هدیه نصرالله به وسام الحسن چه بود؟

وسام حسن هیچگاه موضع سیاسی و جایگاهش را مخفی نمی کرد. وی از اعضای تیم مشاورین سعد حریری نخست وزیر پیشین لبنان بود اما غلام حلقه به گوش وی به شمار نمی رفت و شاید عاقل ترین عضو این تیم، لقب مناسبی برای وی باشد.

کد خبر : 227180

فارس: وسام حسن همیشه در مورد کارش می گفت: کاری که من انجام می دهم سه سرنوشت در پی دارد:«اگر خوش شانس باشم تبعید یا زندانی می‌شوم وگرنه مرگ در انتظار من خواهد بود.»

سایت الانتقاد نوشت: «حسن علیق» تحلیلگر روزنامه الأخبار در مقاله‌ای به تجلیل از شخصیت وسام حسن رئیس دستگاه اطلاعات امنیت ملی لبنان پرداخته است.

هر چند که وسام حسن در طول سالهای گذشته، یک دستگاه امنیتی بی نظیر را بنیان نهاد، پیش بینی هم می‌شد که سرانجامی خونین در انتظار او باشد. اما کسانی که با این مرد بحث برانگیز، آشنایی دارند به سختی می توانند مرگ او را باور کنند. جنایت روز جمعه لبنان را وارد مرحله ای کرد که هیچکس پایان آن را نمی داند. دیروز وسام حسن به درجه سرلشگری نایل آمد و با آنکه احتمالاً جوانترین سرلشگر لبنان بود اما همزمان دو درجه را نصیب خود کرد: سرلشگری و شهادت. انتظار می رفت که سال آینده به درجه سرلشگری برسد و سمت مدیر کلی نیروهای امنیت داخلی لبنان را از آن خود کند. وقتی دوستانش به شوخی او را سرلشگر صدا می زدند لبخند بر لب، پاسخ می داد: مرا درگیر سرنوشت نکن، کاری که من انجام می دهم سه سرنوشت در پی دارد: اگر خوش شانس باشم تبعید یا زندانی می شوم وگرنه مرگ در انتظار من خواهد بود.

منزل وسام حسن چند ماهی بود که لو رفته بود

وسام گزینه سوم را به اراده خویش انتخاب نکرد، بلکه مرگ در حالی او را غافلگیر کرد که عازم دفتر کارش بود. وی در حالی از منزل خود در اشرفیه خارج شد که جز بدشانسی، چیزی از آن ندیده بود. چند ماه قبل، وسام حسن متوجه شد که منزل سرّی او در اشرفیه، لو رفته و ارزش امنیتی خود را از دست داده است اما نه به فکر تغییر آن افتاد و نه برنامه روزانه اش را عوض کرد. افراد زیادی به او گفتند: این خانه لو رفته، صلاح نیست که در آن اقامت داشته باشید. اما وسام به هیچیک از این نصیحت‌ها توجهی نکرد. دیروز در حالی که تنها یک روز از سفر کاری اش به پایتخت آلمان گذشته بود به تنهایی از منزل خارج شد. خودروهای محافظ را همراه خود نبرد و سوار خودروی زرهی خود هم نشد. به یک خودرو بسنده کرد و با همراهش احمد صهیونی به راه افتاد تا اینکه به مقتل رسید.

صیادی که دوربین شکارچی او را شکار کرد

وسام حسن که خود صیادی چیره دست بود نتوانست عکس العملی نشان دهد چرا که دوربین شکارچی کاملاً او را زیر نظر گرفته بود. وسام روز گذشته درست به همان آهوی مومیایی شده ای می ماند که آن را در دفتر کارش و در کنار یک شیر و پلنگ مومیایی شده، قرار داده بود.

مخالفت وسام حسن با تصمیم دولت سنیوره برای برچیدن نیروی مخابراتی حزب الله

گوشه‌ای از مسئولیت و خطرپذیری وسام حسن را باید در دفتر کارش جستجو کرد. این افسر جوان، مسئولیت بررسی پرونده هایی را بر عهده داشت که هیچیک از همکارانش مسئولیت آن را بر عهده نگرفته بودند. وی هم به مقر سیا در لانگلی رفته بود و هم به کاخ مهاجرین در دمشق و روابط مداومی نیز با انگلیسی‌ها، فرانسوی‌ها، روس‌ها، ترک‌ها، کشورهای عربی و نیز کشورهای حوزه خلیج فارس داشت. وسام حسن هیچگاه موضع سیاسی و جایگاهش را مخفی نمی کرد. وی از اعضای تیم مشاورین سعد حریری نخست وزیر پیشین لبنان بود اما غلام حلقه به گوش وی به شمار نمی رفت و شاید عاقل ترین عضو این تیم، لقب مناسبی برای وی باشد . در جنگ جولای 2006 با صدای بلند، خواستار بازگشت حریری به لبنان شد و پیش از 7 می نیز با دو طرح بیهوده یعنی شرکت‌های امنیتی و مسلح کردن بخشی از جریان المستقبل مخالفت کرد، وی از دولت نخست فؤاد سنیوره خواست از اتخاذ دو تصمیم مشهور خود یعنی « برچیدن نیروی مخابراتی حزب الله » و « عزل سرتیپ وفیق شقیر از ریاست دستگاه امنیتی فرودگاه » صرف نظر کند. هنگامی که درگیری‌های مسلحانه شعله ور شد تلاش کرد تا جایی که امکان دارد برخی مناطق را وادار به بی طرفی سازد و به همراه سرتیپ اشرف ریفی و دوستش سرهنگ حسام تنوخی به عنوان تنها کانال ارتباطی میان حزب الله و سعد حریری عمل کرد.

هماهنگی امنیتی میان وسام حسن و حزب الله

با آنکه اعتماد متقابل حلقه گم شده روابط وسام حسن با حزب الله بود، اما هماهنگی های امنیتی میان این دو در مورد مبارزه با جاسوسی اسرائیل و سایر مسائل، هرگز متوقف نشد. علاوه بر این هماهنگی، هر دو یعنی وسام حسن و حزب الله از عملکرد امنیتی یکدیگر بسیار خرسند بودند. در یکی از قفسه های دفتر کار وسام، یک کلاشنیکف طلایی رنگ نگهداری می شود. یک روز با هدف خرده گیری از او پرسیدند: این را صدام به شما داده است؟ وی همانند کودکی که پس از اندکی سکوت، لبخند می زند لبخندی زد و گفت: این هدیه را جناب سیّد به من داده است. بله وسام با این لقب از دبیر کل حزب الله یاد می کرد.

وسام حسن با هیچکس قطع رابطه نمی‌کرد

وسام حسن نیز همانند رفیق حریری ارتباطش را با هیچکس قطع نمی کرد و همگی به خوبی به یاد دارند که وسام به رفیق حریری گفته بود: « لبنان، تاریخ و سازندگان آن را زیر پا می گذارد ». وسام سرشت حریری پدر را به ارث برده بود و از سال 1995 رئیس دفتر او بود. هنگامی که حریری در سال 1998 از قدرت کناره گرفت، وسام حسن به آکادمی نیروهای امنیت داخلی تبعید شد اما غازی کنعان بنا به درخواست رفیق حریری، مجدداً وی را به عنوان مدیر دفتر حریری انتخاب کرد. هنگامی که رفیق حریری برای دومین بار از قدرت کنار رفت ( سال 2004 ) وسام حسن استعفا داد، اما دوباره وارد عرصه شد تا به تحقیق درباره ترور رفیق حریری - به عنوان یک مسأله کاملاً شخصی - بپردازد. بر اساس همین مسأله وسام حسن، قدرتمندترین دستگاه امنیتی در لبنانِ پس از پیمان طائف را بنیان نهاد.

کسانی که همیشه به دیدار وسام حسن می رفتند برخی مواقع او را در کنار جوانانی می دیدند که هیچ شباهتی با نیروهای اطلاعاتی نداشتند و به نظر می رسید از آنهایی باشند که بیشتر وقتشان را پای کامپیوتر می گذرانند. رابطه این جوانان با وسام حسن، خودجوش بود و در این رابطه همانند افسران بلندپایه عمل می کردند اما در واقع، سرباز وظیفه بودند. بله وسام حسن اعتماد فراوانی به اعضای تیم کاری خود داشت و به شدت از آنان حمایت می کرد. وسام آنچنان اعتباری برای آنها قائل بود که به خود می بالیدند و از کاری که انجام می دادند احساس افتخار می کردند . وسام حسن از نقاط ضعف دستگاه امنیتی خود به ویژه در خارج از حیطه تنگ تصمیم گیری، اطلاع داشت و تا می توانست در اصلاح آن کوشید، اما امکانات گسترده ای در اختیار نداشت.

وسام حسن مستقل از سرویس‌های امنیتی بیگانه عمل می‌کرد

وسام حسن در روابط امنیتی خارجی خود، جایگاهش را از هیچکس پنهان نمی کرد، اما برخلاف اکثر مأمورین اطلاعاتی کشورهای عربی، هیچگاه در برابر دستگاههای جاسوسی آمریکا سر خم نمی کرد و گاه با جدیت و سرعت تمام، دست رد بر سینه پیشنهادهای تحمیلی برخی دوستانش می زد. وسام دشمنان زیادی داشت اما این سخن نباید به عنوان بهانه ای برای هدر رفتن خون او در میان قبایل و طوایف لبنان مطرح شود. وسام می دانست که خیلی ها برای سرش جایزه گذاشته‌اند و به خاطر کارش هیچ دوستی برایش باقی نمانده، اما در دو سال گذشته هیچ اهمیتی به خطرات امنیتی نمی داد و هرگاه از بی توجهی اش به مسائل امنیتی انتقاد می شد، این گفته را بر زبان می راند که: «تا خدا چه خواهد». وسام حسن می خواست یک زندگی نسبتاً طبیعی داشته باشد.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: