت مشابه بتوانند كار بيشتري انجام دهند و همچنين توجه ويژه‌اي به انرژي‌هاي تجديد‌پذير انداخته‌ايم.

در واقع استراتژي‌ها و فناوري‌هاي صرفه‌جويي در مصرف انرژي از زمان شوك نفتي توسعه داده شدند. در همان زمان اتحاد جماهير شوروي سابق كه فكر مي‌كرد افزايش قيمت نفت مي‌تواند بازار خوبي براي گاز طبيعي اين كشور در ژاپن ايجاد كند، تلاش كرد تا براي گاز خود در ژاپن بازاريابي كند، اما ژاپن با سياست‌هاي صرفه‌جويي خود از يك منبع جديد انرژي بي‌نياز شده بود و بنابراين پيشنهاد شوروي را رد كرد.

‌مي‌دانم كه شما غير از اين‌كه استاد دانشگاه هستيد، به‌عنوان يك خبرنگار و تهيه‌كننده تلويزيوني هم برنامه‌هاي علمي متعددي توليد مي‌كنيد و گويا مهم‌ترين آنها برنامه «ايده‌هاي نو» بوده است. نقش رسانه در گسترش تفكر علمي و انگيزه دادن به جوانان براي ايجاد كسب و كارهاي كوچك دانش‌بنيان را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

من به اين پرسش شما خيلي علاقه‌مند هستم چون احساس مي‌كنم وظيفه بزرگي بر دوش رسانه‌ها و مخصوصا تلويزيون قرار دارد و اگر خوب برنامه‌ريزي شود، مي‌تواند جامعه را از مصرف‌كنندگان دانش و فناوري به توليد‌كنندگان آن تبديل كند و باعث شكل‌گيري كسب و كارهاي كوچكي شود كه بر مبناي علم و دانش روز بنا مي‌شوند.

‌در واقع دو برنامه تلويزيوني دارم؛ يكي در تلويزيون ملي ژاپن (NHK) كه برنامه‌اي است براي همه مردم. در اين برنامه به مردم آموزش داده مي‌شود كه چگونه مي‌توانند يك كسب و كار كوچك راه بيندازند و ايده‌هاي مختلفي را كه در اين زمينه وجود دارد براي آنها تشريح مي‌كنيم.

در برنامه دوم ما به آناليز صنايع و كسب و كارهاي مختلف مي‌پردازيم و مشكلات آنها را با حضور افراد كليدي از سازمان‌ها و وزارتخانه‌هاي مربوط مورد به مورد بررسي مي‌كنيم و جلوي دوربين تلويزيون مسئولان را به حركت، تصميم‌گيري يا توضيح درباره تصميماتي كه منجر به ايجاد مشكل در يك واحد توليدي شده است، وامي‌داريم.

هر ژورناليست علمي روش و مخاطبان خاص خود را دارد. من در يك مشاهده كلي ديدم كه همه برنامه‌ها براي جواناني است كه در واقع نمي‌دانند چه كار مي‌خواهند بكنند و برنامه‌هاي علمي تلاش دارد تا راه‌هاي مختلف را به آنها نشان دهد.

اما برنامه‌ها‌ و نگاه خاص من براي حرفه‌اي‌ها است يا آنهايي كه مي‌خواهند حرفه‌اي باشند. آنهايي كه مي‌خواهند يك كسب و كار دانش‌بنيان قرن بيست و يكمي برپا كنند و نمي‌دانند براي وارد شدن به اين ميدان چگونه بايد عمل كنند. مشوق اصلي من هم براي وارد شدن به اين دنيا فاجعه سونامي سال 2011 بود و مايل بودم به آنهايي كه همه زندگي‌شان را از دست داده بودند، راه‌هايي را براي برخاستن دوباره نشان دهم.

و در پايان اگر سخني باقي مانده است...

من در اين چند روزي كه ايران بودم با همكاري بخش فرهنگي سفارت ژاپن از چند مركز آموزشي و تحقيقاتي بازديد كردم. مورد سخنراني در دانشگاه شريف برايم خيلي جذاب بود. من دانشجويان ايراني را آدم‌هاي خيلي مشتاقي يافتم كه داراي وجوه مشترك فرهنگي بيشماري با دوستان ژاپني خود بودند. ‌ ايمان دارم كه جهاني شدن و نظام مالي جهان فقط يك راه براي پيش رفتن، آن‌گونه كه الان گفته مي‌شود، ندارد و ما بايد سعي كنيم كه فرهنگ شرقي خودمان كه قرن‌ها جهان را جايي امن براي زندگي كرده بود دوباره وارد مناسبات جهاني كنيم. اين مهم اتفاق نخواهد افتاد مگر اين‌كه نسل جوان كشورهايي مثل ايران و ژاپن كه داراي مشتركات فرهنگي فراواني هستند فرصت بيشتري براي با هم بودن و تبادل ايده‌هايشان داشته باشند. من در اين روزهايي كه در ايران بودم اشتياق فراوان دانشجويان ايراني براي آشنايي بيشتر با فرهنگ، صنعت، نوع آموزش و سبك زندگي ژاپني‌ها را ديدم و فكر مي‌كنم كه آدم‌هاي مسئول در هر دو طرف در اين زمينه خيلي كم‌كاري كرده‌اند. جوانان ژاپني و ايراني از فرهنگ كشور ديگري در آن سوي جهان بيش از همسايه هم‌فرهنگ خود اطلاعات دارند و ما بايد روي اين اشتياق براي درك متقابل بيشتر سرمايه‌گذاري كنيم.

ايران و ژاپن شباهت‌هاي فراواني در تاريخ، فرهنگ و اصول اخلاقي حاكم بر جامعه دارند و شايد به همين دليل بود كه سخنراني‌هاي من در ايران بسيار مورد توجه دانشجويان ايراني قرار گرفت.

آنها موضوعات مطرح شده توسط من را كه موضوعات روز جامعه ژاپني بود خيلي خوب درك مي‌كردند و پرسش‌هاي زيادي درباره آن داشتند. ما در ژاپن فرهنگ و نگاه ويژه‌اي به زندگي، كار، دانش و فرآيند توسعه فناوري داريم، بنابراين ‌ قبل از آمدنم به ايران خيلي نگران اين موضوع بودم كه آيا اصلا سوژه‌اي مشترك خواهم يافت كه براي دانشجويان ايراني جذاب باشد يا نه؟ حالا كه در آستانه ترك كشور زيباي شما هستم با اطمينان مي‌گويم كه بايد مدت اقامتم در اينجا را طولاني‌تر برنامه‌ريزي مي‌كردم و تلاش مي‌كردم در دانشگاه‌هاي بيشتري حضور پيدا كنم.

منبع: جام جم آنلاین

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: