علت علاقه امام(ره) به شهید مدرس
مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) با اشاره به دستور امام(ره) برای ساخت بارگاه برای آیتالله مدرس، درباره علت علاقه امام به این شهید والامقام گفت: شهید مدرس اهل عمل بود و به پیروزی یا شکست اهمیت نمیداد.
فارس: آیتالله روحالله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) واقع در منطقه حکیمیه تهران در تازهترین جلسه اخلاق خود به موضوع «با حسن خلق و تعجیل در کار خیر، خیر دنیا و آخرت را کسب کن!» پرداخت که مشروح آن در ادامه میآید: *عامل دستیابی به خیر دنیا و آخرت بندگان پروردگار عالم در باب اخلاق میدانند که خیر دنیا و آخرت در مزیّن شدن به این خلق الهی است. هر کس توفیق پیدا کرد وجود خود را با اخلاق ساخت، طبعاً هم دنیای خوبی دارد و هم آخرت. البته این به این معنا نیست که در دنیا مشکل نداشته باشد امّا در دنیا به بهترین وجه زندگی میکند که هم خود آرام است که به خلق الهی مزیّن است و هم عامل آرامش دیگران میگردد. چنان این اخلاق اثر دارد که وجود مقدّس خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی(ص) بیان میفرمایند: «حُسْنَ الْخُلُقِ ذَهَبَ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ»، حسن خلق و اخلاق نیک طوری است که تمام خیر دنیا و آخرت را برای خودش برده است. آنقدر مهم است که حضرت در جای دیگری بیان میفرمایند: اگر عبد میدانست که هر چه در عالم وجود دارد، از این حسن خلق است و حسن خلق چه ثمرات عظیمی را دارد، طبیعی است هر لحظه به دنبال خلق وخوی الهی و حسن خلق میرفت و میدانست که نیازمند به آن خوی معبود است؛ «لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِی حُسْنِ الْخُلُقِ لَعَلِمَ أَنَّهُ مُحْتَاجٌ أَنْ یَکُونَ لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ» . به یک تعبیر دیگر اصلاً خود دینداری برای عبد و بندگان پروردگار عالم، اخلاق نیک و اخلاق حسنه است. پیامبر(ص) این را در یک جمله خلاصه فرمودهاند: اصل اسلام، حسن خلق است. فرمودند: «الاسلام حسن الخلق» - دیگر خلّص کلام آنچه که باید به فرد بگویند، در این جمله کوتاه تبیین شده است - *بهترین همنشین مؤمنین! این حسن خلق و نیکی چیست؟ یک موقعی فقط از باب این است که انسان در برخورد با مردم، لبخندی به لب داشته باشد که این مسئله در اسلام وجود دارد و به فضل الهی یک موقع راجع به این که اسلام بر وجه بشّاش داشتن در رؤیت با مؤمنین تأکید میکند، مطالبی را عرض میکنیم امّا حسن خلق فقط این نیست. حسن خلق آن قدر مهم است که قرین و همنشین انسانهای مؤمن است؛ اصلاً چه همنشینی بهتر از حسن خلق که عامل میشود دیگران هم جذب شوند. مولیالموالی(ع) فرمودند: «لَا قَرِینَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ» هیچ همنشینی مثل حسن خلق نیست. یعنی وقتی حسن خلق داشتی، عامل این میشود که انسان دیگران را جذب کند. وقتی حسن خلق داشتی، معلوم است هیچگاه تنها نخواهی بود. وقتی حسن خلق داشتی، معلوم است دیگر وجودت برای مردم نافع است. وقتی حسن خلق داشتی، طوری است که حتّی جهّال و اهل کفر هم دوست دارند با تو همنشین بشوند. *نشانه حسن خلق چیست؟ یکی از نشانههای حسن خلق این است که انسان در خیر و خوبی مطلق باشد؛ یعنی وجودش، دستش، چشمش، گوشش، زبانش و همه اعضا و جوارحش، خیر باشد. طوری باشد که به دیگران خیر برساند، دیگران به او تکیه کنند و وقتی دیگران از او کمک خواستند، او وجودش را در اختیار آنها قرار دهد. وجود مقدّس مولیالموالی، امیرالمؤمنین، اسداللهالغالب، علیبنابیطالب(ع) میفرمایند: «خَیْرُ إِخْوَانِکَ مَنْ وَاسَاکَ وَ خَیْرٌ مِنْهُ مَنْ کَفَاکَ»، این روایت خیلی عجیب است! ببینیم ما این طور هستیم یا خیر؟ هر کسی مشمول این قضیه شد، معلوم است جز بهترین افراد و کسانی است که مشمول حسن خلق هستند. حضرت میفرمایند: بهترین برادر تو کسی است که به تو کمک مالی کند و دستت را بگیرد، «خَیْرُ إِخْوَانِکَ مَنْ وَاسَاکَ» امّا بهتر از او هم کسی است که تو را از این که به دیگران رو بیاندازی، بینیاز کند «وَ خَیْرٌ مِنْهُ مَنْ کَفَاکَ»؛ یعنی کاری کند که تو به دیگران رو نزنی. پس بهترین انسانها کسانی هستند که خیرشان به دیگران بیشتر برسد، تازه نه تنها خیرشان به دیگران برسد، بلکه قبل از این که آنها اظهار کنند، دستشان را میگیرند. لذا آن روایاتی که در ابتدای بحث در مورد حسن خلق عرض کردیم، به اینجا ختم میشود که انسان به جایی برسد که دست دیگران را قبل از آن که آنها اظهار نیاز کنند، بگیرد. مولیالموالی(ع) میفرمایند: «خَیْرُ الْأَیْدِی الْمُنْفِقَةُ»، بهترین دستها کدام دست است؟ آیا بهترین دستها، آن دستی است که مثلاً شمشیر و سلاح به دست گرفته و جهاد کرده است؟ اینها هم خوب است امّا بهترینشان دستی است که انفاقگر باشد. *نشانه سپاهیان شیطان! آن وقت در مقابل خیر، به فضل الهی در بحث شرّ و در باب سوء خلق عرض میکنیم که اتّفاقاً تعبیر میکنند: بداخلاقی از نشانههای سپاه ابلیس است؛ یعنی هر کسی بدخلق باشد، جز سپاه شیطان میشود. چون همان طور که بارها و بارها عرض کردیم قرآن میگوید: سپاه شیطان از ناس هم هست، «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» . آن وقت در باب همان اخلاق بد، در مقابل این خیر، شرّ است که در آن جا بیان میفرمایند: بدترین و شرورترین افراد، آن کسی است که از او کمک بخواهند ولی او ندهد و شرورتر از او هم آن کسی است که قبل از اینکه حقوق دیگران را بپردازد، به مالش چنگ بزند. مثلاً یکی از حقوق، حقوق الله است مانند خمس، یا یکی دیگر از حقوق این است که در روایات بیان میکنند: تا عرق کارگر خشک نشده، باید حقّ او را بدهید و ... . *راه هدایت: تعجیل در کار خیر! پس آن حسن خلقی که بیان فرمود: «الاسلام حسن الخلق»، آخرش به این جا ختم میشود که بهترین افراد، کسانی هستند که حسن خلق داشته باشند و حسن خلق برای انسان، خیر دنیا و آخرت را تبیین میکند، «حُسْنَ الْخُلُقِ ذَهَبَ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ». برای همین میگویند: اگر خواستی کار خیری انجام بدهی، تعجیل کن. آن مرد الهی و عظیمالشّأن، آیتالله قاضی یک نکته بسیار زیبایی را تبیین میفرمایند، ایشان میفرمایند: در باب خیر علّت این که اولیا خدا در بعضی از کارها تعجیل داشتند، این بود که نکند لحظهای شیطان آنها را فریب دهد. لذا در روایات همین را تبیین میکنند و همیشه انسان را به تعجیل در کارهای خیر تشویق میکنند. اینقدر مهم است که میگویند: اصلاً راه هدایت، همین است که انسان در کار خیر تعجیل کند. وجود مقدّس امیر بیان، امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب(ع) میفرمایند: «بَادِرِ الْخَیْرَ تَرْشُدْ» در انجام کار خیر شتاب کن تا به راه راست هدایت شوی «تَرْشُدْ»؛ یعنی وقتی کار خیر را انجام دادی، سریع انجام بده تا خدا تو را هدایت کند. یک اصطلاحی هم هست که تبیین میکنند: «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»؛ یعنی انسان باید در کار خیر تعجیل کند. *طول عمر؛ پاداش چه عملی است؟ پیغمبر اکرم، حضرت محمّد مصطفی(ص) میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مِنَ الْخَیْرِ مَا یُعَجَّلُ»، خدا آن کار خیری را دوست دارد که با تعجیل صورت بگیرد، لذا انسان باید در کار خیر، عجله کند، اگر کار امروز را به فردا سپردی، گاهی گرفتار میشوی! علامه محمد حسین حسینی تهرانی میفرمودند: آن مرد الهی، عارف بالله، ملّاحسینقلی همدانی (استاد آیتالله قاضی) شاگردانش را این طور امتحان میکرد که بعضی از کارهای خیر و اذکار و اعمال را به آنها میگفت و میدید که چگونه عمل میکنند. ایشان بیان کرده بودند: آیتالله قاضی از افرادی بودند که تا ایشان مطلبی را میفرمودند، عمل میکردند. ایشان در ادامه فرمودند: دو نکته در این مسئله خوابیده است: 1- اطاعت؛ یعنی وقتی کسی مطلب خوبی را میشنود، مطیع است و سریع انجام میدهد، 2- چون میداند کار خیر است، عجله میکند؛ حتّی در یک دقیقه غفلت هم امکان پشیمانی هست؛ چون انسان زمان مرگ خود را نمیداند. ایشان میفرمودند: آسیّد هاشم حدّاد به نقل از آیتالله قاضی فرموده بودند: بعد به شاگردان میگفتند: من این کار خیر را مخصوص به شما گفتم، بعد نکتهای را اشاره فرموده بودند که آن، این است: آن کسانی که در کار خیر تعجیل میکنند، پروردگار عالم ضمن این که دوستشان دارد؛ طول عمر هم به آنها میدهد، گرچه قصد آنها طول عمر نبوده است. در باب اخلاص این روایت را خواندیم که به دست مخلصین، پرونده سفید میدهند، طوری که ملائکه هم تعجّب میکنند و سؤال میکنند: خدا! چرا این پرونده خالی است؟ حضرت حقّ میفرماید: او بدون چشمداشت نسبت به بهشت و یا ثوابها، عمل انجام داده و حالا امروز روز من است که آن را پر کنم. به هر حال خداوند، قصد آن کسی را که کار خیر انجام میدهد، ثبت میکند؛ چون خدا عادل است و لطف، محبّت، فضل، کرم و جود هم دارد، لذا گاهی مضاعف هم میکند؛ همان طور که خودش فرمود: «وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ»، امّا یک کسی میگوید: اصلاً من برای این چیزها نمیخواهم این کار را انجام دهم و قصد من این چیزها نیست؛ لذا پروردگار عالم خودش پرونده او را با کرم خود پر میکند مثل این که وقتی به کسی میگویی: چقدر بدهم؟ میگوید: هر چه کرم خودت است. لذا این جا دیگر کرم پروردگار عالم در میان است. پس پروردگار عالم به آنهایی که در کار خیر عجله میکنند، طول عمر میدهد؛ در صورتی که اینها به دنبال طول عمر نبودند. حال، سؤال اینجاست که برای چه طول عمر میدهد؟ بالاخره همه میمیرند «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ» ! هیچ کس در عالم باقی نمانده، حتّی حبیبش هم به صورت ظاهر رفته؛ پس چرا طول عمر میدهد؟ عزیزم! علّت طول عمر به اینها این است که چون میبیند اینها در کار خیر شتابانند، با طول عمر دادن به آنها میخواهد که جامعه از خیر اینها بهرهمند شوند، پس این افراد باید باشند تا جامعه از آنها استفاده کند، فلذا خدا به اینها طول عمر میدهد. پس اینها علاوه بر اینکه خودشان کار خیر انجام میدهند، با این عملشان ناشر خیر هم هستند و برای همین خدا به اینها طول عمر میدهد. لذا آن عارف عظیم الشّأن ملّاحسینقلی همدانی برای امتحان شاگردانش، میدید که آنها در انجام کار خیر چگونه هستند، تعجیل دارند یا اینکه این به آن میسپارد و آن به این میسپارد. *راه فرصت به دست آوردن شیطان! بعضی از اولیا تعبیری در کار خیر دارند که عجیب است. مثلاً آیتالله العظمی بهاءالدّینی میفرمودند: کار خیر را باید قاپید و زود جلو رفت؛ چون غفلت، موجب پشیمانی است و یکی دیگر میرود آن را انجام میدهد. هرکه هم اوّل رفت، برنده است. لذا برنده آن کسی است که اوّل قدم را برداشته و در هرکار خیری که باشد، شتابان است. خدا آیتالله مشکینی را رحمت کند. ایشان در باب انتخاباتی، اوّل نفر بود. گفتند: آقا! مصاحبه صبح زود سخت است. فرمودند: پروردگار عالم دوست دارد انسان در کار خیر تعجیل کند و همین روایت را خواندند که حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مِنَ الْخَیْرِ مَا یُعَجَّلُ». بعد هم فرمودند: هر کار خیری را میخواهی بکنی، انفاق و ...، سریع انجام بده، چون امکان دارد شیطان ملعون وسوسه کند و نگذارد. مطلبی که ایشان فرمودند، اشاره به روایتی است که وجود مقدس باقر العلوم، امام محمّد باقر(ع) میفرمایند: «مَنْ هَمَّ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَیْرِ فَلْیُعَجِّلْهُ فَإِنَّ کُلَّ شَیْءٍ فِیهِ تَأْخِیرٌ فَإِنَّ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ نَظْرَةً» هر که قصد کار خوبى کند، در انجام آن شتاب ورزد؛ زیرا هر چیزى که در آن تأخیر شود، شیطان فرصتى به دست مىآورد. لذا هر کار خیری پیش آمد، مثلاً قصد کردی کمک کنی، تا گفتی، سریع دستت در جیبت برود و انفاق کن. *راه فرصت سوزی برای شیطان! جالب است ملاحسینقلی همدانی میفرمودند: آنهایی که در کار خیر تعجیل دارند، خدا ذهنشان را در باب علمگیری باز میکند. برای همین من در باب معرفتشناسی خدا کسانی را انتخاب میکند که در کار خیر تعجیل میکنند؛ چون خدا به آنها لطف میکند. پس معلوم است که باید در کار خیر تعجیل و شتاب کرد، چون اگر در کار خیر تأخیر بیافتد و یک کمی مکث کنی، برای شیطان فرصت ایجاد میشود. پس یکی از مطالب تعجیل در کار خیر؛ فرصتسوزی برای شیطان است مثلاً وقتی دارند اذان میگویند، با خود بگو: کدام خیری بهتر از عبادت و بندگی خدا؟! پس سریع دستت را بشوی و آن کاری را که داری انجام میدهی، رها کن و بدان خدا خودش بلد است و به بهترین نحو جبران میکند. مگر خدا، جبّار نیست؟! یکی از اسماء ذوالجلال و الاکرام جبّار است، جبّار هم یعنی جبرانکننده، لذا حضرت حقّ به خوبی هم جبران میکند. یکی از مداحان مخلص و مؤمن که بسیار متدیّن است، بیان میکرد: یک مرتبهای داشتم شعری را آماده میکردم، دیدم موقع نماز است، وقت هم نداشتم، باید میرفتم. گفتم: هرچه باداباد، اوّل میروم نمازم را میخوانم. گفت: من نمازم را خواندم و نرسیدم شعر آماده کنم، امّا خدا گواه است آن شب بهترین اجرا را داشتم، طوری بود که همه میگفتند: امشب چه خبر است؟! آن حال عجیب برای این بوده که او با خدا معامله کرده بود! اذان، اذن خداست که دارد برای کار خیر صدایت میزند، پس کارهای دیگر خود را رها کن و إلّا نمازت میافتد یک ساعت دیگر و همین طور یک ساعت، یک ساعت تا بعد میبینی یک موقعی نعوذبالله، نستجیربالله دیگر آفتاب دارد غروب میکند و آن وقت یک نماز تند تند میخوانی، پس همان اوّل وقت، هر چه را هست، رها کن، حضرت میفرمایند: عجله کن، چون اگر عجله نکنی، شیطان میآید، شیطان که آمد و به او فرصت دادی، تمام است و دیگر نمیگذارد. *خداوند به چه کسی قول میدهد که دیگر عذابش نکند؟ وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل امام جعفر صادق(ع) جمله تکان دهندهای را میفرمایند که اگر در آن تأمل کنیم، غوغا و محشری است! یک عمل خیر گاهی انسان را بیمه میکند، منتها بیمه ابدی! دیدید بیمههای دنیوی تاریخ دارند امّا این بیمه، ابدی است. حضرت میفرمایند: «إِذَا هَمَمْتَ بِخَیْرٍ فَلَا تُؤَخِّرْهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى رُبَّمَا اطَّلَعَ عَلَى عَبْدِهِ وَ هُوَ عَلَى الشَّیْءِ مِنْ طَاعَتِهِ فَیَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا أُعَذِّبُکَ بَعْدَهَا أَبَداً»، هر موقع تصمیم به انجام کار خیری گرفتی و همّ تو این شد که آن کار را انجام دهی، آن را به تأخیر نینداز؛ چون وقتی پروردگار عالم مطلّع میشود که بندهاش مشغول طاعت اوست و متوجّه این کار خیر او میشود - منظور این است که خدا دقّت میکند و مواظب بندهاش هست - به او نگاه میکند و میفرماید: به عزّت و جلالم قسم! من بعد از این دیگر هیچ موقع تو را عذاب نمیکنم. یعنی اگر یک کار خیر را سریع انجام بدهی، شاید آن لحظه، به تعبیری لحظه اجابت دعا باشد. *کار خیر و حضور دو شیطان در راست و چپ! پس باید انسان در کار خیر سریع باشد؛ چون انسان نمیداند بعدش چه پیش میآید. شاید بعدش انسان موفّق نشود و بمیرد، یا شاید یک عاملی به وجود بیاید که نتواند انجام دهد، مثلاً خدای ناکرده شک برایش به وجود بیاید که شک بیچاره کننده است. وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل در یک روایت دیگری فرمودند: «کَانَ أَبِی یَقُولُ إِذَا هَمَمْتَ بِخَیْرٍ فَبَادِرْ فَإِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا یَحْدُثُ»، اگر تصمیم به کار خیری گرفتی، انجام بده. چون بعد از آن نمیدانی چه پیش میآید. شاید اصلاً موفّق نشدی، مثلاً امروز پول داری، ولی شاید فردا یک معامله کنی و ورشکست شوی و بعد پشیمان شوی و بگویی: نتوانستم آن کار خیر را انجام بدهم! و ای بسا اگر آن کار خیر را انجام دهی، جلوگیری کند از این که تو ورشکست و گرفتار شوی. خیلی عجیب است! شیطانها ما را محاصره کردند و امکان دارد نگذارند در کار خیر موفّق شویم، باز حضرت میفرمایند: «إِذَا هَمَّ أَحَدُکُمْ بِخَیْرٍ أَوْ صِلَةٍ» هر کس از شما میخواهد کار خیری را انجام بدهد یا نفعی را به دیگران برساند و صلهای هم انجام بدهد، «فَإِنَّ عَنْ یَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ شَیْطَانَیْنِ» دو شیطان در جانب راست و چپ او حاضر میشوند. «فَلْیُبَادِرْ لَا یَکُفَّاهُ عَنْ ذَلِکَ» پس به همین علّت، عجله کن و سریع انجام بده تا آن دو شیطان تو را از این کار باز نداشتهاند. آنها آن کار خیر را از تو میگیرند و میگویند: حالا عجله نیست، بالاخره شاید دیگرانی هم باشند، این قدر که مهم نیست، آنوقت اینگونه است که انسان گیر میافتد. انسان باید در هر کار خیری عجله کند. اگر جنگی بود، مثل دوران دفاع مقدّس، سریع برود. نگوید: حالا دیگرانی هستند، قیام میکنند، جلو میروند و ... . *مقام شهید مدرّس در حد بالاترین امامزاده های واجب التعظیم است! یک مطلبی بگویم که خیلی زیبا و عالی است. خدا آن مرد الهی و عظیمالشّأن، آقا معلّم دامغانی را رحمت کند. ایشان میفرمودند: میدانید چرا امام به شهید مدّرس اینقدر علاقهمند بودند- همانطور که میدانید، بیان کردند که برای مقبره ایشان گنبد و بارگاه هم درست کنند - ؟ خودشان فرمودند: برای اینکه شهید مدّرس گفت: من باید حرکت کنم، پیروزی باشد یا شکست، مهم نیست؛ کار من برای خداست. همان چیزی که امام بارها میفرمودند: ما موظّف به تکلیفیم و با این که نتیجه چه میشود، کاری نداریم. نتیجه هرچه شد، شد. من تکلیف شرعی را انجام میدهم. لذا عارف دامغانی فرمودند: پروردگار عالم به شهید مدرّس، بالاترین مقامهایی را که امامزادههای واجبالتّعظیم دارند، مرحمت کرده است. بعد ایشان با یک لبخند و مزاحی فرمودند: امام این همه زحمت کشید امّا هر آنچه که امام برای زمینهسازی حکومت آقاجانمان انجام دادند، عین همان را زودتر به شهید مدّرس دادند! علّت هم این بود که ایشان در کار خیر سریع جلو رفت و گفت: نتیجهاش هر چه میشود، بشود. من میدانم این کار، خیر است، پس باید جلو بروم. *اجر مضاعف برای مبدع کار خیر در روایت داریم که در باب انفاق میفرمایند: اگر کسی دست در جیبش کند و انفاق کند و با این کار، عامل بشود که دیگران هم تشویق بشوند و انفاق کنند؛ هر چه به دیگران دادند، برای او هم مینویسند؛ چون او اوّل اقدام کرد و عامل تشویق دیگران شد. یعنی یک بار که چون خودش داده برای او مینویسند، یک بار دیگر هم چون عامل تشویق دیگران شده، برای او مینویسند. فلذا هرچه به آنها دادند، به این هم دوباره میدهند! پس زیرک، آن کسی است که اوّل از همه اقدام کند و عامل تشویق دیگران شود. به خودش که دادند امّا چون اوّل نفر و آغازگر کار خیر بوده، پروردگار عالم هر آنچه را که به دیگران میدهد، به او هم میدهد. لذا هر کس ثواب کار خودش را میبرد امّا به نفر اوّل، تمام ثوابهایی را که مال نفرات بعدی هم هست، میدهند. خیلی عجیب است! در هر عملی همینطور است که اگر انسان مبدع یک عمل خیری بشود، ثواب هر کس دیگری را هم که انجام بدهد، میبرد. همانطور که نعوذبالله، نستجیربالله، پناه به ذات حضرت حقّ، در باب بدعت هم همینطور است. اگر کسی یک بدعت بدی را گذاشته باشد، طبیعی است، دیگران هم که انجام میدهند، آن بیچاره در عذاب است. آنها که نماز پیغمبر را تغییر دادند، همین وضع را دارند، هر که الآن آن نماز را میخواند، برای آن کسی که این تغییر را داده، گناه مینویسند. شما کار خوبی را انجام دهید، دیگران هم که بعد از شما انجام میدهند، برایتان ثواب مینویسند. پس انسان باید در کار خیر عجله کند. چون اگر انجام ندهد، دو تا شیطان میآیند و دیگر مانع او میشوند. *برترین خیر؛ اطاعت از دین پس در آن روایات عالی که راجع به حسن خلق عرض کردیم، تأمّل کنید. بیان شد که اگر بنده بداند خوشرویی چه ثمراتی برایش دارد، هر آینه میفهمد که به داشتن خوی نیکو نیاز دارد یا اینکه فرمودند: «الاسلام حسن الخلق»، «لَا قَرِینَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ». لذا هیچ خیری برتر از این نیست که انسان مطیع دین خدا باشد. اصلاً فقه یعنی فهمیدن این که باید مطیع باشد. یک نکتهای را آیتالله العظمی بهجت داشتند. ایشان میفرمودند: تا انسان نفهمید، نباید فتوا بدهد. گفتند: آقا! معلوم نیست که فهمیدیم یا خیر! فرمودند: معلومتان میکنند. خب این «معلوتان میکنند» معنی دارد، شاید یک معنایش این است: همانطور که آقاجانمان، مولایمان، سیّدمان، صاحبمان، سالارمان، حضرت حجّت بن الحسن المهدی(عج) به شیخناالاعظم، حضرت مفید عزیز، تبیین فرمودند که نگران نباش، تو فتوا را بده، ما خودمان درستش میکنیم؛ یعنی خود حضرت عنایت، لطف و بزرگواری میکنند. لذا ایشان یکی از کسانی بود که همین طور فتوا میدادند و به نظر میآمد حکمی را که متوجّه نشوند، بیان نمیکنند. پس باید اطاعت دین را داشته باشیم و بیان فرمودند: فقیه همین است و از خود نباید چیزی داشته باشد. خوبان عالم، برکات و خیرات زیادی دارند و نشستن با آنان، بهترین ارتباطات را به انسان مرحمت میکند که این نکته، نکته بسیار مهمّی است. *آقا جان باز هم سرتان سلامت! ماه ربیعالاوّل است و اگرچه ربیعالاوّل، ماه شادی و ماه عنایت حضرت است و آن را ربیعالمولود بیان میکنند، امّا آغاز این ماه باز یک حزنی را برای ما زنده میکند و این روزها مصادف است با آن حمله گستخانه و وقیحانه دشمنان اهلبیت به خانه بیبی دوعالم و شهادت حضرت محسن(ع). آقاجان! امام زمان! ما نمیخواهیم شما را اذیّت کنیم و مجدّداً داغهای شما را تازه کنیم، البته خودتان فرمودید: شب و روز در عزای جدّتان ابیعبدالله گریه میکنید ولی با این حال ما نمیخواهیم خیلی شما را اذیّت کنیم. آقاجان! سرتان سلامت! هنوز محرّم و صفر تمام نشده، باید شما به یک داغ دیگری به عزا بنشینید. آقا! هفتاد و پنج روز، یا نود و پنج روز دیگر میبینیم ایّام شهادت امّالخلقه است. چه بگویم؟! فقط میتوانم بگویم: آقاجان! سرتان سلامت یابن الحسن! عزیزان من! با آقاجان حرف بزنید، به هر نوعی که میتوانید، در این ایّام هم باز، حزنی که بر اهلبیت رفته یادآوری کنید و در آخر مطالب هم همیشه این نکته فراموش نشود که این را اعاظم بیان کردند و من عرض میکنم، همیشه در هر عزاداری و مطلبی در آخر به آقا بگویید: آقاجان! سر شما سلامت. یابن الحسن! نمیدانم امشب که میخواهی با آقا حرف بزنی - هر شب إنشاءالله حرف میزنید دیگر - میخواهی چطور صحبت کنی. امشب میخواهی بگویی: آقا! ما در این شبها به شما آغاز ماه ربیعالاوّل و ربیعالمولود را تبریک گفتیم، امّا آقاجان! بلافاصله هنوز چیزی نشده میبینیم که درب خانه مادرتان را آتش زدند! آن درب خانهای که ملک و جبرائیل سلام میکند، اذن میگیرد و وارد میشود. آن درب خانهای که پیامبر میایستادند و میفرمودند: «السلام علیکم یا اهل بیت النبوة». درب آن خانه وحی را آتش زدند! چه کردند این نانجیبها؟! چه کردند این بیدینها؟! این منافقین که بدتر از کفّار هستند و این همدستان یهود با خانه پیغمبر چه کردند؟! آخ بمیرم! چه کردند که مابین در و دیوار صدا بزند: «یا فضة خذینی» فضّه! من را دریاب!