میراث آمریکا برای زنان عراقی چیست؟ +عکس

از سال 1991 تاکنون در حدود 400 هزار کیلوگرم اورانیوم ضعیف شده در خاک عراق پخش شده است. تاثیرهای درازمدت این اورانیوم بر شهروندان این کشور، هنوز ناشناخته باقی مانده است. می‌توان برای درک بیشتر، به تاثیرهای درازمدت «ماده‌ی نارنجی» اشاره کرد که در جنگ ویتنام استفاده شده بود. آیا از لحاظ سیاسی برای یک کشور امکان‌پذیر است که حجم گسترده‌ای از تاکسین‌های شیمیایی و اورانیوم ضعیف شده را بر سر ملتی بمباران کند؟ سوال مهم‌تر این است: وقتی ارتش متخاصم بارش را بسته و رفته است، در شهرها چه باقی مانده؟

کد خبر : 237874

سرویس بین الملل«فردا»: وب‌سایت صلح انگلستان در گزارشی به قلم دُنا مالهِرن در 13 دسامبر ابعاد جدیدی از جنایات ضد بشری آمریکا در عراق را افشا کرد و از فاجعه ای خبر داد که مدعی دروغین حقوق بشر در فلوجه عراق مرتکب شده است. فاجعه ای که نتیجه اش این است؛«توصیه‌ی درمانی پزشکان متخصص زنان در فلوجه خیلی ساده است: فقط دیگر حامله نشوید. حامله نشوید چون به احتمال بسیار زیاد، نمی‌توانید بچه‌ای سالم به‌دنیا بیاورید.»

*****************************************

در سال 2004 دو برنامه‌ی یورش به رهبری امریکا توانست بخش‌های عمده‌ای از شهر فلوجه را نابود کند. بعد از این حملات، مردم شهر شاهد افزایش حیرت‌انگیز رشد سرطان، تولد کودکان معیوب و سقط‌جنین به دلیل مشکلات بدنی در مادران بودند. یک مطالعه از بحران‌های سلامتی وضعیت فلوجه را این چنین نامید: «بالاترین نرخ آسیب‌های ژنتیک در هر جمعیتی که تاکنون مطالعه شده است.» گزارش‌های اخیر شواهدی ارائه داده‌اند که این اتفاقات به‌دلیل استفاده از سلاح‌های شیمیایی و همچنین استفاده از کلاهک‌های ضعیف شده‌ی اورانیومی در سلاح‌های ارتش امریکا، در طول حملات سال 2004 میلادی بوده است. برای من، هیچ‌چیزی سخت‌تر از تماشای صورت مادری نبود که کودک‌اش می‌مرد.این هفته چندین مرتبه من چنین صورت‌هایی را در بیمارستان فلوجه دیده‌ام اما دردناک‌ترین صورت، متعلق به صورت گرد و دل‌شکسته‌ی زنی با لباسی صورتی بود. وارد اتاقی شدم که او در آن نشسته بود، فقط به صورت نوزادش خیره مانده بود که روبه‌رویش درون حباب قرار داشت.

برنگشت تا مرا نگاه کند، هرچند من ظاهر غریبی داشتم: دختری سفیدپوست با عبای سیاه خیلی گنده و حجاب نامرتب، یک دوربین آویخته از گردن و یک دفترچه در دست.دختربچه‌ی زن تلاش می‌کرد تا بتواند نفس بکشد. مشت‌اش مرتب و سریع، بالا و پایین می‌رفت. او مشکلات ژنتیکی مربوط به دریچه‌های قلب داشت، درست مانند بسیاری از کودکانی که اخیراً در فلوجه متولد شده‌اند، شهری که از جنگ فرسوده شده است، شهری در غرب بغداد که شاهد رشد حیرت‌انگیز کودکان معیوب و حاملگی‌های ناموفق در سال‌های اخیر بوده است.

زن با لباس صورتی، با نگاهی مهربان به تلاش‌های کودک‌اش خیره مانده بود، او را می‌خواند، می‌خواست بچه‌اش زنده بماند، می‌خواست یک نفس دیگر بکشد. چشم‌های بزرگ و قهوه‌ای زن، عصبانی نبودند، بیشتر درهم فرو ریخته بودند، لبریز از معصومیت و لبریز از سوال. در نگاه کودک، در جواب نگاه مادر، فقط معصومیت می‌دیدم.

من کیف دوربینم را زمین گذاشتم و فقط به این فضای وحشت و درد، بین زندگی و مرگ، بین عشق، خواهش، اندوه و سوال، خیره ماندم. چقدر سوال‌های بسیاری در این فضا وجود داشت.چرا هر روز چنین اتفاق‌هایی در بخش نوزادان بیمارستان فلوجه رخ می‌دهد؟ چه‌چیزی باعث شده است تا از سال 2000 تاکنون، نرخ تولدهای معیوب در این شهر،‌ هفت برابر بشود؟ چرا چنین افزایش هولناکی در تولد کودکان معیوب و حاملگی‌های ناموفق داریم؟

روز قبل نوزادی دیدم تازه متولد شده بود و پشت‌اش حفره‌ای خونین داشت - یک نمونه‌ی کلاسیک از کمای اسپینا بیفیدا که همراه است با نارسائی‌های مغزی، وضعیت غیرعادی ستون مهره‌ها، عضله‌های درست شکل نیافته و زخم‌های باز.

یک روز دیگر در قبرستان فلوجه قدم می‌زدم، قبرستانی لبریز از قبرهای کوچک و بدون نشان «کودکان» و همراه مروان و بشیر ایستادم، یک زوج جوان،‌سالم، بالای سر قبر کودک‌شان محمد ایستاده بودند که فقط پنج دقیقه بعد از تولد زنده مانده بود. این چهارمین کودک آن‌ها بود که می‌مرد. آن‌ها دیگر هیچ‌وقت نمی‌خواستند تلاشی برای بچه‌دار شدن داشته باشند.

توصیه‌ی درمانی پزشکان متخصص زنان در فلوجه خیلی ساده است: فقط دیگر حامله نشوید. حامله نشوید چون به احتمال بسیار زیاد، نمی‌توانید بچه‌ای سالم به‌دنیا بیاورید.این کلمات ساده، فحوایی تکان‌دهنده دارند: یک شهر با جمعیتی حدود 300 هزار نفر، نسلی از زنان جوان دارد که هیچ‌وقت نمی‌توانند مادر بشوند و نسلی دارد که هیچ‌وقت نمی‌توانند زندگی کنند، یا حداقل نمی‌توانند در سلامت زندگی کنند.

در سه ماه گذشته، تحقیقات جدید پزشکی از فلوجه منتشر شده‌اند. این تحقیقات پیشنهاد می‌کنند که کودک زن ملبس به پیراهن صورتی، زخم‌ از جنگی برده که هیچ‌گاه به چشم خود ندیده است. این میراث سلاح‌های حاوی تاکسین است که در زمان بمباران سال 2004 امریکا، میان این مردم پخش شده‌اند.

جنگ‌های امروز، جنگ‌های شهری هستند؛ آن‌ها محله‌ها، خیابان‌ها و خانه‌ها را هدف قرار می‌دهند و طبیعت سلاح‌های جدید جنگ‌های مدرن این است: جنگ تمام نمی‌شود تا اسلحه‌های طرف مقابل ساکت شده باشند.در یکی از این مطالعات اخیر آمده است نیمی از کودکان متولد شده در فلوجه بین سال‌های 2007 تا 2010 میلادی با نارسائی‌های ژنتیکی متولد شده‌اند. قبل از سال 2000، این رقم، یک کودک از هر ده کودک بود.

در دو سال بعد از 2004، 45 درصد حاملگی‌های بررسی شده ختم به حاملگی ناموفق و سقط جنین شده‌اند، این رقم تنها 10 درصد قبل از شروع حملات بود. بین سال‌های 2007 تا 2010، یک مورد حاملگی در هر شش مورد، ختم به سقط جنین و حاملگی ناموفق می‌شد.

این تحقیقات همچنین اشاره می‌کنند در سلاح‌های استفاده شده توسط ارتش امریکا، شامل بر بمب‌ها، خمپاره‌ها و فشنگ‌ها، از فلزهای سنگین استفاده شده بود - و این می‌تواند احتمالی برای این اتفاقات باشد.همچنین رشد نوزادان معلول و تولدهای مرده در فلوجه و بصره را به استفاده از اورانیوم ضعیف شده در سلاح‌های امریکایی نیز نسبت می‌دهند. چندین مطالعه‌ی انجام شده بعد از جنگ امریکا نشان می‌دهند چنین اورانیومی بارها در سلاح‌های امریکایی استفاده شده است، هرچند هنوز نیازمند تحقیقات جامع‌تری در این موارد هستیم تا علت‌های واقعی کشف و معرفی شوند.

از سال 1991 تاکنون در حدود 400 هزار کیلوگرم اورانیوم ضعیف شده در خاک عراق پخش شده است. تاثیرهای درازمدت این اورانیوم بر شهروندان این کشور، هنوز ناشناخته باقی مانده است. می‌توان برای درک بیشتر، به تاثیرهای درازمدت «ماده‌ی نارنجی» اشاره کرد که در جنگ ویتنام استفاده شده بود.

سوال کلیدی این است: آیا از لحاظ سیاسی برای یک کشور امکان‌پذیر است که حجم گسترده‌ای از تاکسین‌های شیمیایی و اورانیوم ضعیف شده را بر سر ملتی بمباران کند؟ سوال مهم‌تر این است: وقتی ارتش متخاصم بارش را بسته و رفته است، در شهرها چه باقی مانده؟

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: