آیا کسی هست که کند یاری حسین(ع) را...

تاسوعا، روز نهم محرم؛ تنها یک روز مانده تا تلخ‌ترین حادثه تاریخ، به راستی عاشورا نشان بزرگ تاریخ است که تاریخ آن را به سینه اسلام آویخته و مشعل جاوید هدایت بوده و همواره تاریخ بر سر راه فرزندان اسلام قرار داده است.

کد خبر : 232997

فارس: روزهای سال یکی پس از دیگری گذشت و ماه خونین محرم بار دیگر در تقویم رسید. محرم ماه اندوه برای شهادت امامی است که در اوج مظلومیت به همراه 72 یار وفادارش به شهادت رسید. با شنیدن صدای پای محرم در کوچه پس کوچه‌های شهر، مردم نیز رخت عزای اربابشان را بر تن کرده و بیرق عزا را در خیابان‌ها و منازلشان بر پا می‌کنند. به راستی که حسین (ع)را می‌توان در دست‌هایی که بر سینه و سر کوبیده می‌شود، در غم و اندوه چهره‌های شیعیان و در حلقه‌های اشک چشم عزاداران یافت و به راستی آنچه که امام حسین (ع) را به قیام واداشت چه بود؟ رزم آوری، نام‌آوری، تشکیل حکومت یا...و البته که هیچ کدام از اینها نیست. محرم که از راه می‌رسد، سر و روی شهر هم تغییر می‌کند. سر در خانه‌ها و ادارات پرچم‌های سیاه افراشته می‌رود و تکایا یکی پس از دیگری آماده استقبال از ماه محرم می‌شوند. به بازار هم که می‌روی لباس‌های سیاه خودنمایی می‌کند. شوق و شور حسینی گویا کوچک و بزرگ نمی‌شناسد و همه مشغول کاری هستند. بچه‌ها با ذوق فراوان آماده محرم می‌شوند، لباس مشکی می‌خرند و طبل و سنج و زنجیرهایشان را برای آمدن به هیئت و عزاداری برای امام حسین(ع) آماده می‌کنند. * آیا کسی هست که کند یاری حسین را ... بزن به سینه‌ات به یاد حسین (ع) که سینه مبارکش در زیر پای اسبان شکسته شد... مردم در این روزها به دنبال مامنی برای رهایی از مشکلات هستند تا شاید مرحمی بر دل‌های خسته خود بیابند...و اکنون این کربلاست که وادی دشت بهشتیان است، جایی که هیچ حاجت‌مندی دست خالی بر نمی‌گردد... و حال دیگر انتظار عاشقان به پایان رسیده است. این شب‌ها صدای بلندگوی تکیه محل بلندتر شده و ذکر یا زینب و یا حسین(ع) را در هر محله‌ای طنین‌انداز کرده است. خوب که گوش دل بسپاری صدایی می‌شنوی، صدای کاروان عشق و نور را، کاروانی که به سرزمین کربلا نزدیک می‌شود، کاروانی که بهترین‌های عالم حسین(ع)، ابوالفضل‌العباس، علی اصغر، زینب(ع) و ... را به همراه دارد. این روزها است که رباب در گوش پسر شش ماهه‌اش سرود شهادت و شهامت را می‌خواند و از شیره جانش که آمیخته با ولای حسین(ع) است او را سیراب کرده و در گوشش نجوا می‌کند: بخواب علی اصغرم، راحت بخواب طفل شش ماهه‌ام، به سرزمینی نزدیک می‌شویم که شدت رنج و محنت این سرزمین خواب را از چشمان کوچکت می‌رباید، در این سرزمین است که حرمت ما را می‌شکنند. هنوز صدای "هل من ناصر ینصرنی" حسین (ع) از فراز تاریخ در نوای طبل‌ها، زنجیرها و سنج‌ها چنان شور و شوقی به پا می‌کند که گویی کربلایی دیگر در راه است... *روز نهم محرم؛ تنها یک روز مانده تا تلخ‌ترین حادثه تاریخ... اما امروز نهم محرم و روز تاسوعا است، چیزی دیگر تا آن حادثه تلخ تاریخ، آن مصیبت بزرگ نمانده است، روزی که آسمان خون گریست چراکه خون می‌بارد در عزای سیدالشهدا(ع)؛ دو روزی می‌شود که سپاهیان شیطان، فرات را بر روی لب‌های تشنه بر‌ترین انسان‌های روی زمین بسته‌اند. تاسوعا روزی است که در آن روز امام حسین(ع) و اصحابش را محاصره کردند، حسین را تنها و غریب پیدا کردند و دانستند که دیگر یاوری به سراغ او نخواهد آمد و اهل عراق او را یاری نخواهند کرد. اما عصر این روز، روزی است که امام حسین(ع) از برادرش خواست تا از لشکر دشمن فرصت بگیرد و به ابوالفضل العباس(ع) گفتند که از آنان بخواه امشب را صبر کنند و کار نبرد را به فردا واگذارند، چرا که من دوست دارم شب آخر عمرم مقدار بیشتری به عبادت و نماز بپردازم ... ابوالفضل العباس(ع) بغض‌هایش را نگه می‌دارد برای عاشورا که روز نبرد است، او منتظر است تا جواب نامه‌های حرامیان کوفی را با تیزی شمشیرش پاسخ دهد. سردار! فرات دلاوری‌ها تو را به نظاره نشسته و تو را می‌خواند، گام‌هایت طوفانی بر دل دشمنان می‌اندازد و شمشیرت لرزه بر اندام کوفیان منافق صفت می‌افکند. فردا که همه آن سواران عاشق می‌روند، تو می‌مانی با تنهایی حسین(ع) و کام‌های تشنه دخترکان خیام، تو می‌مانی و صدای طفلی که دیگر جوهری ندارد. برخیز دلاور! اذن میدان بگیر که گره کار حسین(ع) در این جنگ نابرابر با دست‌های قلم شده‌ات وا می‌شود؛ سردار بتاز بر دل لشکری که لقمه‌های حرام نگذاشت صدای مظلومیت پسر پیامبرشان را بشنوند. آری عاشورا می‌رسد و خورشید از شرم جنایات نا‌اهلان روزگار، تب می‌کند و عطش و سوزش آفتاب، صورت کودکان و دختران خیام را سرخ می‌کند... آری عاشورا می‌آید و عاشقان در سوگ سیدالشهدا(ع)، در غم رقیه و علی اصغر و علی اکبرش اشک می‌ریزند و دلشان برای صحرای کربلا پر می‌کشد.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: