14قرن عاشورا و تغییرات آن در طول زمان

محرم و عزاداری اش، در طول چهارده قرن گذشته، روزهای زیادی را به خود دیده است.

کد خبر : 233008

بعد از حمله مغول و سر کار آمدن دولتی که با عزاداری محرم ضدیت نداشت و البته در نتیجه وحشتی که‏ مغول بر ایران حاکم کرد،آیین‏های عزاداری عاشورا شد فرصت سوگواری بر مصائب بزرگی که مصیبت‏های‏ دیگر در پیش آن رنگ می‏باخت.در دوره صفویه و قاجار به جنبه نمایشی مراسم افزوده شد. در زمان پهلوی و با ممنوعیت مجدد عزاداری،دوباره این مراسم، نقشی سیاسی به عهده گرفت و در همه این ادوار، عزاداری امام‏ حسین(ع) بارزترین جلوه و نمادی بود که شیعه به وسیله آن، اعلام موجودیت می‏کرد. سال 61 هجری اولین نوحه تاریخ را خود امام حسین(ع)خوانده است، در مقاتل‏ آمده که امام بر سر هیچ شهیدی گریه نکرد و نوحه نخواند مگر برادر علمدارش. آن جا بود که«و بان الانکسار فی وجه الحسین و بکا بکائا شدیدا»(و شکستگی در چهرهامام(ع)پدیدار گشت و گریست، گریستنی شدید.) آن‏گاه این نوحه را امام(ع)خواند: کسروا بقتلک ظهر سبط محمد و بکسره انکسرت قوی الاسلام‏ قطعوا بقطع یدیک و انقطعت‏ به ایدی النبی السامی (با قتل تو کمر سبط پیامبر شکست و با این شکست قوای اسلام‏ شکسته شد. با قطع دو دست تو در حقیقت دستان پیامبر عرب را جدا کردند.) پرچم پرچم و علَمی که در جلوی دسته‏های عزاداری و برای مشخص‏ کردن دسته‏ها از هم استفاده می‏شود، یادگاری از علم(پرچم) حضرت عباس است. از آداب علمداری، بیرون نبردن علم در شب‏ شام غریبان است. شبی که دیگر علمداری نمانده. سال61 هجری اولین مجلس عزاداری امام حسین(ع) در دل پایتخت یزید برگزار شد. پس از ورود کاروان اسرا به شام و خطابه خوانی امام سجاد(ع) در مسجد اموی، یزید به اهل بیت اجازه داد که عزاداری کنند و آنان‏ به مدت سه روز، به طور رسمی در شام عزاداری کردند. اهل بیت در راه بازگشت هم مدام مجالس عزا برپا می‏کردند. در مدینه، با ورود کاروان اهل بیت،عزای عمومی برپا شد و تمامی مردم شهر ناله و ضجه کردند. حضرت زینب(س)مدام برای برادرش مجلس عزاداری‏ بر پا می‏کرد. تا جایی که والی مدینه به یزید نوشت: «وجود این زن‏ در مدینه، اندیشه‏ها را تحریک می‏کند.او سخنور و دانا باهوش‏ است.او واقعه‏[عاشورا] را برای همه تعریف می‏کند و کسانی که با او همراهی می‏کنند، خون حسین را مطالبه می‏کنند.»تبعید حضرت زینب(س)به شام به همین دلیل بود. سال 65 هجری آن دسته از اهل کوفه که به خونخواهی امام حسین(ع)قیام کردند و «توابین»لقب گرفتند،نخست به کربلا آمدند و بر سر مرقد امام‏ حسین(ع)به عزاداری پرداختند وآن گاه به جنگ لشگر شام رفتند. سال 95 هجری امام محمد باقر(ع)در خانه‏اش مجلس سوگواری تشکیل می‏داد و اهل‏ خانه را به عزاداری می‏خواند.