وقتی سنت دینی نقطه هدف آقای کارگردان است/ جامعه ایرانی بیریشه است یا تفکر کاهانی؟
زنان فیلمهای کاهانی نقش مکمل ندارند اما مانند زنان سینمای مسعود کیمیایی هم قهرمان نیستند بلکه بیشتر قربانی هستند. در فیلمهای کاهانی زنان را در جایگاه و نقش سنتی شان در کنار همسر و فرزندان نمیبینیم بلکه به آنها نقش جدیدی داده شده است، نقش معتاد، نقش دختر فراری و.... زنان فیلمهای کاهانی بیش از مردان از سنت و عرف دور هستند، آنها از مردان عملگراترند و برای رسیدن به حق خود دائم در حال جنگیدن هست. حال این جنگ میتواند بر سر پول باشد یا شوهر سابق!
کد خبر :
237358
سرویس فرهنگی«فردا»: «عبدالرضا کاهانی» فیلمساز پرحاشیهای است. دامنه حاشیههای او از انتخاب موضوعات جنجالی تا نوع نگاه به سینما را در برمی گیرد. «بیخود و بیجهت» ششمین ساخته این فیلمساز بهانهای شد تا مروری بر سینمای کاهانی داشته باشیم. فیلمسازی که با فیلم «بیست» نشان داد سینما را میفهمد و میتواند فیلمی بسازد که هم نظر منتقدان و هم نظر مخاطبان را به خود جلب کند اما سه فیلم بعدی او یعنی «هیچ»، «اسب حیوان نجیبی است» و بیخود و بیجهت انتقادات زیادی را برای این کارگردان به همراه داشته است.
بیست محصول سال ۱۳۸۷ است. داستان این فیلم درباره صاحب یک سالن پذیرایی به نام «سلیمانی» است که به توصیه پزشک معالجش، تصمیم میگیرد سالن را به فروش بگذارد. کارگران تالار که وابستگی زیادی به آن دارند، در مهلت بیست روزهای که تا زمان واگذاری سالن دارند، مجبور به تلاش برای جلوگیری از این اتفاق هستند. این فیلم دیپلم افتخار بهترین کارگردانی از بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر و چندین جایزه بین المللی را نصیب کاهانی کرد. حضور بازیگران نام آشنایی چون پرویز پرستویی، مهتاب کرامتی، علیرضا خمسه، مهران احمدی، حبیب رضایی و فرشته صدرعرفایی یکی از نقاط قوت این
فیلم محسوب میشد. اما آنچه بیش از همه باعث موفقیت این فیلم شد روایت ساده و منسجم آن بود. بیست داستان آدمهایی معمولی بود که دلبستگی شان به سالن پذیرایی و تلاش شان برای از دست نرفتن آن این فیلم را برای مخاطب جذاب می کرد. بهعلاوه کارگردان فیلم توانسته بود داستانی بدون غلو، بدون حاشیه و سرراست روایت کند و همین شکل روایت نظر منتقدان را به خود جلب کرده بود؛ اتفاقی که به نظر منتقدان در فیلمهای بعدی کاهانی شاهد آن نیستم. «هیچ» و سنت دست و پاگیر فیلم هیچ که یک سال پس از بیست بر پرده سینما رفت یک مشکل اساسی دارد آن هم اینکه در پاسخ به این سئوال که «داستان فیلم هیچ
چیست؟» پاسخ روشنی وجود ندارد. این فیلم به جای اینکه داستانی را تعریف کند از تضاد و برخورد بین شخصیتها پیش میرود شاید یکی از دلایلی هم که بازیگران این فیلم زیاد هستند، همین باشد. مهدی هاشمی، نیره فراهانی، مرضیه برومند، پانته آ بهرام، باران کوثری، صابر ابر، احمد مهرانفر، نگار جواهریان و مهران احمدی در این فیلم به ایفای نقش میپردازند. این در حالی است که هیچ یک از آنها را نمیتوان نقش اول یا نقش مکمل دانست بلکه به همه آنها جایگاه برابری در فیلم داده شده است و کاهانی سعی کرده هر یک از شخصیتهای فیلمش را به یک اندازه جلوی دوربین ببرد و از این طریق هر کدام
را نماینده تیپی خاص از طبقه پایین جامعه معرفی کند.
هیچ دو اپیزود دارد؛ در اپیزود اول یک خانواده سنتی و فقیر را میبینیم که زندگی آرام و خوشی را در کنار یکدیگر میگذرانند و با تمام مشکلات مالی باز هم شاهد لحظات خوش در کنار هم بودن خواهرها و برادرها هستیم. در اپیزود دوم به واسطه ورود مقدار هنگفتی پول به این خانواده شخصیتها کاملا استحاله میشوند و به قول معروف روی دیگر خود را نشان میدهند؛ روی دیگری که به شدت خودخواهانه است. این فیلم در یک خانه قدیمی و پایین شهر اتفاق میافتد و بیراه نیست اگر فکر کنیم کاهانی قصد داشته آدمهای سنتی را آدمهای درگیری نشان دهد. آدمهایی که سنت و مذهب برایشان چیزی جز یک
پوسته نیست. در یک جای فیلم میبینیم که «عفت»، مادر خانواده که نقش آن را نیره فراهانی بازی میکند به دختر جوان خود «لیلا» با بازی نگار جواهریان درباره حجابش تذکر میدهد اما در هیچ جای فیلم نمیبینیم که این شخصیتها دیگر مناسک مذهبی را به جا بیاورند. حتی پسر بزرگ خانواده «بیک» با بازی مهران احمدی که به غیرتش معروف است، کسی است که شبها فیلمهای غیراخلاقی میبیند و به بهانه کار خیر دنبال هوسرانی است. شایستهترین سرنوشت برای چنین آدمهایی هم خودکشی، جنون و فرار از خانه است. از نظر کاهانی سنت به ویژه سنت دینی در شهرها بیش از اندازه دست وپاگیر است و عمل
کنندگان به آن فقط از روی عادت و اجبار به آن گردن میگذارند و اگر شرایطش فراهم شود به شکلهای مختلف از آن فرار میکنند. برخی از منتقدان هیچ را یک کار ابزود میدانند و برخی دیگر آن را فیلم گروتسک سینمای ایران معرفی میکنند. ابزورد اصطلاحی است که بیشتر برای تئاتر و کارهای نمایشنامه نویسانی چون ساموئل بکت، هارولد پینتر و اوژن یونسکو اطلاق میشود. هیچ را با داشتن ویژگیهایی مثل کمدی آمیخته با تراژدی، شخصیتهایی که با ناامیدی مجبورند کارهای تکراری و بیمفهوم انجام دهند و به طورکلی یک تم اصلی پوچی که نام فیلم هم برداشتی از آن است، میتوان یک کار ابزورد
دانست. از طرف دیگر گروتسک یا طنز سیاه نیز به این فیلم قابل اطلاق است زیرا فیلم با اتفاقاتی طنز درباره مردی که زیاد میخورد شروع میشود و در نهایت به بدترین شکل به پایین میرسد. طنز یکی از ویژگیهای اصلی کارهای کاهانی است اگرچه گاهی اوقات نشان دادن این طنز هیچ کمکی به کل فیلم نمیکند. برای مثال نشان دادن صحنههایی از دستشویی رفتن آدمها در هیچ که مخاطب را میخنداند اما در نهایت نه کمکی به شخصیتپردازی میکند و نه در پیش بردن داستان فیلم. اسب حیوان نجیبی است و طبقه متوسط کاهانی یک سال بعد اسب حیوان نجیبی است را ساخت. در این فیلم کاهانی مثل دو فیلم
قبلی خود سراغ طبقه پایین جامعه نرفت بلکه طبقه متوسط شهری و آدمهای این طبقه دغدغه اصلی این فیلمساز شد. اسب حیوان نجیبی است هم داستان مشخصی ندارد و اتفاقاتی که برای چند دوست در طول یک شب میافتد را نمایش میدهد. فیلم با صحنهای از یک پارتی شروع میشود و با نشان دادن چندین خرده روایت ادامه پیدا میکند. رابطه یک زن مطلقه و یک پسر جوان که قاچاقی است، آب بازی چند دختر و پسر جوان، زندگی کردن یک دختر جوان با یک مرد مطلقه در یک آموزشگاه موسیقی، ضبط موسیقی زیرزمینی، اعتیاد یک زن و رابطه یک همجنس گرا با دوستش همگی موضوعات جنجالی هستند که کاهانی بر آنها دست گذاشته
است. به علاوه آنچه این خرده روایتها را به هم وصل میکند حضور یک دزد با بازی رضا عطاران است که خودش را به جای پلیس جا زده است.
اما بیشتر از موضوعاتی که کاهانی بر آنها دست گذاشته بود طنز و شوخیهای رکیک این فیلم سروصدا به پا کرد. این شوخیها به قدری بود که منجر به حذف شدن یک سکانس از فیلم شد. سکانسی که در آن شخصیتی به نام «مرادی» به مهمانانش میوه تعارف میکند از فیلم به خاطر شوخیهایی که در این سکانس از شخصیت ترنس فیلم با بازی مهران احمدی سر میزند، حذف شد. به طور کلی اگرچه برخی فیلمهای کاهانی را طنز میدانند اما طنزهای کاهانی بیشتر طنز زبانی آن هم به خاطر بیان کلمات کوچه و بازاری است و طنز موقعیت که در نتیجه قرار گرفتن شخصیتها در یک موقعیت طنز باشد، نیست و به همین دلیل
گاهی شوخیهای شخصیتها با هم زننده میشود.
نکته دیگری که در سینمای کاهانی قابل بررسی است جایگاه و نقش زن از نظر این فیلمساز است. زنان فیلمهای کاهانی نقش مکمل ندارند اما مانند زنان سینمای مسعود کیمیایی هم قهرمان نیستند بلکه بیشتر قربانی هستند. در فیلمهای کاهانی زنان را در جایگاه و نقش سنتی شان در کنار همسر و فرزندان نمیبینیم بلکه به آنها نقش جدیدی داده شده است، نقش معتاد، نقش دختر فراری و.... زنان فیلمهای کاهانی بیش از مردان از سنت و عرف دور هستند، آنها از مردان عملگراترند و برای رسیدن به حق خود دائم در حال جنگیدن هست. حال این جنگ میتواند بر سر پول باشد یا شوهر سابق! چکیده سینمای کاهانی
همه آنچه درباره دو فیلم قبلی کاهانی گفته شد درباره فیلم بیخود و بیجهت هم مصداق دارد و این فیلم را میتوان چکیدهای از نگاه این فیلمساز به جامعه ایران دانست. همان نگاه به سنت، عرف، مذهب، طبقه متوسط و زن در این فیلم هم دیده میشود با این تفاوت که بیخود و بیجهت بهخاطر تعداد محدود بازیگران و فضای مینیمالش زیاد به حاشیه نرفته است و فقط بر یک موضوع دست گذاشته است. این فیلم نسبت به دو فیلم قبلی کاهانی داستان مشخص تری دارد. بیخود و بیجهت درباره «الهه» و «فرهاد»، زن و شوهر جوانی است که الهه با بازی نگار جواهریان قبل از برگزاری مراسم عروسی باردار شده
است و به همین دلیل باید هرچه سریعتر مراسم عروسی را برگزار کنند. در این میان دوستان خانوادگی این زن و شوهر جوان یعنی «محسن» و «مژگان» با بازی رضا عطاران و پانتهآ بهرام قرار است برای برگزاری مراسم به آنها کمک کنند.
جواهریان در این فیلم نقش یک زن جوان مذهبی را بازی میکند؛ زنی که پر است از استرس و حرکات هیستریک. حرکت دستها و وسواس درست کردن روسری الهه را تبدیل به زنی غیرعادی کرده است. البته غیرعادی بودن الهه به همین جا ختم نمیشود بلکه او دختری است که مادری مذهبی دارد و خودش هم چادری است اما نه تنها قبل از عروسی باردار شده است بلکه درباره این موضوع به نزدیکترین کسانش هم دروغ گفته است. در دو سکانسی که الهه در برابر مادرش قرار میگیرد در حال دعوا و پرخاشگری با اوست. مادر الهه هم زنی خشک مذهب و سخت گیر به تصویر کشیده شده که به خاطر همه چیز دخترش را سرزنش
میکند و هیچ اعتمادی به او ندارد. در پایان فیلم هم مادر بدون توجه به زحمات الهه، خودش مراسم عروسی برگزار میکند. الهه در بیخود و بیجهت بیشتر از زنان قبلی فیلمهای کاهانی میان سنت و مدرنیته مانده است. او آدمی است با ظاهری مذهبی که رفتار و اعتقاداتش با هم هماهنگ نیست. بقیه شخصیتهای هم مثل فیلم قبلی کاهانی اعضای طبقه متوسط شهری هستند با همان مختصاتی که کاهانی به آن اعتقاد دارد؛ آدمهای بی ریشه که نسبتی با گذشته خود ندارند و اگر هم نسبتی باشد صرفا ظاهری است.
بی خود و بی جهت نیز مثل فیلمهای قبلی کاهانی طنز قوی ندارد و تنها حرفهای رکیکی که بی پرده در آن گفته میشود، شاید بیننده را بخنداند. نگاه پوچ گرایانه و طنز سیاه کاهانی در این فیلم نمود بیشتری دارد. وضعیت تراژیک آدمهای قصه با وجود طنز بودن رفتارها و حرفهایشان نمونه بارز این نگاه است. به همین دلیل گرفتن نتیجه و پیام از فیلمهای کاهانی نشدنی است و اصلا کاهانی به همین منظور اسم فیلم را بیخود و بیجهت گذاشته است. این فیلم تلاشهای انسان را بیهوده و همچنین دردناک معرفی میکند با این وجود در پی نشان دادن راه حلی برای بیرون آمدن از این بیهودگی نشان
نمیدهد.
اگر در هیچ شخصیتها هنوز دغدغه دین و عرف را دارند در «اسب حیوان نجیبی است» شخصیتها نه تنها اخلاقیات جامعه خود را به راحتی زیر پا میگذارند بلکه حتی وقتی دربرابر کسی قرار میگیرند که نماینده نگهبانی از عرف و اخلاق جامعه است، از کارهای غیراخلاقی خود دفاع میکنند. در صحنه ای از فیلم جوانی که مشغول آببازی با گروهی از دوستان دختر و پسر خود است از مامور نیروی انتظامی میخواهد کارتش را نشان دهد یا در صحنه ای که مامور از زن معتاد با بازی مهتاب کرامتی میپرسد که معتاد است یا نه او با افتخار اعلام میکند که معتاد است و کراک مصرف میکند. البته کاهانی
با پوشاندن لباس نماینده دفاع از اخلاق در جامعه بر قامت یک دزد یک شیطنت دیگر هم کرده و این گروه از جامعه را زیر سئوال برده است.