سازمان چهار نعل و عروس هزار داماد!
همكار فراري نشريات زنجيره اي نسبت به انتشار نوار مكالمه اش با مهدي هاشمي كه بخشي از هويت جريان آشوب طلب را لو مي دهد، ابراز تأسف كرد.نيك آهنگ كوثر پيش از اين گفته بود بنابر اصرار دادگاه كانادا و شاكي مهدي هاشمي و ضرورت راستي آزمايي، مجبور شده نوار مكالماتش با مهدي هاشمي را به دادگاه بدهد.
روزنامه کیهان در ستون ویژه خود نوشت: يكي از جداشدگان گروهك منافقين، سركرده اين گروهك را انسان بزدلي توصيف كرد كه فقط دنبال قرباني كردن ديگران پاي هوسراني هاي خود است.«محمد-ب» در وبلاگ «بند رجوي» با اشاره به ادعاي برخي اعضاي اين گروهك مبني بر لزوم تشكيل گروه هايي نظير شورشيان مسلح سوريه عليه ايران مي نويسد: رجوي 30 سال پيش معجوني تشكيل داد تحت عنوان «ارتش آزاديبخش» كه به حق از طرف صاحب نظران خارجي به عنوان «ارتش خصوصي صدام» نام گرفت. اين ارتش آزاديبخش در همكاري با صدام در جنگ عليه ايران سنگ تمام گذاشت به عنوان گردان هاي پياده ارتش صدام به ايران حمله مي كرد و سربازان ايراني را مي كشت و برخي را اسير و به داخل عراق مي برد. اين ارتش كذايي پس از جنگ ديگر بيكار شد. قريب به بيست و پنج سال در يك محيط بسته اي مثل قرارگاه اشرف در داخل خاك عراق در يك محيط شش كيلومتر در شش كيلومتر در هم لوليدند تا زماني كه صدام سرنگون شد. اين «عروس هزار داماد» اين بار به عقد نيروهاي آمريكايي درآمد. و تا توانست كمك اطلاعاتي به آمريكايي ها كرد. سرانجام آمريكا نيز عراق را ترك كرد. تلاش هاي رجوي براي مصالحه با دولت جديد عراق به نتيجه نرسيد و دولت عراق با آنها سرجنگ داشت و اكنون آنها را در بيغوله اي به نام «ليبرتي» محصور كرده و آماده است كه به خارج از عراق بفرستد. پس به اين ترتيب در قدم اول رجوي اذعان به اين موضوع مي كند كه «ارتش آزاديبخش» كارآيي خود را از دست داده است. وي سپس با تصريح بر اينكه در تشكيلات فرقه اي رجوي ذره اي آزادي وجود ندارد اما او مدعي آزادي و دموكراسي است، مي افزايد: چگونه كسي مي تواند مدافع استقلال كشور باشد، در صورتي كه از همه بيگانگاني كه عليه ايران جنگيده اند حمايت عملي كرده است؟ در جنگ ايران و عراق دوشادوش سربازان عراقي به سربازان ايراني حمله كرده است. در بازي اسرائيل براي افشاي هسته اي ايران دست مايه قرار گرفته است. اكنون چهار نعل از جنگ آمريكا و اسرائيل عليه ايران حمايت مي كند. آيا چنين چيزي متصور است؟ يا چگونه مي توان عليه استثمار جنسي مبارزه كرد در صورتي كه در تشكيلات خود حرمسرا درست كرده اي و تمامي اعضاي شوراي مركزي را به عقد خود درآورده؛ يا مثلاً آيا مي شود از پيشرفت و تكنولوژي صحبت كرد در حالي كه بيش از سه هزار نفر كه در تشكيلات خود هستند و بر آنها حكمروايي مي كني هنوز قيافه موبايل را نديده اند، هنوز هيچ كانال تلويزيوني غير از سيماي آزادي مشاهده نكرده اند، هنوز اوليه ترين پيشرفتهاي بشري به گوششان نرسيده است؟ اين عضو جدا شده سازمان منافقين در ادامه پرسيد: رجوي چگونه شجاعت و دلاوري را به مخالفان گوشزد مي كند ولي خودش يازده سال است كه مخفي شده و حتي عكسي از خود منتشر نكرده است؟ او هنوز هم از مخفي گاه بيرون نمي آيد، آيا معناي شجاعت و تهور اين است؟ آقا و خانم رجوي شما در برون چه كرديد كه درون خانه آييد؟ كارنامه شما پس از اعلام جنگ مسلحانه در سال 60 چيست؟ جز نابود كردن ظرفيت اپوزيسيون و گرفتن زندگي از بيش از 3 هزار نفر كه روزي قشر پيشرو بودند اما حالا به افرادي بالاي 60 سال تبديل شده اند كه قدرت فكر ندارند؟ متأسفم كه براي مهدي هاشمي دردسر درست كردم همكار فراري نشريات زنجيره اي نسبت به انتشار نوار مكالمه اش با مهدي هاشمي كه بخشي از هويت جريان آشوب طلب را لو مي دهد، ابراز تأسف كرد.نيك آهنگ كوثر پيش از اين گفته بود بنابر اصرار دادگاه كانادا و شاكي مهدي هاشمي و ضرورت راستي آزمايي، مجبور شده نوار مكالماتش با مهدي هاشمي را به دادگاه بدهد. با اين حال وي به خاطر اينكه باعث دردسر براي نامبرده شده، تحت فشار رسانه هاي ضدانقلاب قرار گرفته و ضمن دريافت انواع ناسزاها و اتهامات، بايكوت نيز شده است چندان كه سايت روز آن لاين انتشار كاريكاتورهاي وي را متوقف كرد.همكار نشريات زنجيره اي در واكنش به اين فشارها نوشت: «تأكيد مي كنم كه خودم هم با مشاهده وقايع اخير نگاهي متفاوت نسبت به گذشته پيدا كرده ام. من به خاطر اثر منفي انتشار يك نوار كه از تاريخ تسليم به وكلاي آقاي هاشمي و بوذري و دادگاه، ديگر اختيارش دست من نبوده، عذرخواهي مي كنم. و تاكيد مي كنم از روز انتشار توسط هر كس كه بوده فشار زيادي را تحمل كرده ام.همچنين مي گويم كه بابت سوءتفاهم هايي كه ايجاد شده، احساس مثبتي ندارم. ترجيح مي دهم گفتگويي اين روزها نكنم تا مبادا حرف اضافه اي بزنم. حرف اضافه اي كه منجر به دردسر بيشتري براي زنداني شود.»كوثر پيش از اين اعلام كرده كه فايل هاي صوتي ياد شده بالغ بر 20 عدد مي باشد. وي با تأكيد بر سنديت فايل هاي صوتي و توجيه مجدد علت ارائه آنها به دادگاه مي نويسد: امروز فايل ها سرنوشتي يافته اند كه ارزش تحقيقي و ثبت شان، جور ديگري قضاوت مي شود. به عبارتي، فايل هايي كه بايد فقط براي بررسي نگاه خاندان هاشمي به سياست مورد بررسي قرار مي گرفت، آن هم نه به شكل عمومي، الان بلاي جان مهدي هاشمي شده. نمي توانم سنگيني اين فكر را پنهان كنم. چهار روز گذشته بر من، بيشتر از چهار سال گذشته.من به خاطر تحقيق و گفتگو با طرفين يك دعوا، از جمله مهدي هاشمي، و مستند كردن «اطلاع» آقاي هاشمي از وجود شاكي در كانادا، و يك دادرسي كه حاضر به دفاع از خود در آن نشده بود، از سوي تيم حقوقي هوشنگ بوذري كه مطالب «خودنويس» را دنبال كرده بود، فراخوانده شدم. وقتي فراخوانده شدم، دو چاره داشتم؛ همرايي، يا سرپيچي. سرپيچي از شهادت در كانادا نهايتا حكمش حبس است و گرفتن به زور مدارك، آن هم كنترلش دست آدم نيست... به خاطر تلاش براي پنهان كردن واقعيت. او در پايان تصريح كرد: برخلاف محسن هاشمي و پدرش تاكيد مي كنم فايل هاي ارائه شده به دادگاه، واقعي اند، اما كماكان بر حرف خود هستم و نگران انتشار بقيه ام. انتشار فايل ها در شرايطي كه مهدي هاشمي در بند است را محكوم مي كنم. 2 سال پيش گفتم كه رفتنش به ايران منطقي نيست، امروز هم معتقدم كه دو سال پيش حرف اشتباهي به او نزده بودم. در همين حال حسين باقرزاده- از اعضاي جدا شده مركزيت سازمان منافقين كه مشتركا با گروهك اتحاد جمهوري خواهان و سلطنت طلبان طيف خادم و آهي همكاري مي كند- درباره ماجراي مكالمات مهدي هاشمي و نيك آهنگ كوثر نوشت: مهدي هاشمي اظهاراتي را در اين مكالمه مطرح مي كند كه مي تواند سرنوشت شومي را براي او رقم بزند. اظهارات آقاي كوثر در مورد الزامات دادگاهي كانادا (كه بر گرفته از نظام قضايي بريتانياست) كاملا با واقعيت مي خواند. بستگان مهدي هاشمي اصالت متن صوتي ياد شده را انكار كرده اند و آن را جعلي دانسته اند. اين موضع البته قابل فهم است. اظهارات و ادعاهايي در اين مصاحبه مطرح شده كه در نظام قضايي ايران از جرايم سنگين امنيتي و سياسي بشمار مي رود و عواقب سنگيني را مي تواند براي گوينده آن ها به دنبال داشته باشد. وي در ادامه اين مطلب كه از سوي سايت ايران امروز منتشر شده مي نويسد: مهدي هاشمي در اين مكالمات در واقع مي گويد خط قرمزي به نام حفظ نظام وجود ندارد.اما گويانيوز از زاويه ديگري به ماجرا پرداخت و نوشت: مهدي هاشمي در اين گفت وگوها به حاكميت مي تازد. در اين ميان مشخص است نيك آهنگ تلاش دارد كه مهدي هاشمي را به گفتارها و مواضع راديكال تر بكشاند. مهدي هاشمي با نظر به موقعيت خودش و پدرش و خواهرش و خانواده اش با توجه به فشارهايي كه از طرف نظام و دستگاههاي امنيتي به آنان وارد مي شود حتي اگر كمترين احتمال ضبط و انتشار اين گفتگوها را مي داد محال بود كه چنين حرفهايي بر زبان براند، اين وجه سلبي موضوع و وجه ايجابي هم نقش و هنر بي نظير نيك آهنگ است كه توانسته تا اين حد اطمينان و اعتماد ايجاد كند كه چنين حرفهاي خطير و پرهزينه اي را از او بكشد.[نيك آهنگ سالها در ايران و خارج كشور با مهدي هاشمي در ارتباط مداوم بوده و حتي براي او روزنامه نگار جور كرده است]. گويانيوز درباره شكايت هوشنگ بوذري از مهدي هاشمي كه منجر به كشيدن پاي نيك آهنگ كوثر به ماجرا شده نوشت: مهدي هاشمي داراي پرونده شكايتي در دادگاههاي كانادا هست به طرفيت فردي به نام بوذري كه ظاهرا عنوان شده در ابتداي دهه هفتاد شمسي كه مهدي هاشمي در وزارت نفت شاغل بوده ايشان پيمانكار شركت نفت بوده اند و طبق ادعاي آقاي بوذري در آن دوره جهت واگذاري يك قرارداد بزرگ به ايشان از طرف مهدي هاشمي مبلغ پنجاه ميليون دلار رشوه از بوذري دريافت شده و حالا بابت آن ادعا در دادگاههاي كانادا طرح شكايت كرده اند. ويكلي استاندارد: از دست دادن رئيس سيا باخت مقابل ايران بود يك نشريه معروف آمريكايي تصريح كرد: از دست دادن ژنرال پترائوس رئيس سازمان سيا، باخت در مقابل ايران بود.لي اسميت نويسنده هفته نامه ويكلي استاندارد (وابسته به نومحافظه كاران) با اشاره به استعفاي (بركناري) ديويد پترائوس از رياست سازمان جاسوسي آمريكا به بهانه رسوايي اخلاقي نوشت: اولين پرسش مهمي كه به ذهن مي رسد اين است كه با از دست دادن مردي با تجربيات و حافظه سازماني پترائوس، چه اتفاقي براي سياست خارجي ايالات متحده خواهد افتاد؟ با تمام تخصص و همه كاركشتگي وي در عراق و افغانستان، اين پرسش اكنون درباره ايران پرسيده مي شود. با مشاوران سابق ژنرال پترائوس، صاحب منصبان و مقامات نظامي، سياستگذاران و تحليلگران نزديك به اين ژنرال چهار ستاره كه در اين هفته گفتگو مي كردم، مي گفتند پترائوس بيش از هر كس ديگري در دستگاه امنيت ملي مي داند كه جمهوري اسلامي با ايالات متحده در جنگ است. آن ها مي گفتند طبق محاسبات پترائوس، چانه زني بر سر برنامه هسته اي ايران سود چنداني ندارد، چرا كه مشكل بزرگتر خود نظام است و در نهايت مي خواهد به حضور آمريكا در منطقه پايان دهد. و هيچ كدام از جنگ افزارهاي رژيم خطرناك تر از واحد عمليات برون مرزي اش نيست، نيروي قدس كه ژنرال پترائوس طراح و متفكر اصلي آن قاسم سليماني را دشمن اصلي خود مي داند. ويكلي استاندارد مي افزايد: پترائوس با در نظر گرفتن ايران به عنوان يك تهديد براي منافع حياتي آمريكا، بيش از سي سال با جريان اصلي سياست خارجي ايالات متحده مخالفت كرده است. برخي رؤسا و قانونگذاران از هر دو حزب، و همچنين مقامات نظامي و غيرنظامي، تمايل دارند تهديد ايران را بي اهميت جلوه دهند و در پي اميدي مبهم به دنبال تعامل با تهران اند، تا شايد در بده بستان هاي خود رژيم ايران دست و پاي عواملش را ببندد و دست از سر ما بردارد. در واقع از سويي ديگر مي توان گفت پترائوس با ايران به جنگ برخاسته بود. اين گزارش اشاره مي كند: پترائوس در مقام فرمانده نيروهاي آمريكايي از فوريه 2007 تا سپتامبر 2008 در عراق و از ژوئيه 2010 تا ژوئيه 2011 در افغانستان جنگيده بود و با نمايندگان محلي ايران، حتي با خود ايراني ها نيز پياپي درگير شده بود، ايرانياني كه در قالب نيروي قدس به اين مناطق جنگي فرستاده شده بودند. ژنرال پترائوس از اكتبر 2008 تا ژوئن 2010 به عنوان رئيس مركز فرماندهي، مسئوليت منطقه بزرگي را به عهده داشت كه امكان مرور كلي فعاليت هاي ايرانيان را در سراسر منطقه در لبنان، سوريه، يمن، كشورهاي خليج فارس و نيز عراق و افغانستان را براي وي فراهم مي كرد. در طول اين دوره تقريباً ده ساله، پترائوس تبديل به حافظه سازماني واشنگتن شد. حافظه اي كه تمام فعاليت هاي ايران عليه ايالات متحده و همپيمانانش را در خود ضبط كرده بود. «وي شيوه عمل و طرز فكر ايراني ها را مي دانست» يك تحليلگر سازمان اطلاعات با تجربه حضور در عراق كه كار پترائوس را از نزديك ديده بود با گفتن اين نكته مي افزايد؛ «هيچ كس چون او چنين مستقيم به مسئله تهديد ايران رسيدگي نكرده بود. كسي را در بالاترين سطح دولت با دانش تاريخي و توانايي رؤيارويي با ايران از دست مي دهيم.» لي اسميت در اين تحليل خاطرنشان مي كند: هنگامي كه پترائوس به عراق آمد و فرماندهي را در فوريه 2007 به دست گرفت، يكي از چيزهايي كه او را تحت تأثير قرار داد اندازه نفوذ ايران و تأثير آن بر دولت عراق بود. وي به روشني حس مي كرد كه هزينه كشتار سربازان آمريكايي در عراق به دست ايران تأمين مي شود و اين ايران است كه عمليات عليه برخي از همپيمانان ما را رهبري مي كند. ديگران به من گفتند كه ايران هميشه عاملي جدي در عراق به شمار مي آمده ولي پيش از فرماندهي پترائوس از ديد سياسي تمايلي وجود نداشت كه كاري صورت گيرد و بوش، او را مأمور كرد كه از شكست آمريكا جلوگيري كند. ويكلي استاندارد به نقل از مكس بوت عضو ارشد شوراي روابط خارجي مي نويسد «درباره ايراني ها، كمپيني چند منظوره براي ريشه كن كردن عمليات ايران در عراق ترتيب داديم؛ برنامه اي با حضور نيروهاي اطلاعات براي دستگيري عاملان ايران، و عقب راندن نفوذ ايران.» و سپس مي افزايد: مسئول سياست ايران در عراق، و بسياري از عمليات خارجي شخصي بود به نام سرلشگر قاسم سليماني 55 ساله، كه به طور كلي فرماندهي نيروي قدس را بر عهده دارد. مايكل گوردون و ژنرال برنارد ئي ترينور، در كتاب تازه خود «بازي آخر، داستان داخلي مبارزه براي عراق، از بوش تا اوباما» مي نويسد «سليماني به طور مستقيم از رهبر ايران دستور مي گيرد و در پيشبرد منافع جمهوري اسلامي از طريق فعاليت هاي مخفيانه نقش بسيار مهمي دارد و در سوريه نيز نقش آفريني مي كند. پترائوس در نامه اي در سال 2008 به وزير دفاع وقت (رابرت گيتس) سليماني را «شيطان مجسم»(!) مي خواند». در ادامه اين گزارش آمده است: در ژانويه 2007 نيروهاي آمريكايي عملياتي عليه نيروي قدس در اربيل ترتيب دادند، كه شيوه پترائوس براي ارسال پيام به سليماني بود. اما پنج ايراني كه در اربيل دستگير شده بودند در نهايت آزاد شدند و بايد گفت مبارزات پترائوس در برابر ايراني ها به تار و مار آنان نينجاميد، به ويژه با در نظر گرفتن اندازه نفوذ امروز اين كشور در عراق و ارتباط ايران با نخست وزير نوري المالكي. تحليلگر ويكلي استاندارد در پايان تأكيد مي كند: براساس گفته هاي منبعي كه با من گفتگو كرد، بسياري از برنامه هايي كه پترائوس اجرا كرد و ابزارها و شيوه هايي كه وي براي عقب راندن سليماني و سپاه قدس به كار گرفت، با رفتن وي سرنوشت نگران كننده اي مي يابد. اين برنامه ها ادامه مي يابند ولي كسي كه در سطوح بالاي دولت با ايراني ها از نزديك جنگيده باشد و تاكتيك هاي آن ها را درك كند ديگر وجود ندارد. به نظر مي رسد جايگزين كردن پترائوس نشدني است.