دوران حبس پسر قذافی چگونه می گذرد؟
چاپ لندن، وی در زنزانته در شهر الزنتان، 180 کیلومتری طرابلس، پایتخت لیبی زندانی است. زندانبانانش با او خوش رفتار هستند و زیر نظر العجمی علی لعتیری، فرمانده کتیبه یا گروه شبه نظامیای که او را در 19 نوامبر 2011 در صحرای لیبی بازداشت کرد، به سر میبرد.
خبرآنلاين: سیف الاسلام در حالی برای ماه آینده خود را آماده محاکمه میکند که زندگی او در حال حاضر تفاوت چندانی با دوران قبل از ناآرامیها ندارد. سیف الاسلام در حالی برای ماه آینده خود را آماده محاکمه میکند که زندگی او در حال حاضر تفاوت چندانی با دوران قبل از ناآرامیهای لیبی ندارد. هر روز صبح عسل درجه یک میخورد، سیگار مورد علاقهاش را روشن میکند، نوشابه انرژی زای رد بول میخورد و هر روز صبح در اتاقی که در آن زندانی است، ورزش میکند. به گزارش روزنامه العرب، چاپ لندن، وی در زنزانته در شهر الزنتان، 180 کیلومتری طرابلس، پایتخت لیبی زندانی است. زندانبانانش با او خوش رفتار هستند و زیر نظر العجمی علی لعتیری، فرمانده کتیبه یا گروه شبه نظامیای که او را در 19 نوامبر 2011 در صحرای لیبی بازداشت کرد، به سر میبرد. به گفته نگهبان سیف الاسلام، رفتاری که با سیف الاسلام میشود مطابق همان رفتاری است که شرع اسلام حنیف دستور داده که تاکید کرده است که نباید به اسیر اهانت شود. درباره جزئیات زندگی او العجمی علی لعتیری میگوید: «پسر قذافی در وضعیت جسمانی بسیار خوبی به سر میبرد، عمل جراحی موفقیت آمیزی بر دست مجروحش انجام گرفته است و انگشتان زخم شدهاش یعنی انگشت حلقه، سبابه و وسط نیز مورد درمان قرار گرفتهاند. او تحت یک تیم پزشکی که از طرابلس آمدند و به زنزانته در زنتان منتقل شدند، مورد مداوا قرار گرفت و عملیات جراحی در داخل زندان به روی او انجام شد.» وی درباره محل زندان سیف الاسلام نیز میگوید: «اتاق او یک اتاق بزرگ است که حمام و دستشویی جداگانه دارد، هر روز اجازه دارد که به حیات برود حمام آفتاب بگیرد و هر روز نیز ورزش کند. به او هر روز عسل داده میشود و بیشتر اوقات از ما عسل و آب میوه و رد بول میخواهد.» لعتیری همچنین درباره کتابهای مورد علاقه سیف الاسلام میگوید: «او کتابهای دینی به خصوص درباره مذهب حنبلی طلب می کند و بیشتر کتاب های انگلیسیای که سازمان های بین المللی در دیدار با او تحویلش دادهاند را میخواند.» وی دلیل اصلی عدم تحویل سیف الاسلام به طرابلس و حفظ او در زنتان را ترس از این که مبادا وی فرار کند، دانست.