چرا آخرین ساخته جیرانی فیلم خوبی نیست؟
جیرانی حتی نتوانسته این داستان بد را خوب تعریف کند و در نهایت از آن پیامی بیرون بکشد. تنها زحمتی که آقای کارگردان برای شخصیتهای این فیلم کشیده این است که آنها را وقتی ناراحت هستند با یک شیشه مشروب یا با یک سیگار در دست نشان دهد.روایت دور از واقعیت و شخصیت های غیرقابل باور من مادر هستم این فیلم را تبدیل به یک ملودرام سطحی کرده است.
فیلم اجتماعیِ ضداجتماع!
سینماگران جهان هر سال در کنار جوایز اسکار به بهترین فیلمهای سال، جوایزی تحت عنوان «زرشک طلایی» به فیلمهای بد اهدا میکنند اما جالب اینکه جایزه زرشک طلایی به بدترین فیلم سال اهدا نمی شود چون فیلمهای بد زیادی در طول هر سال در گوشه و کنار دنیا ساخته میشود بلکه این جایزه به فیلم های داده میشود که قرار بوده فیلم خوبی باشند اما راه برعکس را پیش گرفته و کاملا بد از کار درآمده اند. درباره من مادر هستم فریدون جیرانی هم همین اتفاق افتاده است. فریدون جیرانی قرار بود یک فیلم اجتماعی بسازد اما متاسفانه اشتباهات او از ابتدا تا انتهای این فیلم، من مادر هستم را تبدیل به یک فیلم ضداجتماعی کرده است. حتی میتوان گفت جیرانی تلاش بسیاری کرده است که یک فیلم در ژانر درام بسازد اما کارش بیشتر به یک ملودرام ساده انگارانه تبدیل شده است.
در تاریخ سینمای ایران از درام های بسیاری می توان نام برد که با نشان دادن نابرابری ها و معضلات اجتماعی سعی کردهاند دردی از دردهای جامعه کم کنند. حتی در کارنامه خود جیرانی نیز چنین فیلمهای وجود دارد. فیلمهای مثل «قرمز» یا سریال «مرگ تدریجی یک رویا»- که موضوعات مبتلا به جامعه را با زبانی نزدیک به زبان جامعه و اخلاقیات آن پیش برده است. ویژگی دیگر این درامها دوری از کلیشه ها و داشتن شخصیت پردازی و روایت محکم است که متاسفانه ساخته آخر جیرانی از همه آنها بی بهره است و همانطور که گفته شد روایت دور از واقعیت و شخصیت های غیرقابل باور«من مادر هستم» این فیلم را تبدیل به یک ملودرام سطحی کرده است.
البته این فیلم مانند دیگر ملودرام ها توانایی جذب برخی مخاطبان خاص را دارد و اصلا به همین دلیل است که جیرانی دست روی موضوعی جنجالی گذاشته است. مطرح کردن موضوعی مثل «تجاوز» به صراحتی که جیرانی آن را مطرح کرده یا نشان دادن مشروب خوردن یک زن و مرد غریبه با هم اتفاقی است که تا پیش از این سابقه نداشته است. به همین دلیل شاید برخی مخاطبان به خاطر این جذابیت های ظاهری فیلم برای دیدن آن به سینما بروند اما همان طور که گفته شد حتی جیرانی نتوانسته از این جذب مخاطب به خوبی استفاده کند و پیامی را به آنها انتقال دهد. دلیل اصلی این الکن بودن فیلم هم همان کلیشه ای و غیرقابل بودن همه چیز است.
اشتباهات آقای کارگردان!
تصویر غیرواقعی و کلیشه ای جیرانی از دنیای پیرامون از همان ابتدای فیلم توی ذوق میزند. فیلم با سکانسی شروع میشود که «سیمین» در مطب روانشناس که نور کمی دارد! روی یک کاناپه دراز کشیده و در حال صحبت کردن درباره کابوس هایش است. بنابراین بیجا نیست اگر بپرسیم آقای جیرانی! کدام مطب روانشناس یا روانکاوی در ایران به این شکل و شمایلی است که شما درست کردهاید؟ یا سئوال دقیق تر این است که بپرسیم چند درصد از قربانیان معضلات اجتماعی مثل فقر، نابرابری، اعتیاد و ... مثل شخصیت های شما به روانشناس مراجعه میکنند و آیا فیلم شما که اصرار دارید آن را اجتماعی نشان دهید دردی از درد این قشر جامعه رفع میکند؟
داستان فیلم با فلاش بکهایی که از مطب روانشناس به گذشته زده میشود ادامه پیدا میکند و ما میفهمیم که دلیل اصلی کابوس های سیمین چیست. سیمین در دوران جوانی عاشق مردی به اسم «نادر» بوده و بعد از اینکه از او باردار شده، نادر حاضر به ازدواج با او نشده است! نادر، سیمین را متقاعد میکند که فرزندش را سقط کند؛ سقطی که باعث میشود سیمین تا آخر عمر نتواند بچه دار شود. نادر با یکی از هم دانشگاهیهای خود به اسم «ناهید» ازدواج میکند و برای اینکه سیمین خوشبخت شود از دوستش «سعید» میخواهد با سیمین ازدواج کند! که این اتفاق نیز اتفاقی است که تنها در یک ملودرام که وقایع آن از هیچ قانونی تبعیت نمیکنند و بیخود و بیجهت روی میدهند، رخ میدهد.
حالا سالها گذشته و سعید که مجبور به ازدواج با سیمین شده، عاشق «آوا» دختر نادر و ناهید میشود و این عشق باعث میشود بالاجبار با او رابطه جنسی برقرار کند!!! آوا بعد از این رابطه باردار میشود و سعید را می کشد. سیمین هم که قصد دارد انتقام گذشته را از نادر بگیرد، به خون خواهی سعید بلند میشود و در پایان آوا به چوبه دار سپرده میشود. اگرچه سیمین به آرامش نمی رسد.
گذشته از اینکه این داستان با روابط متقاطع و غیرمشروعی که به تصویر کشیده، داستانی غیراخلاقی است که بیشتر به درد سریالهای ترکیه ای شبکه های ماهوارهای میخورد، جیرانی حتی نتوانسته این داستان بد را خوب تعریف کند و در نهایت از آن پیامی بیرون بکشد. تنها زحمتی که آقای کارگردان برای شخصیتهای این فیلم کشیده این است که آنها را وقتی ناراحت هستند با یک شیشه مشروب یا با یک سیگار در دست نشان دهد. بی ریشگی شخصیت های این فیلم را در رفتار ناهید مادر آوا میتوان دید. ناهید و نادر در این فیلم در آستانه جدا شدن هستند و رابطه بسیار سردی با هم و با دخترشان دارند. آنها چندین بار در فیلم با هم دعوا میکنند. این سردی رابطه آنقدر زیاد است که آوا یک شب پیش سعید می ماند و مادرش بی اطلاع است! اما بعد از اینکه آوا دست به قتل میزند، ناهید که تا به حال حتی یک رفتار از او ندیده ایم که نشاندهنده مهر مادری باشد، در یک اقدام مادرانه! و به حکم اینکه من مادر هستم! جرم آوا را به گردن میگیرد و نام فیلم هم از اتفاقی گرفته میشود که هیچ عقبه ای ندارد. یا نشان دادن رابطه «پدرام» پسری فقیر اما عاشق موسیقی با آوا که دختری پولدار است، کلیشه ای است که از فرط استفاده دیگر به درد ملودرام های ترکیه ای هم نمیخورد!
با این وجود اشتباهات کارگردان به همین محدود نیست. در یکی از صحنه های ابتدایی فیلم آوا اسم پدرش را به جای اینکه بگوید نادر میگوید «ناصر» و این اشتباه فاحش در هیچ مرحله ای از فیلمبرداری تا تدوین به چشم کارگردان و دیگر دست اندرکاران نیامده است.
با این حال و با اعتراضاتی که به این فیلم شده است، «جواد شمقدری»، رئیس سازمان سینمایی کشور گفته که از معترضان به این فیلم شکایت میکند! البته پیشتر اعلام شده بود که پایان این فیلم تغییر خواهد کرد و پس از این تغییر به نمایش در خواهد آمد؛ اتفاقی که نیافتاد اما به نظر می رسد ایرادات این فیلم آنقدر زیاد است که با حذف یک یا دو سکانس و حتی پایان فیلم قابل جبران نباشد.