شعر طنز/ چه میدونم نمیدونی!
کد خبر :
228172
اگه حافظ شده مشهور از استقبال من نيست و اگه سعدى شده معروف كم از امثال من نيست و به قول مادر اقبال: كسى اقبال من نيست و چه ميدونم نميدونى! همين كت، اينكه مىبينى! يه جيبش مال من نيست و اگه شلوارى هم، پا مه اونم اموال من نيست و تصور كن كه جورابم مال امسال من نيست و چه ميدونم نميدونى! كلاهم قرضى يه حتى! نه،اين هم شال من نيست و رو لبهام هرچى تبخاله همهش تبخال من نيست و يه خال دارم،حالا تا جاش! كه اون هم خال من نيست و چه ميدونم نميدونى! الف، تو قامت هيچكس قدش چون دال من نيست و تو اين عالم كسى حالش شبيه حال من نيست و سايه ام-حتى-تصور كن! ديگه دنبال من نيست و چه ميدونم نميدونى! من انسانم ديگه نسلِ نئاندرتال من نيست و ديگه! بالا پريدن هام تبش، تو بال من نيست و تازه! امروز فهميدم اين از اشكال من نيست و چه ميدونم نميدونى! نوار غزه باور كن! توى اشغال من نيست و تا اين فيل توى فنجونه مجال فال من نيست و كمى بد شد اگه شعرم اين از اهمال من نيست و چه ميدونم نميدونى! سه چار تا قافيه مونده يكيش آشغال من نيست و يكيش يادم نره خوبه... همين اغفال من نيست و سه تا شد،كافيه يا نه؟! اينم اسمال من نيست و چه ميدونم
نميدونى!
ناصر فیض / بر اساس ترانهاى از امير پيرنيان با همين وزن و رديف و قافيه منبع: تهران امروز