سياستمداران دو چهره، مرزي برای دروغ ندارند / کسانی که پرونده سیاسی سیاه دارند از صداقت و شجاعت برخوردار نیستند
مدیریت جامعه، عرصه راستی و راستی گرایی است، در دروغ سازی، دروغگویی و دروغ پردازی هیچ مصلحتی وجود ندارد. اعتمادسوزی و نگران سازی، تنها حاصل دروغگويي است كه سراسر مفسده فرهنگی و سیاسی به همراه ميآورد. مصلحتپنداری براي گفتن دروغ در عرصههای سیاسی، راهبرد عقبماندههای سیاسی و کج اندیشان مدعی درایت و کفایت سیاسی است.
کد خبر :
238082
سرویس سیاسی«فردا»: عدم گسترش دروغ در عرصه سياسي و رعايت اخلاق سياسي نكتهاي است كه همواره مقام معظم رهبري بر آن تاكيد داشته و خواستار رعايت صداقت و پاسخگويي مسئولين بودهاند.چرا که اشاعه دروغ بين سياسيون جامعه نه تنها كشور را دچار مشكل خواهد كرد بلكه اعتماد جامعه را نسبت به مسئولين كاهش خواهد داد، اين نكتهاي است كه حجتالاسلام والمسلمین دعاگو امام جمعه شميرانات در گفتگو با «تهران امروز» بر آن تاكيد دارد. وي بر اين عقيده است كه مديران و سياستمداراني كه به كار خود ايمان ندارند و تنها قصدشان ماندن بر سر قدرت و حفظ آن است، دروغ ميگويند و اين دروغگويي سبب
افزايش مشكلات جامعه خواهد شد.
****************************
رابطه بين اخلاق و سياست همواره مورد توجه و بررسي پژوهشگران فكري و فلسفي قرار داشته است.به صورت كلي سياست تلاش ميكند فضاي جامعه را به دست بگيرد تا قدرت را عادلانه بين افراد تقسيم كند و اهداف جامعه را پيش ببرد از سوي ديگر اخلاق نيز سعي دارد به خوب بودن و بد بودن شرايط و رفتارها توجه كند.مسئلهاي كه گاهي در سياست ناديده گرفته ميشود. از اين رو به نظر شما اخلاق چه رابطهاي با سياست دارد؟ سیاست کنترل و سازماندهی مبتنی بر خردورزی، دوراندیشی، منش، رفتار و اخلاق سیاسی است. از اينرو دین باوران دیندار، دیانت را عین سیاست ميدانند و اخلاق سیاسی را از دین و
سیاست جدا نميدانند. کسانی که دین را از سیاست جدا ميدانند و اخلاق سیاسی را خارج از حوزه دین باوری و دینداری تعریف ميكنند نادانان مدعی و مغرضان بیبهره از گوهر دینداریاند، رفتارهای آلوده به هنجارشکنی و گناهکاری، منشهای شیطانیاند و با اخلاق سیاسی و سیاست دینداری هیچ تناسب و هماهنگی ندارند.از اين رو اين دو مقوله با هم پيوستگي دارد و نميتواند از هم جدا باشد. شما به مسئله دين و رابطه آن با سياست و اخلاق سياسي اشاره كرديد، با فرض اينكه ساختار سياسي ايران منطبق بر آموزههاي ديني و اسلامي است و به گفته بزرگان دين از سياست جدا نيست، چرا شاهد كمرنگ شدن
اخلاق در سياست هستيم؟ هر کجا اخلاق و سیاست از مبانی و پيامهای دینی فاصله ميگیرد، شیطانی و ضدانسانی ميشود.از اين رو سیاستمداران بداخلاق و دو چهره را در معرض افکار عمومی قرار ميدهند. اخلاق شیطانی در بین سیاستمداران شیطان منش کمرنگ نیست ولی هیچ ارتباطی با حوزه دین و دینداری ندارد.به همين دليل نكتهاي كه بايد به آن تاكيد شود اين است كه کسانیکه اخلاق دینی در رفتارهای سیاسیشان کمرنگ ميشود،مرتبه دینداریشان با کاستی و تنزل مواجه ميگردد و از جمع دینداران خدا مدار و حق معیار خارج ميشوند و اين نكتهاي است كه بايد در ارتباط با سياسيون به آن توجه داشت.
درست است اما با اين حال شاهد اين هستيم كه برخي از سياسيون براي پيشبرد اهداف خود به سمت دروغ ميروند.عوامل و دلايل اين موضوع چيست؟ برخي از افراد پرونده سیاسی سیاه، عملکرد نامعقول و غیرقابل قبولی دارند، از صداقت، شجاعت و صراحت برخوردار نیستند، حتي ميتوان اينگونه بيان كرد كه عاشق ماندگاری و افزایش قدرت سیاسیاند،به همين دليل از خدا فاصله ميگیرند، به شیطان پناه ميبرند و با دروغ سازی، دروغگویی و دروغ پردازی، اندیشه همگانی را ميفریبند.ميتوان اينگونه عنوان كرد كه اين عده از افراد از توکل و توسل به وسواس خناسهای انسی، کامیابی و پیروزی
ميطلبند.ميتوان تاكيد كرد كه مهمترين دليل دروغگويي بين سياسيون ماندن بر قدرت و حفظ آن است. رواج مسائل غير اخلاقي و در حقيقت بد رفتاريها تاثيرات زيادي بر جامعه ميگذارد از اين رو، تبعات رواج دروغ در عرصه سياست را چه ميدانيد؟ نميتوان منكر تاثيرات دروغ شد.بايد تاكيد كرد كه دروغ اعتماد سوز، نگران ساز و با رشد و شکوفایی ناهمساز است. سیاستمداران دو چهره، بازسازی افکار عمومی و رفع بی کفایتی سیاسی خود را در دروغ جستوجو ميكنند.به همين دليل در استفاده از حربه دروغگويي و دروغ گرایی، حد و مرزی نميشناسند. اين افراد براي حفظ قدرت خودبه دروغ روي ميآورند،
زيرا دروغ را راه حل حفظ قدرت خود ميدانند از اين رو به کاستیها و مشکلات اساسی جامعه توجه نميكنند. نبايد اين را ناديده گرفت كه با دروغ سازی، دروغگویی و دروغ پردازی، بسترها و عرصههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و اطلاعاتی - امنیتی تخریب ميشوند و ادعاهای رشد و شکوفایی همه جانبه و بيسابقه، دیوارهای اعتماد ملی به دولت را فرومی ریزد و عزم ملی برای پاکسازی عرصههای حکومتی از ناتوانان و ناپاکان مدعی را چند برابر ميكند زيرا مردم از مديران خود انتظار راستگويي و رفع مشكلات خود را دارند. بايد تاكيد كنم كه دروغ حامیان را به مخالفان تبدیل ميكند و وحدت،
امنیت و اعتبار و اقتدار ملی را با کاستی، سستی و مشکلات خطرساز روبهرو ميكند. برخي اين مسئله را با مصداق مصلحت توجيه ميكنند! آيا در سياست، دروغ مصلحتي قابل پذيرش است؟ مدیریت جامعه، عرصه راستی و راستی گرایی است، در دروغ سازی، دروغگویی و دروغ پردازی هیچ مصلحتی وجود ندارد. اعتمادسوزی و نگران سازی، تنها حاصل دروغگويي است كه سراسر مفسده فرهنگی و سیاسی به همراه ميآورد. مصلحتپنداری براي گفتن دروغ در عرصههای سیاسی، راهبرد عقبماندههای سیاسی و کج اندیشان مدعی درایت و کفایت سیاسی است.