آن کارگردان فیلم دو زن... آنکه استفاده میکرد بسی از واژه من!
آورده اند که روزی مریدی بخت برگشته از جماعت ذکوران او را گفت: «چرا شما خوش دارید که فیلمهایتان زنان را به کارهای مردانه وادار کنید؟!» پس بانو طی جواب دندان شکنی پاسخ داد: "هر وقت زنان فیلمهایم را وادار به باربری کردم، می توانید بگویید زنان در فیلمهایم کارهای مردانه می کنند!" تا این حد خوب از جنس مخالف شناخت داشت و این شناخت را در فیلم هایش وارد می کرد!!!
سرویس خواندنی های «فردا»: به علت کثرت تقاضاهای نسوان محترم برای نواخته شدن به تازیانه نقد و هم چنین اعتراض به مردانه شدن طنازیهای سایت فردا! نویسندگان ستون تذکره الرجال تصمیم به خرق عادتی بزرگ گرفتند و پای در میدان پر خطر نقد نسوان گذاشتند. در این مطلب « رفیق بی کلک» به سراغ«تهمینه میلانی » رفته است.
******************************************************
آن کارگردان فیلم سوپر استار، آن که شناخت خوبی داشت از گیشه و بازار! آنکه خلاصه کلام فراستی به فیلم هایش بود «درنیامده!»، آن که کلی وقت می گذاشت برای ساخت مضمونی ساده! آن کارگردان و فیلمنامه نویس آتشبس و زن زیادی و واکنش پنجم، آن که اعتقاد داشت اشراف خوبی دارد به دغدغه های مردم! آن کارگردان فیلم بچه های طلاق و دوزن، آن که استفاده می کرد بسی از واژه من! آن که هشت روزی را گذراند در زندان، آن که نسبتی نداشت با قشر مردان! آن کارگردان همه فن حريف و همه چي دان! آن صاحب نظر و ناقد منتقدان! آن که خود را می دانست یک فمینیست ایرانی ، مولاتنا بانو تهمینه میلانی!
زاده تبریز بود و از بچگی دائما در حال جست و خیز بود و در میان هوادارانش بسیار عزیز بود و شاکی از مدیران پشت میز بود و دارای کلماتی بسیار تند و تیز بود و صاحب کرامات مگوی بسیار نیز بود!
از دوران کودکی اش نقل است که بسیار جدی و جویای مقام بود، به طوری که در میان همسلان با شایستگی تمام، به مرتبه اعلای ماموری آب خوری دبستان رسید! بعد ها نیز رقابت عجیبی را با پسران دو رو برش شروع کرد، به طوری که یکی از تفریحاتش این بود که مشخصات کامل اسباب بازی های پسران فامیل را یادداشت می کرد، تا بهتر از آن ها را بخرد!!!
از کرامات بانون تهمینه این بود می گفت: «همه ی مردم ایران عقده ای هستند و مگر می شود کسی در ایران زندگی کند و عقده ای نباشد!» و الحق و الانصاف خودش به حقیقت یک ایرانی اصیل بود!!!
از او جملات عالی نقل است، از جمله:
«شما ببینید سیاستهای غلط این سالها باعث شده تا روابط دختران و پسران ما سطحی شود! قبلا اصلا اینگونه نبود و همه چیز به آهستگی پیش میرفت!!!»
«من رنج میبرم که همیشه میگویند خانمها نمیتوانند همدیگر را در محیط کار ببینند، در حالی که من خودم در محیط کاریام از مردهای حسود ضربه خوردم نه از زنها! مردهای همکارم از اینکه فیلمنامه من بهتر بود، رنج میبردند!»
«به سینما آمده ام که پیام بدهم، حرف حسابتان چیست؟!! من به سینما تنها به عنوان یک ابزار برای پیام دادن علاقه مندم! من عاشق پیام دادن در سینما هستم!!!»
« این وظیفه زن نیست که حتی یک لیوان آب به دست همسرش بدهد!!! یعنی چه که یک مرد از همسرش خواهش کند لیوان آب به او بدهد؟!!! من البته این کار را میکنم، ولی با عشق و علاقه!!! زن فقط موقعی میتواند آب به همسرش برساند که او در موقعیتی خاص گرفتار شده باشد!!! مثلا دارد با چکش میخ میکوبد و نمیتواند خودش برود آب بردارد!»
آورده اند که روزی مریدی بخت برگشته از جماعت ذکوران او را گفت: «چرا شما خوش دارید که فیلمهایتان زنان را به کارهای مردانه وادار کنید؟!» پس بانو طی جواب دندان شکنی پاسخ داد: "هر وقت زنان فیلمهایم را وادار به باربری کردم، می توانید بگویید زنان در فیلمهایم کارهای مردانه می کنند!" تا این حد خوب از جنس مخالف شناخت داشت و این شناخت را در فیلم هایش وارد می کرد!!!
نقل است که بسیار مهربان بود و هیچگاه آثارش را تنها نمی گذاشت!! به طوری که همیشه خودش را به فیلم هایش سنجاق می کرد و به تماشاگران توضیح می داد: «من اینجا مي خواستم اين را بگویم و آنجا، آن را!!!»
نقل است که مولانا فراستی را گفتند: «یا مسعود! چرا این قدر با بانو میلانی مشکل داری؟!» پس لبخندی زد و پاسخ داد: «من مخالفم! اتفاقا من در جلوی دیدگان میلیون های ببینده او را تشویق کردم!!!» پس گفتند: «ساحت شما از تشویق اغیار مبراست! کجا چنین خرق عادتی کردید؟!» پس گفت: «آنجا که بانو میلانی در برنامه هفت گفت من اجازه ی ساخت فیلم در مورد حقوق زنان را ندارم و دیگر فیلم در این مورد هم نمی سازم!» به شخصه در حین و بعد از برنامه جزو معدود کسانی بودم که او را به نساختن فیلم درباره حقوق زنان تشویق کردم!!!
رفيقِ بي كلك