آن مجري برنامه جمع ما... آنكه تكه كلامش بودعزيزم و اِ وا !!
نقل است روزي پلیسي او را به خاطر سرعت غير مجاز و رد شدن از چراغ قرمز نگاه داشت! پس بليس را گفت: «من آزاده نامداري هستم! مجري معروف تلوزيون كه بارها از خطوط قرمز رد شده ام و كسي مرا نگاه نداشته است! اين كه چراغ قرمز است!» پس سروانی او راگفت: «من نيز سروان محمدي هستم! و معروف تر از تو را نيز جريمه كرده ام! گواهینامه دارید؟!» پس مولاتنا آزاده او را گفت: «بگذار داشبوردم را ببینم، شانس بیاری که داشته باشم و کارت راه بیفتد!» تا اين حد به كارش ايمان داشت!
سرویس خواندنی های «فردا»: به علت کثرت تقاضاهای نسوان محترم برای نواخته شدن به تازیانه نقد و هم چنین اعتراض به مردانه شدن طنازیهای سایت فردا! نویسندگان ستون تذکره الرجال تصمیم به خرق عادتی بزرگ گرفتند و پای در میدان پر خطر نقد نسوان گذاشتند. در این مطلب « رفیق بی کلک» به سراغ«آزاده نامداری » رفته است.
آن پوشنده چادرهاي قهوه اي و روسري هاي رنگارنگ، آن كه خيلي راحت بود و مخالف قواعد دست و پاگير و تنگ! آن دارای مدرک کارشناسی مدیریت صنعتی از دانشگاه شهید بهشتی تهران، آن كه مردي سه زنه
زاده استان كرمانشاه بود و حكايت ممنوع التصويري اش همچون ماهي، گير افتاده در قعر چاه بود و انتقاد ديگران بر دوشش سبك تر از برگ كاه بود و پس از شهرت اوضاع مالي اش رو به راه بود و نصيب بينندگان از شيوه اجرايش انگشت گزيدن و آه بود!
نقل است كه قدرت تخربيش بسيار بالا بود به طوري كه در هر برنامه اي حاضر مي شد، مي تركاند! از ميز و صندلي خودش و ميهمانان گرفته ، تا سخن گفتن با مردي سه زنه! عجيب بتركاني كه او بود!
از او سوتي هاي بسيار نقل است! از جمله اينكه از كودكي حاضر در برنامه اش پرسید: « آیا میداني كه طلاق عاطفی چیست؟!!»
و به پزشکي مبتلا به بیماری ام اس فرمود: « چه جالب! شما بیماری ام اس دارید و پزشک هستید؟!!» تا اين حد خوب قانون عليت را درك كرده بود!و فرموده بود: «من ميدانم چيزي بيش از آنچه در زندگي روزمره ميگذرانيم، وجود دارد، ولي نميدانم چه چيزي! از اين نظر من يك قدم از بقيه جلوتر هستم!»
آورده اند كه مولاتنا درباب اجراي برنامه در تلویزيون گفته بود: « من در برنامه زنده و آنگاه كه روي آنتن هستم، خیلی حواسم جمع این نیست كه چه حرفی بزنم و چه كنم!» و اين سخني بود كه دوست و دشمن آن را بي كم و كاست تاييد بكردند!!!
از او نقل است روزي صندلي يكي از ميهمانان خانمش دفعتا بشكست و ميهمان بخت برگشته در برنامه اي زنده نقش بر زمين شد و مولاتنا نامداري چندین بار از کارگردان برنامه خواست تا تصویر را قطع کرده و میان برنامه اي پخش کند، و خودش در اين حين براي كمك به ميهمانش از جايش بلند نشد، كه نشد!!! تا اين حد به تقسيم وظايف اعتقاد داشت!!!
نقل است روزي پلیسي او را به خاطر سرعت غير مجاز و رد شدن از چراغ قرمز نگاه داشت! پس بليس را گفت: «من آزاده نامداري هستم! مجري معروف تلوزيون كه بارها از خطوط قرمز رد شده ام و كسي مرا نگاه نداشته است! اين كه چراغ قرمز است!» پس سروانی او راگفت: «من نيز سروان محمدي هستم! و معروف تر از تو را نيز جريمه كرده ام! گواهینامه دارید؟!» پس مولاتنا آزاده او را گفت: «بگذار داشبوردم را ببینم، شانس بیاری که داشته باشم و کارت راه بیفتد!» تا اين حد به كارش ايمان داشت!
نقل است كه برخلاف ظاهرش بسيار تودار بود و هيچگاه با كسي درد و دل نمي كرد. پس مريدان علت اين امر از او جويا شدند و فرمود: «این روزها ديگر آدم جرات ندارد با كسي دردودل کند! زيرا تا طرف مقابل بهت ثابت نکند كه از تو بدبخت تر است، ول كن ماجرا نيست!» پس مريدان جملگي اين ماجرا تاييد بكردند!
آورده اند كه مريدان او را مستجاب الدعوه بدانستند زيرا در ابتداي سال دعا كرده بود كه ميخواهم سال 91 برايم، سالي توام با آرام و قرار باشد! پس با ممنوع التصويري اش صدق نفسش را بر مريدان ثابت بكرد!
رفيقِ بي كلك!