شوي لباس بازيگران و نظارتهاي فرهنگي!
اگر در اينترنت جستوجويي داشته باشيم ميبينيم كه فضاي اينترنت پر شده از عكسهاي زنان ومردان بازيگري كه لباسهاي عجيب و غريب به تن ميكنند و آرايشهاي غليظ و آنچناني دارند و از شكستن حرمتها و تابوهاي جامعه هيچ ابايي ازخود نشان نميدهند.
روزنامه جوان: بعضاً عكسها پوستر هم ميشوند و آنقدرحرفهاي ساخته شدهاند كه هيچ كس نميتواند بگويد اينها عكسهاي شخصي افراد است، در فضاي اينترنت تكثير شده است؛ تصاوير نابهنجار كه از بغل كردن سگ، گربه، مار، كروكوديل و شاهين گرفته تا سيگار كشيدن زنها و گاه كشف حجاب كه به قسمتي از اين خودنماييهاي فضاي مجازي بازيگران مبدل شده است تا به هر طريقي جلب توجه كنند؛ الگوهايي كه سينما و تلويزيون ملي براي نوجوانان وجوانان درست كردهاند و قرار است تا آنها رسالت فرهنگ و هنر كشور را در اين بحبوحه بيداري اسلامي جهان به دوش بكشند! اينجاست كه بايد از ته دل بر اين هنر بيمار سينما افسوس خورد، آه حسرت كشيد و با ديدن چنين تصاويري تأمل بيشتري كرد زيرا در فضايي كه همه چيز با كنترل فيلتر ميشود، درخصوص اين تصاوير نه چندان موجه و نابهنجار بازيگران كه مدام در رقابت جلوهگري بيشتري هم هستند نه فيلترينگ عمل ميكند و نه هيچ مقام مسئولي پاسخگوست تا اين ولنگاريسم موجود را در فضاي مجازي و سايبري كنترل كند. هنوز دخترك نوجوان بازيگري، قسمتهاي سوم و چهارم سريالي كه درآن ايفاي نقش دارد در تلويزيون پخش نشده كه تصاوير ناجور ژورناليستياش در ژستها و تيپهاي مختلف فضاي اينترنت را پركرده، فرض كنيم شايد او مرفه و از خانوادهاي متمول است كه براي خودنمايي و رفع نياز شهرت، هم نقش را خريده و هم خودش عكسها را در اينترنت پركرده است حالا بااين اوصاف پيدا كنيد پرتقال فروش را؟ و البته دركنار آن جناب مسئول پاسخگو را؟! با كمال تأسف اين روزها فضاي رسانههاي ما پر شده از مبحث دلالي در فوتبال و سينما و تلويزيون و... در اين ميان هم هيچكس نيست تا اين پول بيزبان بيتالمال را از چنگال اينها بيرون بياورد اما ديگر قرار نيست دلالها به جاي وزارت فرهنگ و ارشاد عمل كنند يا به جاي مديران شبكههاي تلويزيوني فرهنگسازي داشته باشند. تا ديروز دغدغهمان نشريات زرد و كمعمق به قول مرحوم جلال آلاحمد رنگيننامههاي رايج بود ولي امروز همان عدمنظارت درچاپ و توزيع نشريات در سراسر عرصه فرهنگ و هنر ريشههاي عميق دوانده است، چنانچه گاه مجريان تلويزيوني هم كه به اصطلاح از چندين فيلتر گذشتهاند تا بتوانند پا در حوزه رسانه ملي بگذارند و در قاب تلويزيون به شهرت و قدرت برسند، بعضاً جدا از شعارها و حرفهاي دوگانهاي كه در برنامههاي تلويزيوني و نشستهاي مختلف اجرايش را عهدهدار هستند، خود آستين همت بالا زدهاند و نشريات زرد يا حتي مزون مد و لباس را ميچرخانند يا تلويزيون را فضايي براي معرفي و تبليغ مستقيم و غيرمستقيم مدلهاي نامتعارف و لباسهاي فروشگاه خود كردهاند، بهصورتيكه يكي از مجريان معروف و شناخته شده تلويزيوني كه فروشگاه كت و شلوار دارد هر بار در جلوي تلويزيون براي اجرا يكياز مدلهاي لباس فروشگاه خود را به تن ميكند و با شوي لباسهايش از قاب تلويزيون به صورت رايگان، غيرمستقيم تبليغ به راه مياندازد؛ لباسهايي كه بعضاً نامتعارف هم هستند ولي او به مدد شهرتي كه از رسانه ملي كسب كرده است، كار خود را انجام ميدهد. آري اينها شدهاند الگوها و سردمداران فرهنگ و هنر كشورمان و البته مثل هميشه كسي هم كاري ندارد.