ننههایی که هر کدام در جنگ یک چریک بودند
دیگر چند سالی می شود که در معرفی جنگ ۸ ساله ایران و عراق به موضوع نقش زنان در دفاع مقدس به طور جدی تری پرداخته می شود که بدون شک مهمترین اتفاق در این زمینه را باید کتاب خاطرات "دا" نوشته سیده زهرا حسینی دانست.
افكار نيوز: در میان آثار نمایشی نیز مستند "ننه قربون" گوشه ای از فعالیت های زنان اهوازی را در دوره جنگ نشان می دهد. "دا" اگر تلاش زنانی را روایت می کند که کار غسل، دفن و کفن اجساد بر زمین مانده شهدا را در خرمشهر انجام می دهند یا امدادگری، تعمیر و آماده سازی اسلحه، پخت و پز و توزیع امکانات را برعهده می گیرند، ننه قربون راوی حکایت غریبی است که در زمان جنگ در پشت جبهه و به دست زنانی به ظاهر بسیار معمولی و ساده در اهواز رقم زده شده است. "جنت آباد" گلزار شهدای معروفی در خرمشهر است که سیده زهرا حسینی بخش عمده ای از خاطرات تدفین و خاکسپاری شهدا را از آنجا روایت می کند و "چایخانه سنتی اهواز" جایی است که در زمان جنگ تبدیل می شود به "پایگاه شهید سید حسین علم الهدی". تعدادی زن داوطلب می شوند که در این پایگاه گرد هم آمده و این لباس ها را شستشو دهند، خشک کنند و در صورت لزوم رفو، تعمیر کنند و دوباره برای استفاده به جبهه بفرستند. این می شود آغاز داستان عجیبی این بار در اهواز که یاسر عرب به عنوان کارگردان در مستند «ننه قربون» آن را حکایت می کند. اسم مستند نیز از نام یکی از زنان چایخانه گرفته شده که در آنجا لباس می شسته و به گفته کارگردان مستند کسی از او خبر ندارد و فقط یک جانماز از او به جا مانده؛ کسی که هشت سال در گرمای اهواز بالای بام می ایستاده و لباس های شسته شده را با طناب بالا می کشیده است. داستان این است که با آغاز جنگ هر روز بچه های تدارکات سپاه تعداد زیادی از لباس های خونی یا کثیف یا غیر قابل استفاده رزمندگان، مجروحین و شهدا را به جایی در حوالی سه راه خرمشهر در حوالی اهواز حمل می کردند و در آنجا آتش می زدند. اما آیت الله جزایری امام جمعه وقت اهواز و برخی دیگر می گویند که این کار اسراف است. چنین می شود که هر روز تدارکات جبهه لباس های آغشته به خون و گل و خاک را به این پایگاه که به چایخانه معروف شده بود می فرستد و البسه تمیز و رفو شده برای استفاده مجدد به جبهه ها بازپس فرستاده می شود. یاسر عرب در گفتگویی به نقل خاطرات یک از زنان فعال در پایگاه می پردازد که در مسیر تحقیقاتش به آن دست یافته است. او می گوید خانم نیلی برایش تعریف کرده که روزی را مشغول کار بوده اند بدون این که از صبح غذایی خورده باشند. شب هنگام با غلبه ضعف بیرون می آید و می بیند که دل و جگر حمل می کنند. به تصور این که شام است خوشحال می شود که ناگهان خانم های دیگر متوجه اش می کنند این جگر یکی از رزمنده ها است که از لباس ها بیرون آورده اند و می خواهند ببرند غسل و بعد دفن کنند. خانم راوی می گوید که از آن تاریخ دیگر گوشت نخورده است. او می گوید حرفش در مستند این بوده که چرا ما وقتی می خواهیم از جنگ روایت کنیم دائم سراغ خط مقدم می رویم؟ وقتی خواستیم به جنگ بپردازیم رفتیم سراغ قهرمان ملت، در صورتی که باید می رفتیم سراغ ملت قهرمان، حداقل در کنارش. عرب می گوید سؤالی دارد که تاکنون هیچ کس به آن جواب نداده است. او می گوید چرا ما در جنگ ۴۰۰ هزار نفر درگیر جنگ داشتیم و عراق بیش از یک میلیون نفر؟«فرض این باشد که صدام برای آوردن این تعداد ۲۰۰ هزار نفر را با زور اسلحه پای کار، ۲۰۰ هزار نفر دیگر را با پول، ۲۰۰ هزار نفر ارتشی و ۲۰۰ هزار نفر دیگر هم بیکار سر خط کرده باشد. باقی را از کجا آورد؟ این پای کار آوردن مردم نشان می دهد پشت قضیه اتاق فکری بوده و اینها پروپاگاندا داشته اند، تبلیغات داشته اند.» کارگردان «ننه قربون» افزوده است: ما سینمایی داریم بنام سینمای جنگ که شده ژانر «دفاع مقدس» که افتخار سینمای ایران خواهد شد در ۴۰۰ سال آینده. عراق هم مثل ما سینما دارد. صدام فیلم «جنگ قادسیه» را اگر اشتباه نکرده باشم با ۱۵ میلیون دلار ساخته که اصلاً ما این فیلم را ندیده ایم و در تاریخ سینمای «بوردول» نیز آمده است. ما حتی نمی دانیم صدام چطور علیه ما پروپاگاندا کرده است. هنر رسانه ها و سینمای عراق در توجیه جنگ با ایران چه بوده است؟ از هر کسی می پرسیم نمی داند. مسئله مهم این است که صدام چگونه یک میلیون آدم برای هجمه علیه ایران آورد؟