جنگ به مرحله فرسایشی رسیده است،باید گفتگو شروع شود/ دست حامیان اسد بسته نیست
جنگ در سوریه به یک مرحله فرسایشی رسیده است. معمولا در مرحله فرسایشی، چون افق تغییر وجود ندارد و هیچ کدام از دو طرف قادر به پیروی نیست، لذا گفتگو تنها راه حل است چون ادامه جنگ یعنی ادامه کشتار و ویرانی. این از محاسبات عقلانی فاصله دارد. الان عقل ایجاب می کند که گفتگو شروع شود. ولی آیا غربی ها این کار را خواهند کرد؟ این بر می گردد به تصمیمات سیاسی نه تعقل سیاسی.
آقای رویوران ارزیابی شما از نشست دوحه چیست؟ طرفداران غربی و منطقه ای مخالفان دولت سوریه از این نشست دنبال چه چیزی هستند؟
غرب روی معارضین سوریه سرمایه گذاری بسیاری کرده است. تلاش آنها بر این بوده که معارضین بتوانند ماموریت براندازی نظام بشار اسد را انجام بدهد. اما این ماموریت انجام نشده و ناکام مانده است. یکی از مهمترین علل این ناتوانی، پراکندگی و عدم پیدایش اجماع ملی در حمایت از این گروه های معارض است. در نتیجه غرب با مجموعه ای از کنفرانس ها تلاش کرده یک ساختاری به عنوان معارضین ایجاد کند که همان شورای ملی سوریه بود و آقای برهان غلیون و بعد عبدالباسط سیدا ریاست آن را بر عهده داشتند. مدتی پیش خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد که شورای ملی سوریه، به عنوان نماینده قانونی و مشروع ملت سوریه نیست. این جمله اهمیت بسیار زیادی دارد و نشان می دهد که برنامه ریزی آمریکا و غرب به نتیجه نرسیده است و این شورای ایجاد شده، توان ایجاد مشروعیت نداشته است. این ارزیابی آمریکا موجب شده تا تلاش مجددی صورت گیرد در جهت ایجاد وحدت گروه های مخالف. کنفرانس دوحه هدفش همین است. یعنی ایجاد ساختار جدید یا گسترش شورای ملی سوریه برای دربرگیری همه گروه های سیاسی و افزایش مشروعیت و دادن ماموریت های جدید به این نهاد.
از زمان تشکیل شورای ملی، جنگ در سوریه هم ادامه داشته است. بنابر این می توان نتیجه گرفت که رویکرد نظامی نتیجه بخش نبوده و ممکن است که غربی ها هم به سمت رویکردهای غیر نظامی روی بیاورند؟
البته شورای ملی نظامی نیست. این شورا یک حالتی شبیه پارلمان دارد و ارتش آزاد سوریه شاخه نظامی آن در حال جنگ است. طرح آقای اخضر ابراهیمی در خصوص آتش بس عید قربان مسایل زیادی را آشکار کرد. یک آتش بسی مورد توافق گرفت. دولت سوریه و ارتش آزاد سوریه هم پذیرفت و غربی ها هم از آن حمایت کردند. اما در عمل دیدیم که در همان روز اول انفجارهایی صورت گرفت. اصلا قبل از آن گروه النصره که شاخه ای از القاعده است رد کرد و سلفی ها هم آتش بس را رد کردند و با ورود اینها به عملیات، عملا آتش بس فرو ریخت. این نشان دهنده این است که ارتش آزاد سوریه از پایگاه گسترده برای کنترل میدانی برخوردار نیست . پیش از این تصوری در بین کشورهای غربی وجود داشت مبنی بر اینکه 80 درصد کسانی که در سوریه علیه دولت می جنگند، جزو ارتش آزاد هستند. در حال حاضر این تصور تغییر پیدا کرده و حامیان غربی مخالفان به فکر تجدید نظر نسبت به باورهای پیشین خود درباره معارضین هستند چه در ابعاد سیاسی و چه در ابعاد نظامی.
نگاهی به ترکیب معارضین دولت سوریه نشان می دهد که از سلفی ها گرفته تا القاعده و برخی نیروهای سوریه را شامل می شوند. به نظر شما با این ترکیب، تلاش ها برای منسجم کردن و هماهنگ کردن آنها نتیجه بخش خواهد بود؟
نه به نظر من هم هماهنگ کردن همه مخالفان امکان پذیر نیست. حتی در خصوص همین تلاشی که الان آمریکا در دوحه دارد انجام می دهد دیدیم که در گام اول جبهه هماهنگی که جبهه معارضین داخلی سوریه هستند درخواست آمریکا را رد کرده و به قطر نرفته اند. اینگونه نیست که تصور شود با یک فراخوان همه گروه های مخالف و معارض جمع می شوند و زیر مجموعه یک گروه قرار می گیرند. من تصور می کنم این تلاش هم مثل نشست های قبلی به نتیجه نخواهد رسید. دلیل اصلی آن، پراکندگی و وابستگی خیلی زیاد گروه ها در سوریه است. بعید می دانم نشست دوحه بتواند به یک نتیجه قطعی در جهت وحدت گروه های مخالف برسد.
بیست ماه است که مخالفان با حمایت غربی ها و چند کشور منطقه در حال جنگ هستند و بر خلاف برآوردهایشان نتوانستند دولت اسد را ساقط کنند. با توجه به تجربیات این 20 ماهه آیا این امکان وجود دارد که غربی ها به گزینه گفتگو با دولت سوریه برسند و فاز نظامی را رها کنند؟ یا اینکه آنها تصمیم قطعی گرفته اند که به هر نحو ممکن و با هر هزینه ای دولت اسد را سرنگون کنند؟
جنگ در سوریه به یک مرحله فرسایشی رسیده است. معمولا در مرحله فرسایشی، چون افق تغییر وجود ندارد و هیچ کدام از دو طرف قادر به پیروی نیست، لذا گفتگو تنها راه حل است چون ادامه جنگ یعنی ادامه کشتار و ویرانی. این از محاسبات عقلانی فاصله دارد. الان عقل ایجاب می کند که گفتگو شروع شود. ولی آیا غربی ها این کار را خواهند کرد؟ این بر می گردد به تصمیمات سیاسی نه تعقل سیاسی. چون تعقل سیاسی الان متاسفانه در بحران سوریه حاکم نیست. آنچه حاکم است تصمیمات سیاسی است. الان نیاز اسرائیل این است که ارتش سوریه از هم بپاشد. غرب و عوامل آن در منطقه هم به همین فکر می کنند. خود مردم سوریه متاسفانه در این معادله دیده نمی شوند.
به نظر می رسد قرارگاه مخالفان مسلح از ترکیه به قطر منتقل می شود. آیا این جابجایی معنای خاصی دارد؟
نه. قرارگاه مسلح از ترکیه به قطر منتقل نمی شود. انتقال سلاح به داخل سوریه مرز می خواهد و ترکیه جایگاه خود را دارد. اما قطر دارد تلاش می کند یک بار دیگر در رهبری حرکت معارضین سوریه نقش ایفا کند. تا حدودی نقشش کم رنگ شده بود و حالا می خواهد این نقش را پر رنگ کند و این بر می گردد به اتفاقات و مباحثی که در منطقه حادث شده است. مثلا در طرح مصر قطر حضور ندارد. گروه تماس ایران، عربستان، ترکیه و مصر هستند. اخضرابراهیمی به همه کشورها سفر کرد الا قطر. این نشان می دهد که قطر دیده نشده است. تلاش قطر برای ایجاد جایگاه محکمتر و بزرگتر برای خود در بحران سوریه است. با هزینه ها و در اختیار قرار دادن هتل های 5 ستاره برای مخالفان. جابجایی صورت نگرفته و ترکیه همچنان ستاد اصلی است و معبر سلاح و گروه های سلفی است.
محور حامیان دولت سوریه در این شرایط چه تحرکاتی باید داشته باشند؟ ادامه مسیر قبلی یا اندیشیدن به طرح های جدید؟
روسیه این تحرکات را انجام می دهد. آقای لاوروف وزیر خارجه روسیه با اتحادیه عرب و مصر هماهنگی هایی را انجام می دهد. این هماهنگی ها نشان می دهد که موافقان دولت سوریه دست بسته نیستند و تلاش می کنند. سعی آنها بر این است که طرحی را بر اساس طرح ژنو و توقف خشونت و بازگشت به آرای عمومی آماده و عملی کنند. اما اینکه این تلاش ها منجر به یک طرح مرضی الطرفین بشود زمان می برد.