امام(ع)به شاعران دستور می‏داد در رثای جد شهیدش شعر بگویند.از وصیت‏های امام باقر(ع)،یکی‏ برگزاری مجلس عزای امام حسین(ع)در روز عرفه و صحرای عرفات‏ به مدت ده سال بود. سال 130 هجری روایت شده که امام جعفر صادق(ع)از عبداللّه بن حماد بصری پرسید: «به من خبر رسیده که گروهی می‏آیند نزد حسین(ع)،از اطراف کوفه‏ و غیر ایشان،و برای آن حضرت نوحه‏گری می‏کنند.پس بعضی‏ [قرآن‏]قرائت می‏کنند،برخی قصه‏[روز عاشورا]می‏گویند،برخی‏ نوحه‏گری می‏کنند و گروهی دیگر مرثیه می‏خوانند.آیا این خبر، درست است؟»عبداللّه پاسخ داد:«فدایت شوم!آری؛من آن‏چه را می‏فرمایید،دیده‏ام.»امام صادق(ع)خوشحال شد.فرمود:«سپاس‏ خدای را که در میان مردم،گروهی را قرار داد که نزد ما می‏آیند و ما را حمایت می‏کنند و بر ما مرثیه می‏خوانند.» سال 180 هجری خلفای عباسی،با آن که از ابتدا با شعار اهل بیت سر کار آمده بودند، اما زیارت قبر امام حسین(ع)را ممنوع اعلام کردند.گزارش‏های‏ متعددی از مجازات‏های قطع دست و یا کشتن برای زیارت کربلا در دوره هارون‏الرشید در دست است. سال 200 هجری درباره عزاداری حضرت رضا(ع)چنین نوشته‏اند:امام(ع)،دعبل‏ خزاعی،شاعر معروف را می‏خواست،به او به عنوان«یاری دهنده اهل بیتـ»خوشامد می‏گفت.وقتی که دعبل مرثیه‏اش را می‏خواند، حضرت(ع)پرده‏ای نصب می‏کرد تا اعضای خانواده،پشت آن‏ بنشینند و گوش کنند مرثیه‏های طولانی و سوزناک دعبل،صدای‏ شیون حضار را بلند می‏کرد و گاه می‏شد که امام رضا(ع)چندبار از حال برود.ظاهر امام رضا(ع)در دوره ولایت عهدی می‏خواست‏ مجالس عمومی عزاداری برگزار کند که حکومت عباسی مانع می‏شد. سال 325 هجری ابن‏اثیر در تاریخ«الکامل»خود ذیل حوادث سال 352 قمری،یعنی‏ پس از فتح بغداد به دست امیران شیعه آل‏بویه،می‏نویسد:«در دهم‏ محرم این سال،معزاللدوله دیلمی به مردم دستور داد که برای‏ حسین علی(ع)دکان‏هایشان را ببندند و بازارها را تعطیل کنند و خریدو فروش نکنند ونوحه بخوانند و جامه‏های خشن و سیاه‏ بپوشند و زنان موی پریشان و روی سیاه کرده و جامه چاک‏زده، نوحه بخوانند و در شهر بگردند و سیلی به صورت بزنند.ومردم‏ چنین کردند.و به سبب زیادی شیعیان و نیز بدان سبب که خلیفه‏ با ایشان بود،کسی قدرت نداشت که مانع شود.»این اولین دسته تاریخ است.اولین سالی که در مرز خلافت عباسی و در سطحی‏ گسترده برای شهید کربلا عزاداری شد. دسته سینه زنی عزاداری دسته جمعی و علنی و نمادین،سنت ایرانیان باستان در سوگ سیاوش بود که پس از اسلام برای شهید بزرگ اسلام اجرا شد.(سرزمین دیلم و طبرستان یعنی مازندران امروزی که زادگاه‏ امیران آل‏بویه است،خیلی دیر به دست مسلمانان فتح شد و سنت‏هایشان ریشه در فرهنگ قدیمی‏شان داشت.) سینه‏زدن هم رسمی ایرانی است که از ایران باستان به جا مانده. همچنین رنگ سیاه پوشیدن در عزاداری(برای اعلام و نمایش‏ عزادار بودن)خاص ایرانیان بود و هنوز هم در میان عرب رسم‏ نیست.برای همین،متعصبان اهل سنت به این امور«شمار الجاهلی» می‏گفتند. سال‌های 590-390 هجری در دورهغزنویان و بعد هم سلجوقیان،عزاداری عاشورا دوباره ممنوع شد. اما بعضی جاها عزاداری‏های محدود و محلی بر پا بود.دراین عزاداری‏ها بیشتر از رسوم قدیمی استفاده می‏شد.مثل مراسم نخل‏گردانی.در مقابل،متعصبان سنی،در برابر مراسم سوگواری امام حسین(ع)آیین‏ سوگواری مصعب بن عمیر(از صحابه پیامبر)را برگزار می‏کردند.و روز عاشورا را روز عید اعلام می‏کردند.در«تحفه الابرار»می‏خوانیم:«خلایق‏ به تبع یزیدیان،در دهه عاشورا،به عیش و شادمانی می‏گذرانند و در لیله العاشر[شب عاشورا]دست خود را حنا بسته،تا روز به سماع و غنا می‏بودند.چنانچه روز دهم محرم را کالعید دانسته،آن روز را«محیا» گویند و در آن روز به استماع و دف و نی و سماع می‏پویند.» نخل نخل‏های عزاداری،شبیه به تابوت‏های قدیمی ایرانی است.نخل گردانی‏ خاص مناطق کویر مرکزی ایران است. سال 905 هجری سلطان حسین بایقرا از نوادگان تیمور بود که از 857 تا 911 قمری،در هرات وخراسان حکومت می‏کرد.او که عهدش درخشان‏ترین دوران‏ تیموریان است،از کمال‏الدین حسین بن علی بیهقی سبزواری معروف‏ به کاشفی(از عالمان آن روزگار)خواست داستان کربلا را بنویسد. ملاحسین کاشفی کتابی نوشت با عنوان«روضه الشهدا فی مقاتل اهل‏ البیت».«روضه الشهدا»کتابی است درباره تاریخ مصیبت‏های پیامبران، و تفصیل احوال امامان شیعه،به ویژه شرح وقایع کربلا؛که به نثر فارسی‏ -عربی نوشته شده است.این کتاب با حمایت دربار عمومیت یافت و تا مدت‏ها تنها منبع مداحان بود.برای اطلاع از متن و محتوای«روضه‏ الشهدا»،به خطابه امام حسین(ع)در روز عاشورا با اهل کوفه در این‏ کتاب توجه کنید:«ای اهل عراق!سوگند بر شما می‏دهم که می‏دانید که من نبیره مصطفایم و سبط رسول خدایم و جگر گوشه فاطمه زهرایم‏ و قره‏العین علی مرتضایم.برادرم حسن مجتبی.عمم جعفر طیار.به چه‏ وجه،خون مرا حلال می‏دارید و آبی که بردد و دام و یهود و نصاری حلال‏ است،از من باز می‏گیرید؟...آیا اکنون که به قول شما آمده‏ام،به مکرهای‏ نهانی،قصدهای ناگهانی می‏کنید و آبگینه نازک دل‏های ما غریبان را به‏ سنگ غدر و جفا در هم می‏شکنید؟»مقایسه این تکه از متن با قسمت‏ مشابه از یک متن کهن،یعنی ترجمه تفسیر طبری که ششصد سال‏ پیش نوشته شده،گویای همه چیز است.به احن امام در این دو اثر، خوب توجه کنید:«هرکه داند از شما که من کیستم،خود داند. و هر کس که نداند، من پسر دختر پیغامبرم و پسر عم‏زاده وی‏ام... شما بدین‏ بیابان، آهنگ کشتن من کردید، و نه از خدای ترسیدید و نه از روز رستاخیز و نه از روان پیغامبر شرم دارید. من تا اندر میان شماام خون‏ کس نریختم و خواسته کس نستدم؛ به چه حجت خون من حلال‏ دارید؟» روضه رواج کتاب«روضه الشهدا»آن قدر زیاد شد که به مرور زمان، مداحانی که از روی این کتاب می‏خواندند،«روضه خوان»(کسی‏ که کتاب روضه الشهدا را می‏خواند)و این مجالس، مجلس«روضه» لقب گرفتند. سال710 هجری پس از سلطه مغول،(جز در مورد سربه‏داران) مراسم عزاداری از حالت اعتراض سیاسی خارج شده و به مراسم خاص مذهبی‏ محدود، منحصر شد. نوشته‏اند سلطان محمد خدابنده الجایتو که‏ در دوران سلطنت‏اش شیعه شد، به میان دست‏های عزاداری می‏آمد و سینه و زنجیر می‏زد. زنجیر زنجیر زدن در مراسم عزاداری،از عادت‏های مغولان بود.زنجیرزنی‏ در هند و پاکستان رواج دارد. سال‌های 1148-910 هجری با روی کار آمدن دولت صفوی و رسمیت یافتن تشیع دوازده امامی، عزاداری محرم جدی‏تر و رسمی‏تر شد.در این دوره،روضه خوانی و مناقب خوانی،دیگر یک شغل به حساب می‏آمد.پیتر دلاواله،سیاح‏ ایتالیایی در سال 1027 قمری از اصفهان،پایتخت صفویان،یکی از دقیق‏ترین گزارش‏ها در این مورد را به دست می‏دهد:«تشریفات و مراسم عزاداری عاشورا به این قرار است که همه غمگین و مغموم به نظر می‏رسند و لباس عزاداری به رنگ سیاه-یعنی رنگی که در مواقع دیگر، هیچ وقت مورد استعمال قرار نمی‏گیرد-بر تن می‏کنند.هیچ‏کس سر و ریش خود را نمی‏تراشد و به حمام نمی‏رود.به علاوه،نه تنها از ارتکاب‏ هر گناه پرهیز می‏کند،بلکه خود را از هر گونه تفریح و خوشی محروم‏ می‏سازد.همه با هم آهنگ‏های غم‏انگیز در وصف حسین(ع)و مصائب‏ وارد بر او می‏خوانند و دو قطعه چوب یا استخوانی را که در دست دارند، به هم می‏کوبند و از آن،صدای حزن‏انگیزی به وجود می‏آورند.پس از این که روز دهم محرم یعنی روز قتل فرا رسید،از تمام اطراف و محلات‏ اصفهان،دسته‏های بزرگی به راه می‏افتد که بیرق و علم با خود حمل می‏کنند و بر روی اسب‏های آنان،سلاح‏های‏ مختلف و عمامه‏های متعدد قرار دارد.به علاوه،چندین‏ شتر همراه دسته‏ها هستند که بر روی آن‏ها جعبه‏هایی‏ حمل می‏شود که درون هر یک،سه چهار بچه،به‏ علامت بچه‏های اسیر حسین شهید(ع)قرار دارند.علاوه‏ بر آن،دسته‏ها هر یک به حمل تابوت‏هایی می‏پردازند که‏ دور تا دور آن‏ها مخمل سیاه رنگی پیچیده‏ شده.» تعزیه قدیمی‏ترین اطلاع موجود از تعزیه مربوط به عهد صفوی است.رواج بیشتر تعزیه اما مربوط به عهد قاجار و پس از حکم معروف‏ میرزای قمی در خصوص‏ بلامانع بودن اجرای تعزیه از لحاظ شرعی است.با این حال به‏ نظر نمی‏رسد که هنری با این‏ درجه از شکوفایی،سابقه کهن‏ نداشته باشد.محققان حدس‏ می‏زنند آیین تعزیه از مراسم‏ سیاوش خوانی آمده باشد. سال‌های 1310-1212 هجری فتحعلی شاه قاجار در بعضی از شب‏های جمعه،به خصوص در ماه‏های‏ محرم و صفر و رمضان،مجلس روضه خوانی بر پا می‏کرد.در دوره او، تعداد زیادی تکیه در تهران بر پا شد.معروف‏ترین تکیه تهران را ناصر الدین شاه با نام«تکیه دولتـ»ساخت.بر اساس آمار سال 1268 قمری،تهران با 155736 نفر جمعیت 107 مسجد و 54 تکیه داشت. در این تکیه‏ها تعزیه بر پا می‏شد و روضه خوانده می‏شد.جز در سال‏ 1242 که عباس میرزای ولیعهد از عزاداری محرم برای ترغیب‏ لشگریان به جهاد علیه روس‏ها بهره برد،معمولا عزاداری‏های عهد قاجار بیشتر به گریه کردن و گریاندن اختصاص داشته.قمه زنی از همین عهد رواج می‏یابد.کنت دو گوبینو،سیاح فرانسوی می‏نویسد:«خیابان،در ماه‏ محرم،بیش از رمضان لبریز از قیافه‏های غمگین و افسرده است. روضه‏خوان‏ها در راه اندازی دسته‏ها نقش به سزایی دارند.این دسته‏ها متشکل از مردان و کودکانی‏اند که علم‏های سیاه یا سبز در دست دارند. این دسته‏ها که شب هنگام،مشعل به دست،با قدم‏های شتابان،از کوچه‏ها می‏گذرند و پشت سر هم وارد تکیه شده،از تکیه‏ای به تکیه‏ای‏ دیگر می‏روند وضمن چرخیدن،به نوحه سرایی می‏پردازند،بسیار تماشایی‏اند.آن‏ها که همواره کودکان و زنان به دنبالش روان‏اند،در کوچه‏ها با صدایی بلند،فریاد«یا حسین»و«یا عباس»سر می‏دهند و در مساجد،مقابل جایگاه روضه‏خوان یا مداح قرار گرفته،به شیوه‏ای‏ عجیب و بی‏نظم،همراه با او به نوحه خوانی می‏پردازند.در طول دهه [اول‏]محرم،تمام ملت عزادارند.» تکیه لغت تکیه از دوره قاجار این معنا را پیدا کرد.شاه و شاهزاده‏ها برای‏ شرکت در مراسم عزا نیازمند جایی بودند که به آن تکیه بزنند! سال 1310 هجری سال 1310قمری مرض وبا در ایران و تهران شایع شد و تلفات زیادی‏ گرفت.عین السلطنه،از وزرای آن عهد در«روزنامه»ی خاطراتش‏ می‏نویسد:«طوری شده است که چه بنویسم.مردم،اهل ولایتی‏ بودند،گریخته.همهمه و اضطراب مردم طهران،طوری شده که به‏ نوشتن برنمی‏آید.طوری مردم ترسیده‏اند که حقیقت، دیدنی و تماشایی است.همه چیز گران است.هیچ چیز پیدا نمی‏شود.اگر هم پیدا شود،خیلی گران است.به‏ رغم بروز این بیماری مهلک،مردم طهران که در شهر مانده و یا به شمیرانات رفته بودند و حتی‏ کسانی که به مناطق خارج از طهران گریخته‏ بودند،در ایام محرم به عزاداری پرداختند. روضه خوانی و خیرات به حدی در طهران و شمیرانات زیاد شده که چه نویسم.آش امام‏ زین العابدین(ع)در تمام کوچه‏ها و گذرها طبخ می‏شود.دسته‏جات سینه‏زن متصل‏ در گردش است...»

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: