«تولید ملی» و «اقتصاد مقاومتی» اینگونه میسر میشود؟
انتظار از دولت تجدید نظر در تیم اقتصادی خود و بخصوص تغییر مدیر کل بانک مرکزی بود. اما رئیس جمهور بی توجه به این مهم تغییرات سیاسی و به گفته رسانه ها معطوف به انتخابات را در سرلوحه کار خود قرار داده است. هر ذهن جستجو گر و کنجکاوی از خود می پرسد که مثلا در چند ماه باقی مانده از عمر دولت احمدی نژاد مثلا در مسئولیت رئیس دفتر رئیس جمهور یا در سازمان میراث فرهنگی چه اتفاق مهمی قرار است بیافتد که لازمه محقق شدن آن تغییر مدیر آن بوده است؟
1- طی ماههای گذشته آنچه در سطح رسانه ها و در بین افکار عمومی و تولید کنندگان و بنگاه های تولیدی محل بحث و مناقشه بوده، مشکلات و وضعیت معیشتی و اقتصادی بوده است. در حقیقت مشکل اصلی را در حوزه اقتصاد رد یابی کرده اند و در این مدت کارشناسان اقتصادی، نمایندگان و حتی مسئولان عالی رتبه نظام هم نسبت به این وضعیت هشدار داده و تاکید داشته اند که همه نیروها و ظرفیت های کشور باید برای رفع آن بسیج شود. در همین حال نوک تیز انتقادات کارشناسانه و علمی بسیاری از کارشناسان و صاحب نظران در حوزه اقتصاد هم به سوی سیاست ها و برنامه های دولت و بخصوص بانک مرکزی بود. با وجود آنکه دولتی ها و در راس آنها رئیس جمهور اصرار داشتند که بخش زیادی و چه بسا تمام مشکلات منجر شده به نوسانات و التهابات بازار ارز و سکه به تحریم های خارجی مربوط می شود، اما قاطبه بدنه کارشناسی و نمایندگان مجلس سهم سوء مدیریت ها و برنامه های غلط و گاه حتی بی تحرکی دولت در این حوزه را بیشتر از تحریم ها می دانستند. انتظار افکار عمومی از دولت برای مهار و کنترل بازار هم گواه بر این بود که آنها اتفاقات و التهابات اقتصادی را از چشم دولت و سیاست های آن می بینند. به هر روی در این برهه زمانی که البته هنوز نشانه های بی ثباتی سیاست های دولتی خود را در قالب بخش نامه های فوری و اصلاحیه های فوری تر نشان می دهد، انتظار از دولت تجدید نظر در تیم اقتصادی خود و بخصوص تغییر مدیر کل بانک مرکزی بود. اما رئیس جمهور بی توجه به این مهم تغییرات سیاسی و به گفته رسانه ها معطوف به انتخابات را در سرلوحه کار خود قرار داده است. هر ذهن جستجو گر و کنجکاوی از خود می پرسد که مثلا در چند ماه باقی مانده از عمر دولت احمدی نژاد مثلا در مسئولیت رئیس دفتر رئیس جمهور یا در سازمان میراث فرهنگی چه اتفاق مهمی قرار است بیافتد که لازمه محقق شدن آن تغییر مدیر آن بوده است؟
2- نکته دوم از پاسخ به همان سوال بالایی شروع می شود. شواهد و قرائن موجود نشان نمی دهد که مثلا اتفاقات خیلی خاصی مثلا در سازمان میراث فرهنگی قرار است بیافتد که مدیری مثل آقای ملک زاده را می طلبد. یا رحیم مشایی در چند سالی که رئیس دفتر رئیس جمهور بوده نتوانسته مسئولیت ها را آنگونه که مد نظر رئیس جمهور بوده پیش ببرد و حالا سید حسن موسوی این بار را به دوش خواهد کشید. اتفاقا در طول این چند سال تقاضاهای بسیاری مبنی بر برکناری رحیم مشایی شده بود که احمدی نژاد بی توجه به آنها همیشه از وی حمایت می کرد. متن حکم رئیس جمهور برای رحیم مشایی و انتصاب او به عنوان رئیس دبیرخانه جنبش عدم تعهد هم گواه بر نارضایتی احمدی نژاد از رئیس دفتر سابق خود نیست. بنا بر این مساله مهم در پاسخ به سوال یاد شده نیست، بلکه در چند کلمه از متن آن گزاره است یعنی؛« چند ماه باقی مانده از عمر دولت احمدی نژاد». به نظر می رسد این تغییرات و جابجایی ها یک پیام خاص برای افکار عمومی و فعالان سیاسی و مسئولان کشوری دارد و آن اینکه « دولت احمدی نژاد قرار نیست در چند ماه آینده به پایان برسد! یا حداقل اینکه رئیس جمهور و اطرافیان نزدیک او تلاش دارند که عمر این دولت ادامه یابد». موضوعی که پیش از این از طرف خود آقای احمدی نژاد هم به صراحت گفته شد. او در گفتگویی تلویزیونی و در پاسخ به مجری برنامه که در سوال خود به قید آخر عمر دولت اشاره کرده بود، تصریح کرد که از کجا معلوم که آخر دولت باشد ( قریب به مضمون).
3- و اما نکته سوم که دغدغه ای فراگیر تر و مهم تر است. در ابتدای سال جاری با نام گذاری سال با عنوان « حمایت از تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی» جهت گیری سیاست های کلی نظام در حوزه اقتصاد مشخص و البته بعد تر با اعمال فشارهای خارجی و طرح اقتصاد مقاومتی این جهت گیری وضوح و ضرورت بیشتری یافت. اما سیاست ها و عملکرد دولت در همین چند ماه سپری شده نشان دهنده این نیست که در راستای این جهت گیری کلی بوده و چه بسا گاه در تضاد با آن نیز بوده است. دکتر حسن سبحانی استاد دانشگاه و اقتصاددان چندی پیش در گفتگو با فردا در همین باره گفته بود: « سیاست ها در جهت تولید نیست. بر خلاف آنچه به چشم می آید سهم واردات مصرفی مان نسبت به سهم واردات سرمایه ای و مواد اولیه مان خیلی کم است. هم در داخل سیاست های ضد تولید اتخاذ کردیم و هم از خارج این سیاست ضد تولید تعمیق شده و هم شبکه خدماتی ما- که نماینده اش می تواند سیستم بانکی باشد- از طریق پرداخت سودهای کلان به پول ها، سرمایه گزار را از هر انگیزه ای برای تولید تهی می کند. سیاست هایی که ما اتخاذ می کنیم ضد تولید است و با آنچه در شعار بیان می کنیم سازگار نیست. سیستم مقننه و اجرایی کشور لزوما با اهداف مطرح شده از طرف مقامات عالی تر خودشان را تطبیق نمی دهند. لذا به نظر من سمت و سو به طرف تولید نیست. تایید عرض من در وضعیت رشد اقتصادی و افزایش بیکاری و ... قابل مشاهده است...» حال سوال اصلی این است که آیا در چنین شرایطی و با چنین مدیریتی که حکم فرماست، اصلا می توان به حمایت از تولید ملی و اقتصاد مقاومتی فکر کرد؟ وقتی دغدغه دولت به عنوان مجری سیاست های کلان در حوزه های دیگری می چرخد، چه کسی و چگونه باید و می تواند به تولید کننده ایرانی کمک کند. آیا با این دولت و این مدیریت می توان به تولید ملی و اقتصاد مقاومتی اندیشید؟