هدف از طرح خط قرمز چیست؟/دعوایی که اوج بیشتری خواهد گرفت
آنچه که اکنون مقامات صهیونیستی را مورد سوال قرار میدهد این مطلب است که چرابا توجه به سیاست جمهوری اسلامی ایران در مخالف با سلاحهای هستهای ، و سیاست تشدید تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه مردم ایران ، با چه هدف و انگیزهایی از طرح و اصرار بر تعیین خط قرمز پا فشاری مینمایند ؟
کد خبر :
231957
سرویس سیاسی «فردا»: سایت وزارت اطلاعات در گزارشی به بررسی بی اعتمادی موجود بین رژیم صهیونیستی و آمریکا در مقابله با برنامه هسته ای ایران پرداخت. سایت وزارت اطلاعات طی تحلیلی با اشاره به اختلاف نظر آمریکا و رژیم صهیونیستی تصریح کرد:در نیمه دوم سال جاری میلادی؛ نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس از دولت آمریکا مکررا درخواست نمود که ایالات متحده آمریکا خطوط قرمزی را برای ایران اعلام کند. این در خواست با واکنش منفی مقامات آمریکا روبرو و موضوع به رسانههای عمومی کشیده شد و موجب واکنشهای متفاوت رسانههای داخلی آمریکا گردید از جمله
روزنامه واشنگتن پست، در یکی از سر مقالات خود به حالت معترضانهایی نوشت : « تکرار تقریباً هر روزه خواسته بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل از آمریکا در باره لزوم تعیین «خط قرمز » برای ایران، کاخ سفید را با این پرسش روبرو کرده است که خواسته نتانیاهو از اوباما واقعاً چیست؟ »
این پرسش را میتوان با پرسشهای دیگری کامل کرد : خط قرمر چیست ؟ آیا خط قرمز برای خود نتانیاهو و دولت آن مشخص است؟ هدف و انگیزه نتانیاهو از اصرار بر چنین کاری چیست و طرح آنها میتواند چه پیامدهایی داشته باشد ؟ و در شرایط فعلی و دولت جدید آمریکا این خواسته چگونه مطرح میشود؟ نقطه بی بازگشت نقطه بی بازگشت چیست؟ و توسط چه کسان یا رژیمی ، طرح شده است؟ نقطه بازگشت ناپذیر را نقطه بی بازگشت مینامند و این اصطلاح طی یک دهه گذشته، همواره توسط مقامات رژیم صهیونیستی در باره فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران طرح میشود. برای دستیابی
به فناوری صلح آمیز هستهای نیازمند به کسب دانش لازم ، تربیت نیروی انسانی ماهر ، ایجاد ساختارهای مناسب بوده تا فناوری هستهای حاصل، مواد لازم تولید، بازفراوری، غنی سازی، میله گذاری انجام شده و در نهایت، سوخت هستهای در تاسیسات تزریق گردد. کشورها با رسیدن به تمامی مراحل فوق میتوانند اعلام کنند به نقطه بیبازگشت رسیده و به فناوری هستهای دست یافته و با اقدامات دیگران دستاوردهای این فعالیت از بین نمیرود. در این تعریف مهمترین معیار، ناتوانی دیگران در از بین بردن توان هستهای و افزایش شدید پیامدهای حمله نظامی علیه آن است. در سال
1386، وقتی البرادعی هنوز دبیر کلی آژانس بینالمللی انرژی هستهای را در دست داشت اظهار نمود: « ایران در غنی سازی اورانیوم به نقطه بیبازگشت رسیده است.» معنی آن این بود که ایران با کسب دانش فناوری غنی سازی اورانیوم به مرحلهایی رسیده که کسی نمیتواند آن را از دست ایرانیان بگیرد. و در سال 1388 با راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر این موضوع مجددا مطرح شد. در همان مقطع برخی از کارشناسان رژیم غاصب صهیونیستی بدون توجه به این که ایران در سال 1386 به نقطه بیبازگشت رسیده بود؛ اعلام کردند: دولتشان نباید اجازه بدهد که سوخت گذاری در نیروگاه اتمی بوشهر انجام
شود؛ زیرا ، در صورت سوخت گذاری این نیروگاه به مرحله بیبازگشت میرسد و به دلیل پیامدهای بسیار مخرب انسانی و محیطی، حمله نظامی به آن عملی نخواهد بود به دلیل حساسیت بسیار زیاد برای طرفهای درگیر در موضوع هستهای اوج تقابل سیاستها ، اقدامات، تهدیدها و فرصتهاست. این در حالی بود که مقامات جمهوری اسلامی بارها اعلام کردهاند : ایران در دانش و فناوری غنی سازی اورانیوم به مرحله بیبازگشت رسیده و به باشگاه کشورهای هستهای ملحق شده است. در بررسی تجربی و نظری موضوع نقطه بیبازگشت باید گفت: در فرآیند دستیابی به توان هستهای نقطه بیبازگشت تنها یک
نقطه نیست، بلکه این نقطه میتواند شامل نقطههای متعدد دیگری هم باشد و در حقیقت این نقطه محل عبور از یک نقطه بیبازگشت به نقطه بیبازگشت دیگری است که متناسب با اهداف آن مراحل و کارکردهای متعددی خواهد داشت که هر یک از این نقاط گویای عبور از نقطهای عطف در فرآیند دستیابی به توان هستهای است. هریک از مراحل؛ دستیابی بومی به دانش و فناوری هستهای، به کار گیری اورانیوم غنی شده در نیروگاه، آزمایش سلاح هستهای و رسیدن به بازدارندگی اولیه هستهای و بازدارندگی هستهای فراگیر، نقاطی هستند که میتوان آن ها
را بدون اغراق نقطه بیبازگشت نامید. ولی از همه مهمتر در نقطه بیبازگشت در موضوع فعالیتهای هستهایی، دستیابی به قدرت بازدارندگی هستهای به صورت فراگیر است که کشور دارنده سلاح هستهای را از چنان توانی برخوردار میسازد تا در صورت حمله غافلگیرانه دشمنش ، بتواند بخشی ازقدرت هستهای خود را حفظ نموده و قادر سازد ضربه تلافی جویانه و ویرانگری را علیه کشور مهاجم صورت دهد . هدف و انگیزه های غاصبان فلسطین از طرح نقطه قرمز به صورت مشخص سه کنش گر اصلی در موضوع خط قرمز ، وجود دارد : رژیم غاصب صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا از یک سو و
جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر. رژیم صهیونیستی با معطوف شدن به فعالیتهای صلح آمیز هستهایی ایران موضوع خط قرمز را مطرح کرد و به دنبال این است که آن را معیاری برای اقدامات آمریکا در برابر فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران قرار دهد. سیاستها و راهبرد جمهوری اسلامی ایران ، اهداف و انگیزه های رژیم صهیونیستی و تاثیر آن بر سیاستها و اقدامات دولت آمریکا موضوعی است که در ادامه بدان خواهیم پرداخت. بارها و به طرق مختلف رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی ایران اعلام داشته که به دنبال دستیابی به سلاح هستهایی نیست .
حتی در شانزده امین اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران، مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) به صراحت به این موضوع مهم اشاره داشته و تاکید کردند : « جمهوری اسلامی ایران هرگز در پی تسلیحات هستهای نیست و هرگز از حق ملت خود در استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای چشم پوشی نخواهد مرد. شعار ما انرژی هستهای برای همه و سلاح هستهای برای هیچ کس است. ما بر این هر دو سخن پای خواهیم فشرد.» این در حالی است که از سوی دیگر دولت ایالات متحده آمریکابا افزایش تحریمها و فشارهای اقتصادی اقدامات گسترده تری را علیه جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته است که این امر
طی شش سال گذشته بیسابقه بوده است. واشنگتن پست نوشت: « دولت اوباما ائتلافی جهانی علیه ایران ایجاد و گزندهترین تحریمهای ممکن را اعمال کرده است. همزمان دولت ایالات متحده همکاری خود را با اسرائیل به بیشترین سطح ممکن رسانده و گفته که از اقدام نظامی به منزله راه حل نهایی علیه ایران استفاده خواهد کرد.» همچنین اوباما در مارس 2012 میلادی در مصاحبه با نشریه «آتلانتیک» گفت : « جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی، جزو منافع ملی اساسی آمریکا است.» در نشست سالیانه «آیپک » نیز تصریح کرد: « سیاست من جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی است» و افزون بر
اینها ، بر اساس اخبار منتشر شده، وی به نیروهای مسلح کشورش دستور داده است که طرحهای دقیق حمله به ایران را آماده کند تا در صورت عبور ایران از خطوط قرمز، به مرحله اجرا در آید . از سوی دیگر رژیم اشغالگر قدس خواهان آن است که ایالات متحده آمریکا تعهد بدهد در صورت تخطی ایران از خطوط قرمزی که غاصبان فلسطین تعیین میکنند، با ایران وارد جنگ شود. آنچه که اکنون مقامات صهیونیستی را مورد سوال قرار میدهد این مطلب است که چرابا توجه به سیاست جمهوری اسلامی ایران در مخالف با سلاحهای هستهای ، و سیاست تشدید تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه
مردم ایران ، با چه هدف و انگیزهایی از طرح و اصرار بر تعیین خط قرمز پا فشاری مینمایند ؟ وقتی نخست وزیر صهیونیستها خواستار تعیین خط قرمز و ضرب الاجل برای ایران شد، کاخ سفید آن را رد و وزیر امور خارجه این کشور اعلام کرد: « ما ضرب الاجل تعیین نمیکنیم. ما با دقت در حال نظارت بر فعالیتهای آنان هستیم؛ زیرا، اعمال آنها بسیار اهمیت دارد. ما متقاعد شدهایم که برای تمرکز بر تحریمها زمان بیشتری داریم . و برای جلب نظر ایران برای شرکت در مذاکرات، با حسن نیت نهایت تلاش خود را به کار بگیریم.» اما نخست وزیر افراطی صهیونیستها با نارضایتی از این موضع ادعا
کرد : « ما از همین الان میتوانیم بگوییم که دیپلماسی و تحریمها کارساز نبودهاند، به اقتصاد ایران لطمه زدهاند؛ اما پروژه اتمی ایران را متوقف نکردهاند» وی مذبوحانه تهدید به اقدامات نظامی یک جانبه علیه جمهوری اسلامی کرد و افزود : « رهبرانی که حاضر نیستند برای ایران ضرب الاجل و خط قرمز تعیین کنند، از نظر اخلاقی حق ندارند چراغ قرمز در مقابل اسرائیل قرار دهند.» هدف اصلی مقامات صهیونیستی آن است که جمهوری اسلامی ایران را از داشتن هرگونه توانایی هسته ای بی بهره کند چرا که خط قرمز آنها بسیار افراطی و به نوعی بلند پروازانه و خیالی است . آنها به منظور
تداوم توان هستهایی خود در خاور میانه میکوشند قدرت هستهای انحصاری خود را در منطقه حفظ کنند . غاصبان فلسطین نمیخواهند کشور دیگری در منطقه خاور میانه به این توانایی دست یابد؛ به ویژه اگر این کشور دشمن اصلیاش جمهوری اسلامی ایران باشد . آنان به خوبی دریافتهاند که اگر جمهوری اسلامی به علم و فناوری هسته ای دست یابد مُهر پایانی بر انحصار هستهای رژیم اشغالگر قدس در منطقه است؛ اما آنان غافل هستند که جمهوری اسلامی ایران سالهاست که از این خط قرمز مورد نظر آنان عبور کرده و نه تنها به دانش غنی سازی اورانیوم دست یافته، بلکه فناوری
آن را به کار بسته است و حتی اورانیوم مورد نیاز خود را تولید میکند؛ در واقع، جمهوری اسلامی ایران با تربیت دانشمندان و مهندسان ایرانی تاسیسات غنی سازی را ایجاد کرده و چرخه تولید سوخت هستهای را به شکل بومی، ایجاد کرده و توان هستهای خود را به صورت صلح آمیز به کار گرفته است. امروزه رژیم صهیونیستی به خوبی توان هستهایی ایران را درک کرده است و به این خاطر مسئله اصلی خود را تلاش برای جلوگیری از دستیابی ایران به مرحله پیشرفتهتر فناوری هستهای قرار داده؛ ولی مشکل اساسی آنان بی اعتمادی به دولت آمریکا از یک سو و وجه سوم آن بی اعتمادی به
توان نظامی خودشان است. توان نظامی که با شکست در جنگهای بیست و دو روزه با حزب الله لبنان و سی و سه روزه در باریکه غزه به خوبی برای مردم دنیا آشکار گشت. علی رغم این موضوع در قالب فکری نتانیاهو و دولت تندرو وی، جمهوری اسلامی دشمنی است که نباید به علم و فناوری پیشرفته دست یابد. آنان به خوبی دریافته اند که افزایش توانایی علمی و فنی جمهوری اسلامی ایران این امکان را به کشور میدهد که در مدت کمتری به مرحله بالاتری از تواناییهای هستهای دست یابد و در صورت نیاز از آن بهره بگیرد. از سوی دیگر صهیونیستها با مشکل دولت آمریکا روبرو هستند. از نظر
رژیم اشغالگر قدس ، دولت آمریکا دولتی نیست که بتوان به آن اعتماد کرد چرا که این دولت مسائل و مشکلات ویژه خود را دارد. دولت آمریکا بهبود وضعیت اقتصادی مردم آمریکا و پایان دادن به جنگ در عراق و افغانستان را اولویت داخلی و خارجی خود اعلام کرده است. راهبرد ایالات متحده آمریکا در برابر ایران، به شدت زمانبر است چون که آمریکا در شرایط فعلی معتقد به حمله نظامی به ایران نبوده و معتقد است از طریق دیپلماتیک و استفاده از قدرت اقتصادی باید با ایران روبرو شود. از سوی دیگر همانطور که پیشتر گفته شد مقامات صهیونیستی ، به توانایی نظامی خودشان
در مقابله با جمهوری اسلامی ایران اعتماد لازم را ندارند بنابر این اصرار دارند به دلیل پیامدهای ویرانگر شروع جنگ علیه ایران و آسیب پذیری شدیدی که آنان در قبال اقدامات تلافی جویانه ایران (که قطعا سهمگین و سنگین خواهد بود تا جایی که هیچ کس نمیتواند پیامدهای جنگ یک جانبه صهیونیستها علیه جمهوری اسلامی ایران تحمل پذیر فرض کند)؛ به هرشکل ممکن پای آمریکا را به اقدام نظامی علیه ایران بکشاند. در مجموع به نظر میرسد تلاش مقامات رژیم صهیونیستی برای تعیین خط قرمز بیانگر دشمنی شدید آنان با ایران بوده و از سویی از سیاست کنونی
آمریکا نا امید گشته ، و از سوی دیگر به ناتوانی ارتش دولت غاصب فلسطین در اقدام نظامی به صورت تنهایی علیه ایران اذعان داشته و شکست آنان در اعمال فشار به کشورهای دیگر برای تشدید تحریمها، بی اعتمادی به نتایج تحریمها و اقدامات دیپلماتیک نمودار گشته است. نتایج و پیامدها در صورتی که رژیم غاصب فلسطین موفق به تعیین خط قرمز علیه ایران شود، موقعیتش در برابر ایران و دولت آمریکا تقویت و موجب تحکیم تندرو ها در سرزمینهای اشغالی خواهد شد. اما باید توجه داشت امروزه سلب اختیار از دیگران چیزی نیست که کسی حاضر به این کار باشد.
آمریکا در شرایط فعلی در وضعیتی نیست که بخواهد یا بتواند اختیار دولت و کشور خود را به دست کسی بدهد. آنان نمیخواهند به گزینه زور علیه کشورها در حالی که مشکلات اقتصادی و معیشتی داخلی داشته و بحران های مالی در سراسر غرب و در میان همپیمانانش فرا گرفته است، بیشتر از این فکر کنند. روزنامه واشنگتن پست با بیان اینکه رهبر رژیم صهیونیستی میخواهد کلید جنگ در اختیارش باشد مینویسد: « بنیامین نتانیاهو باید این را بفهمد که هیچ کشوری به کشور دیگر اجازه نمی دهد که برایش تعیین تکلیف کند و شرایطی را بر آن تحمیل کند که ممکن است به جنگ بی
انجامد. همچنین، نخست وزیر اسرائیل باید متوجه شود که اوباما دوست ندارد به او امر و نهی شود.» با وجود این به دلیل نفوذ گسترده لابی صهیونیسم در آمریکا؛ اوباما در وضعیتی قرار گرفته است که رابرت گیتس، وزیر دفاع دولت بوش و اوباما آن را در سال 2000 میلادی به شکل زیر توصیف کرد : « تمام روسای جمهوری که من برایشان کار کردم، در نقطهای از ریاست جمهوریشان چنان از دست اسرائیلیها عصبانی میشدند که نمیتوانستند حرف بزنند ؛ فرقی نداشت که جیمی کارتر باشد یا جرالد فورد یا رونالد ریگان یا جورج بوش. چیزی اتفاق میافتاد و عصبانیت آنها را به اوج میرساند و آنها در
اتاقشان راه میرفتند و بد و بیراه میگفتند. فکر میکنم این عصبانیت آنها به سبب این بود که میفهمیدند به دلیل سیاستهای داخلی و چیزهای دیگر باید سکوت کنند و کار بیشتری از دستشان بر نمیآید» نتیجه گیری انتخاب یا رد گزینه نظامی امروزه به مسئلهایی مهم در تعامل آشکار میان آمریکا و رژیم اشغالگر قدس بر سر فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران تبدیل شده است . قانع کردن مقامات صهیونیستی برای کنار گذاشتن گزینه نظامی و جلوگیری از اقدام یک جانبه صهیونیستهای غاصب ، ممکن است به تشدید اقدامات آمریکا در حوزه تحریمها و راه کارهای دیپلماتیک
منجر شده و فشارهای سیاسی و اقتصادی را بر ایران افزایش دهد، از سوی دیگر مخالفت آمریکا در تعیین خط قرمز ممکن است، به انزوای بیشتر نیروهای تندرو در داخل سرزمینهای اشغالی منجر شده و اختلافات میان کابینه نتانیاهو را که کم هم نیست تشدید کند. در همین حال آمریکا با این خطر روبروست که برای منصرف کردن صهیونیستها از اقدام نظامی، خود را گرفتار بنبستی کند که گزینه نظامی پر رنگتر شود. در حالی که ایران به دنبال سلاح هسته ای نبوده و نمیباشد؛ روند تحولات به سوی تشدید دشمنی بین جمهوری اسلامی و غاصبان فلسطین شکل میگیرد. صهیونیستها در حالی
ادعا دارند فعالیتهای هسته ای ایران شدیدتر و زمان دستیابی ایران به سلاح اتمی را کوتاهتر شده است که امنیت جهان به سبب اقدامات صلح آمیز هستهای ایران در معرض خطر نمیباشد، بلکه چیزی که امنیت جهان را تهدید میکند، توسل به جنگ است که طبل آن از سوی رژیم اشغالگر قدس کوبیده میشود. تندروهای صهیونیست طبق اصطلاح معروف که گفته می شود «به مرگ میگیرند تا به تب راضی شوند»، میکوشند تا بر پایه مفروض نادرست تلاش ایران برای رسیدن به سلاح هستهای، دولتهای دیگر را ناگزیر کند تا فشارهای بیشتری بر ایران وارد آورند تا بدین ترتیب، در صورت اقدام نظامی،
با اعتراض بین المللی روبرو نشوند.