هاشمي را قبول نداريم ولي به او نياز داريم!
نقي رحماني كه قريب يك سال است به فرانسه گريخته، در مورد نقش هاشمي براي اپوزيسيون جمهوري اسلامي نوشت: محوري ترين نكته نسبت ما با هاشمي است. اگر ما اهدافي داريم و بدون هماهنگي با هم در مسيري مي رويم بايد با روشن كردن آن بتوانيم به راهي كه مي رويم ياري رسانيم.
کیهان نوشت: عضو پاريس نشين گروهك ملي- مذهبي مي گويد فضايي كه ممكن است هاشمي از درون حاكميت براي اپوزيسيون بسازد، نقدتر از حركت اپوزيسيون يا اقدام خارجي است. نقي رحماني كه قريب يك سال است به فرانسه گريخته، در مورد نقش هاشمي براي اپوزيسيون جمهوري اسلامي نوشت: محوري ترين نكته نسبت ما با هاشمي است. اگر ما اهدافي داريم و بدون هماهنگي با هم در مسيري مي رويم بايد با روشن كردن آن بتوانيم به راهي كه مي رويم ياري رسانيم. در عين حال دچار توهم هم نشويم. چرا كه در مورد امر راهبردي اين تاثير قدرت نيرو و فرد است كه تاثير مي گذارند نه حقانيت ما؛ هاشمي در صحنه سياست موثر است، اگرچه تعيين كننده نيست. پس ما حضور وي را پررنگ نكرديم بلكه با گشودن آن مي توانيم توان برخورد مناسب با صورت مسئله را پيدا كنيم. وي مي افزايد: موضوع دوم آن است كه ما به فضاي باز نياز داريم. اين فضا را چگونه مي توان به دست آورد؟ فضا را بايد يا اپوزيسيون بسازد يا خارجي يا اين كه كشمكش داخل حكومت به انجام رساند. به نظر مي رسد كه سومي دست به نقدتر است. اپوزيسيون به تنهايي نمي تواند چنين كند. پس تدبير آن است كه رصد كنيم آنچه را كه در حكومت مي گذرد. هاشمي خواسته و ناخواسته چنين مي كند. اين را هم به ميل ما نمي كند كه ما آن را پررنگ كنيم يا كم رنگ؛ پررنگ- كم رنگ كردن هم امري ارادي نيست. در عوض باز كردن موضع هاشمي ما را هوشيارتر مي كند. هوشياري كه بزرگان ما كمتر داشتند. تقي رحماني خبر داده: در سال 84 از سوي طرفداران هاشمي به ملي- مذهبي ها پيشنهاد شد كه در دور اول از هاشمي حمايت كنند اما نكردند و از معين حمايت كردند تا جبهه دموكراسي و حقوق بشر درست شود. اما ديديم كه توان اصلاح طلبان توان تشكيل جبهه نبود. در نتيجه فشار بر ما به غايت رسيد و جبهه هم تشكيل نشد. چون برآورد اصلاح طلبان از خود ذهني بود. آنان برآورد نادرستي داشتند كه آقاي معين در دور اول با 17 ميليون رأي رئيس جمهور است. عضو جريان نفاق كه سالهاست با حزب مشاركت تعامل نزديكي دارد، همچنين نوشت: ما به فضاي باز نياز داريم و هاشمي در اين راه با ما همراه است با هر نيتي كه دارد. او اسطوره نيست. در عين حال بر محدود شدن حاكميت باور دارد. واقعيت تلخ اين است كه در كشمكش ها فردي بالا مي آيد كه پاي در قدرت داشته باشد. تقدير ما اين بود كه يكي جلو بيفتد و قدرت داشته باشد تا جلوه كند (نمونه آن آقاي موسوي و كروبي و...) و ماجرا ايجاد كند، بعد بقيه مخالف موافق به دنبال ماجرا مي روند. مگر جنبش سبز چنين نبود؟ لازم است نيروها با هم كنار بيايند. وي در پايان نوشت: پس مسئله ما هاشمي نيست، مهم نحوه برخورد با ماجرا و اصحاب قدرت است. خطر هم هاشمي نيست، بلكه اين است كه مخالفان با نيروهاي هم قد خود كنار نمي آيند اما ناشناخته قدرتمند را دنباله رو مي شوند. به اطراف خود نگاه كنيد. دموكرات هاي واقعي، چه قدر ثروت و نفوذ مردمي و امكانات دارند. پس مطابق توان خود حركت كنيم تا بعداً زماني موثر شويم.