دعای امام هنگام ورود به کربلا چه بود؟/سخنان مهم آيت الله فاطمي‌نيا درباره ویژگی های مجلس امام حسین(ع) /صوت: شور محمود کریمی در رثای تنهایی اباعبدالله

زبان حال عيب ندارد اما نه بگوييم خب حالا اگر چنين بود مي گفت! نه! زبان حال بايد متناسب با شأن باشد. مي گويند زبان حال امام حسين(ع) اين بوده که در دل آرزويي جز دامادي اکبر نداشته است! اينقدر امام حسين (ع) را کوبيدن ؟! يعني امام حسين (ع) فقط يک آرزو داشته آن هم دامادي اکبر بوده است؟ نه عزيزم! زبان حال بايد متناسب با حقايق باشد، متناسب با شأن باشد.هنگام مصيبت خواندن يک قدري پرده پوشي داشته باشيد. همه چيز را نگوييد.

کد خبر : 231733
حسینیه«فردا»: یا حسین محرمت آمد و هنوز برخی دو دل‌اند برای بیعت... وای بر امثال سلیمان بن صرد خزاعی و رفاعه بن شداد... شیعه یعنی عشق و عقل... آی عاقلانِ عاشق محرم را دریابید...غریو «یالثارات الحسین» سر دهیدکه دوباره خیمه نهضت عشق و عقل برپاشد. از امروز که اول محرم است هر روز با شماییم تا روایت تلازم عشق و عقل در نهضت حسین را بازگو کنیم و از خوان معارف حسینی توشه ای برای شیعه بودن برگیریم.
دعای امام هنگام ورود به کربلا چه بود؟ امام حسین علیه السلام در روز پنجشنبه دوم محرم سال 61 هجری وارد « کربلا » شد.امام حسین علیه السلام پرسید:« نام این زمین چیست؟»گفتند:« کربلا».امام گریست و فرمود:« کرب و بلا.» آن گاه فرمود:« ام سلمه به من خبر داد که جبرئیل نزد رسول خدا بود و من نیز بودم. من گریستم. پیامبر مرا در دامان خود نشاند. جبرئیل گفت:« آیا او را دوست می‌داری؟» فرمود:« آری!» گفت:« امت تو او را خواهند کشت و اگر می‌خواهی، تربت آن زمین را که او در آن کشته خواهد شد به تو نشان دهم.پیامبر فرمود:« آری»
پس جبرئیل زمین کربلا را به پیامبر نشان داد »امام حسین علیه السلام خاک آن زمین را بوسید و فرمود:« این همان زمین است که جبرئیل به جدم رسول خدا خبر داد که من در آن کشته خواهم شد». در روایت دیگری امام علیه السلام چون به زمین کربلا رسید پرسید:« نام این زمین چیست؟ » گفتند:« کربلا»فرمود:« پیاده شوید! این جا جایگاه فرود بارهای ماست و ریخته شدن خون ما و محل قبرهای ما. جدم رسول خدا مرا چنین خبر داده است».آن گاه اصحاب امام پیاده شدند و بارها و اثاثیه خود را فرود آوردند؛ حرّ هم پیاده شد و لشگر او در مقابل امام اردو زدند. در روز دوم محرم، امام حسین علیه السلام پس از ورود به سرزمین کربلا به اصحاب خود فرمود:«مردم بندگان دنیا هستند و دین را همچون غذایی می‌دانند که تا زمانی که مزه خوش داشته باشد، آن را نگاه می‌دارند، اما هنگامی که (مزه‌اش عوض شود و) آزمونی در کار باشد، تعداد دینداران اندک می‌شود».امام حسین علیه السلام پس از ورود به کربلا، فرزندان و برادران و اهل بیت خود را جمع کرد؛ بعد نظری بر آنها انداخت و گریست و گفت:« خدایا! ما عترت پیامبر تو، محمد، هستیم. بنی‌امیّه ما را از حرم جدمان راندند و در حق ما جفا کردند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر آنها پیروز گردان». ام کلثوم، دختر امام علی علیه السلام، به امام علیه السلام گفت:« ای برادر! در این وادی احساس عجیبی دارم و اندوه هولناکی بر دل من سایه افکنده است». امام حسین علیه السلام خواهر را دلداری داد و آرام کرد. منابع : • مقتل الحسین مقرم، ص 193. • وقایع الایام خیابانی، ص 171. سخنراني منتشر نشده از آيت الله فاطمي نيا درباره ویژگی مجلس امام حسین(ع) دستگاه امام حسين (ع) بسيار عظمت دارد. کسي که خداوند توفيق داده است که به هر عنوان در اين نهضت نقشي داشته باشد بايد به خود ببالد، يکي حالا صحبت مي کند يکي ذاکر است، يک مداح است، يکي مجلس برگزار مي کند. همه اينها انشاء الله تمامي با اخلاص ماجور هستند نزد پروردگار؛ به قول بعضي از اهل بيت مي گويند محبت آتشي است که محبوب را مي سوزاند. محبوب را! حالا شما مي گويي آقا اين مجلس چه مي شود؟ اينجا بروم چه مي شود؟ آنجا نروم چه مي شود؟ درمورد فلسفه نهضت مولاي ما اباعبدالله الحسين(ع) خيلي کتاب ها نوشته شده است. جدا زياد است اما بنده گناهکار که در خدمت شما هستم در ميان کتاب ها گشته ام و آنها را خوانده ام، اما يک شيخ سني کتابي نوشته که واقعاً عجيب است. شما ماشاءالله اهل علم و عمل هستيد، اهل قلم هستيد. نکته اي عرض مي کنم خدمتتان که ما در علم ادب نکته اي داريم به نام خلاصه نويسي. خلاصه نويسي فني است. يک سخنراني را بياوريد در چند جمله جا بدهيد بسيار هنر مي خواهد. اين شيخ مصري سني که در فلسفه نهضت آقاي ما مولاي ما اباعبدالله (ع) کتابي نوشته است تقريبا 600 صفحه است. از شما آقايان مي پرسم از شما علما، يک نفر که 600 صفحه کتاب بنويسد و بگويد که آقا اين را خلاصه نويسي کن تا آنجا که مي توانيد خلاصه و خيلي خلاصه کن، چقدر مي تواند خلاصه کند؟ اگر 600 صفحه بشود 50 صفحه خيلي عالي است ولي اگر خيلي هنرمند باشد مي تواند در 20 صفحه خلاصه کند، خب مي دانيد که خيلي سخت است.من خودم سال ها قبل مي خواستم کتابي را خلاصه نويسي کنم ديدم واقعا خيلي سخت است؛ پوست آدم کنده مي شود.حالا باورتان نمي آيد بگويم اين شيخ رفته 600 صفحه را سه سطر و نيم خلاصه نويسي کرده، خيلي تماشايي است.600 صفحه، سه سطر و نيم. چه مي گوييد؟ يعني جان کلام در نهضت فلسفه امام حسين (ع) اين است که گفته اين يعني اينکه آدم چقدر صحبت مي کند. به مولايمان اميرالمومنين نسيت مي دهند که فرمود: جاهل زياد حرف مي زند! هي حرف مي زند، هي حرف مي زند! اما اين عالم سني مي گويد در دنيا دو هجرت بود که سرنوشت بشر را عوض کرد. مي گويد«الهجرت اولي لمحمد (ص) » هجرت اول هجرت اول پيغمبر اکرم(ص) بود. ما در نحو يک کان ناقصه داريم يک کان تامه. کان تامه به معني وقوع است و اين فرد کان تامه استفاده مي کند يعني هدف چه بوده است؟ هدف ساختمان اسلامي بوده، بالا رفتن کاخ اسلام بود. از اين طرف مي بينيد که پيغمبر مولود مکه بود، اما مصلحت بر اين بود که هجرت کند. هجرت کرد رفت در مدينه و مردم آمدند به استقبال، حتي روي ديوارها و پشت بام ها يا اگر درختي باشد روي شاخه آن نشستند و يک سرود تاريخي خوانده شد. من به دوستان اهل بيتي گفتم که به اين نگوييد سرود چون حقش ادا نمي شود. بگوييد شهادتين دسته جمعي. تا اين مردم صورت پيغمبر را ديدند همه شروع کردند به خواندن اين سرود و شهادتين دسته جمعي.به دوستان بارها من گفتم که نفاق در مدينه تاسيس شد. ديديم که نفاق چه کرد. مختصر بگويم نفاق در مدينه تاسيس شد. چرا؟ براي اينکه در مکه مسلمين کم بودند. ديوارشان هم کوتاه بود. وقتي آمدند در مدينه تعداد مسلمين زياد شد. پس مشرکين گفتند مسلمان ها کم بودند اما حالا زياد شده اند، چه کار کنيم چه کار نکنيم؟ فردا مي خواهيم دختر بگيريم، دختر بدهيم، معامله کنيم. نقاق را بنده تحقيق کردم و به فضل خدا رسيدم به اينکه ريشه نفاق مي رسد به اينجا. اگر بخواهم اين نفاق را توضيح بيشتر بدهم، ببينيد در عربي يک نوع موش بزرگ هست که به او مي گويند يربوع. اين دو تا لانه مجاور هم مي سازد. مثل اينکه شما سه تا اتاق کنار هم بسازيد در وسط يک راهرو بگذاريد. غير از اينکه يک راه در وسط داريد اين دو اتاق هر کدام يک در مستقل هم به بيرون داشته باشد. اين موش از يک در وارد اتاق مي شود و از آن در وسط مي رود داخل اتاق ديگر و از آن يکي مي رود بيرون.دشمن که دنبالش مي رود وارد لانه مي شود، از وسط رد مي شود و از آن يکي مي رود بيرون در حالي که دشمن نمي فهمد او کجا رفت. مي گويند منافق هم دو تا لانه دارد؛ يک لانه اش کفر و لانه ديگرش اسلام، يعني تظاهر به اسلام. بحث نفاق طولاني است، برگرديم به موضوع بحث خودمان؛ بنابراين پيغمبر هجرت کرد و آمد مدينه. چرا؟ هدف چه بود؟ مي گويد هدف ساختن اين ساختمان بود، ساختن ساختمان اسلام. اما يک هجرت ديگر هم بود و آن هجرت دوم هجرت امام حسين (ع) بود. «کانت المحافظت اسلام» آن هجرت براي بنا بود و اين براي مقاومت. آمد که از ساخته جدش محافظت کند. خود حضرت فرمود آمده ام تا دين جدم را تجديد کنم... دين جدم را مي خواهم احيا کنم. حالا اينجا آن آقا از آن طرف دنيا آمده تا اين تحليل را داشته باشد و اينها حرف علماي سني است که مي گويند: آيا امام حسين (ع) از شهادتش اطلاع داشت؟ حالا عده اي مي گويند امام حسين (ع) مي دانسته است که مي خواهد شهيد بشود و عده اي مي گويند نه! نمي خواهم وارد اين مسائل بشوم. ما شيعيان عقايدي داريم. اين حرف ها زائد است که بگوييم امام حسين (ع) مي دانسته است مي خواهد شهيد بشود. بله که مي دانست اما همه اش اين نيست. اينجا حرف هايي است که گفته نشده. ائمه گفتار شان محکم است ، اين عين قرآن است، اعمالشان هم همين طور است. ما که مي خواهم پيروي کنيم بايد محکم پيروي کنيم. امام حسين (ع) از اول هم مي دانست قرار است شهيد شود، حالا يک عده چراهايي مطرح مي کنند. اصلا اصول دين را به ما آموخته اند که چرا چرا نکنيم! برخي از اين چراها از دنياي اهل تسنن آمده و برخي ديگر هم از دنياي غرب.پس حقيقت و فلسفه نهضت امام حسين (ع) اين است که آمده تا دين جدش را احياء کند. حالا وظيفه ما چيست؟بنده چيزهايي که در ارتباط با اين وظايف به نظرم مي رسد را بيان مي کنم. دستگاه امام حسين (ع)، دستگاه معصوم است . شوخي ندارد. بايد مواظب باشيم. آن چيزهايي که اتفاق مي افتاده را بگوييم. حالا در يکسري از مسائل شک هست، خب نگوييم. زبان حال عيب ندارد اما نه بگوييم خب حالا اگر چنين بود مي گفت! نه! زبان حال بايد متناسب با شأن باشد. مي گويند زبان حال امام حسين(ع) اين بوده که در دل آرزويي جز دامادي اکبر نداشته است! اينقدر امام حسين (ع) را کوبيدن ؟! يعني امام حسين (ع) فقط يک آرزو داشته آن هم دامادي اکبر بوده است؟ نه عزيزم! زبان حال بايد متناسب با حقايق باشد، متناسب با شأن باشد. به عنوان نکته بعدي، هنگام مصيبت خواندن يک قدري پرده پوشي داشته باشيد. همه چيز را نگوييد. من استادي داشتم، مي گفت بعضي روضه ها را در تمام عمرم فقط يک بار خوانده ام آن هم در روز عاشورا! بايد حال مجلس را نگاه کرد. حالا چون چهار نفر نشسته اند بياييم مصيبت ظهر عاشورا را بخوانيم. نمي گويم مصيبت نگو اما يک قدري پرده برداري کن. مصيبت شش ماهه را حتما کامل نگوييد. برخي از اين روضه هاي باز هتک حرمت است. با اينحال اخلاص از همه اينها بهتر است. اخلاص داشته باشيد. علاوه بر آن مواظب کثر شأن ها باشيد. حالا شما چون در مقامي هستيد صدايتان را بلند مي کنيد؟ يک مساله ديگر شنيدم خيلي ناراحت شدم. شنيدم فردي مي گفت اگر حاجت نداري برو بيرون! اين حرفها چه معني مي دهد؟ من اصلا حاجت ندارم اما مي خواهم گريه کنم. در کل، آقايان، يک قدري اعتدال داشته باشيد. اينقدر براي مردم قصه نگوييد. بگذاريد با آرامش از مجلس بيرون بروند. بگذاريد مردم از اين مجالس زده نشوند. شش ساعت احياء مي گيري؟! احياء نيم ساعت است. آقاي بهاءالديني مي فرمودند اصل احياء به قلب است، به اينکه فرد نگويد امشب چه کنم؟ همين. تربت امام حسین (ع) در کتب فقهی فقیهان بزرگ شیعه همواره در کتب فتوایی و استدلالی خویش، مطالبی را درباره تربت و حرم امام حسین(ع) مورد توجه قرار داده اند، در مباحثی نظیر: حرمت، توهین و بی احترامی به تربت و لزوم تطهیر آن در صورت نجس شدن، نوشتن شهادتین و غیره بر کفن با تربت، استحباب گرداندن تسبیح تربت، استحباب افطار روز عید فطر با تربت و استحباب خوردن کمی تربت در روز عاشورا(طبق بعضی فتاوی)، مکانهایی که مسافر می تواند نماز را تمام بخواند، تحدید حرم امام حسین(ع)،استحباب برداشتن کام نوزاد با تربت، استحباب همراه داشتن تربت در سفر برای سلامتی، حرام بودن خوردن خاک به استثنای تربت برای استشفا. در یک بررسی کوتاه شصت مورد آن در کتب فقهی ملاحظه شد که چندمورد آن را ذکر می کنیم: 1_ نوشتن شهادتین برکفن میت،2_نوشتن اقرار به حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) بر کفن،3_ گذاشتن تربت همراه میت. دلیل ما در این سه مورد این است که: همه شیعیان بر این سه امر اتفاق داشته و سیره عملی آنها بر آن جاری بوده است. دانشمند بزرگ شیعه محمد بن مکی عاملی معروف به شهید اول (متوفای786ق) می فرماید:« همه علمای شیعه اتفاق دارند بر فضیلت و استحباب استشفا به تربت امام حسین(ع) و این که تسبیح و ذکر گفتن با تسبیح تربت افضل است و اخبار متواتر بر آن دلالت دارد. جایز است برداشتن از تربت حرم مطهر آن حضرت گرچه از فاصله دور باشد فضیلت بیشتری خواهد داشت. سپس می فرماید: « سزاوار است کسی که به زیارت آن بزرگوار مشرف می شود همراه خویش قدری تربت بیاورد تا نزدیکان و فرزندان و اهل بلد او نیز از برکت آن استفاده کنند، چرا که این تربت شفای هر درد و امان از هر ترس است.» و در آخر کلام خویش چنین می نگارد: « سجده کردن بر تربت از برترین اعمال به شمار می آید.» مستفاد از فرمایش علامه حلی(متوفای726ق) این است که گذاشتن تربت همراه میت به چندین نحو ممکن است چون تبرک به هر یک از آنها حاصل می شود: 1_ تربت را در صورت میت بگذارند. 2_تربت را در لحد، مقابل صورت میت بگذارند. 3_تربت زیر گونه های او گذاشته شود. فقیه بزرگوار جمال الدین بن فهد حلی(متوفای 841ق) می فرماید:« تربتی که خوردن آن جایز است لازم نیست که از قبر مطهر برداشته شده باشد، بلکه کافی است از حرم باشد. فاصله آن هم تا چهار فرسخ و بنابر روایت دیگر تا هشت فرسخ از قبر مطهر است، گرچه هر چه نزدیکتر باشد افضل است.» و در ادامه کلام خویش می فرماید: « سجده بر تربت از بهترین اعمال، و تسبیح گفتن و ذکر گفتن و استغفار کردن با تربت موجب می شود که ثواب آن چندین برابر شود.» پس از تأکید در سوغات بردن تربت می فرماید: « گذاشتن تربت همراه با میت و نوشتن با تربت بر روی کفن، از اعمال مستحبی است که در شرع بر آن تأکید شده است.» ایشان سپس می نویسد:« حتی اگر طبیب به انسان بگوید خوردن تربت برای تو ضرر دارد، باز جایز است برای استشفا از آن استفاده کند.» فقیه کبیر و محدث متتبع شیخ یوسف بحرانی(متوفای 1186ق) می نگارد: « بدون شک احترام کردن تربت کربلا واجب و توهین و بی احترامی به آن حرام است، بلکه چنان که بعضی از عالمان امامیه فرموده اند اگر کسی در استنجا از آن استفاده کند بعید نیست که محکوم به کفر شود.» فقیه متبحر شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر (متوفای1266ق) می فرماید: « تعظیم و احترام تربت امام حسین(ع) مستند به روایتهای متواتر است، چنان که فقیه عالی مقام فاضل مقداد حلی(متوفای826ق) نیز در کتاب تنقیح بدان اشاره کرده است.» در جای دیگر چنین می نگارد: مستفاد از فتاوای عالمان این است که در استشفا فقط از خاک قبر امام حسین(ع) باید تناول کرد، و خوردن خاک قبور سایر ائمه طاهرین(ع)، حتی خاک قبر پیامبر گرامی اسلام(ص) جایز نیست. بلکه معروف و مشهور است که این یکی از اختصاصات امام حسین(ع) است، چنان که در روایات هم آمده است. محقق کبیر شیخ انصاری(متوفای1281) می فرماید: « کسی را سراغ ندارم که مخالفت کرده باشد در این حکم که: مستحب است جمع کردن بین دو وظیفه: 1_کتابت (شهادتین و غیره). 2_ و قرار دادن تربت در قبر.»
شور محمود کریمی در رثای تنهایی اباعبدالله
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: