درآمد مالی روحانیون چگونه باید تامین شود؟

اگر وضع اوقاف سر و سامان یابد، نه تنها بودجه عادى روحانیت را تأمین خواهد کرد که کمک بزرگى به دین و فرهنگ و اخلاق عمومى خواهد بود، اما با این شکل فعلى جز فاسدپرورى و ایجاد بدبینى نسبت به روحانیت، سود چندانى ندارد.

کد خبر : 224944

خبرآنلاین: ستاد مطهری در آسیب شناسی روحانیت پط از بیان مشکلات آموزشی حوزه های علمیه و سازمان روحانیت به موضوع مهم وضعیت معاش و چونگی تامین مالی روحانیت می پردازد. در این بخش، چگونگی تأمین معاش روحانیت از نگاه متفکر برجسته معاصر را مورد بررسی قرار داده ایم. متن زیر بخشی از نظرات استاد شهید مرتضی مطهری با عنوان «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» است که می خوانید: " ... در اینکه معاش روحانیون بهتر است که از چه راه تأمین شود، چند نظر هست: عده‏اى معتقدند که روحانیت همان طور که در زمان معصومین علیهم اسلام مرسوم بوده، باید مانند سایر طبقات، کار و درآمدى براى خود داشته باشند و قسمتى از وقت خود را صرف تهیه امر معاش و قسمتى را صرف شؤون روحانى، اعم از تحصیل و تحقیق و تألیف و تدریس و تبلیغ و افتاء و ارشاد کنند. و اگر کسى مى‏خواهد این شؤون را بر عهده گیرد اما سربار اجتماع گردد، بهتر که از اول، وارد نشود. حقیقت این است که اگر افرادى زندگى خود را از راه دیگر تأمین کنند و با این حال متصدى شؤون روحانى بشوند بسیار خوب است؛ اما نمى‏توان گفت: همه افراد باید چنین باشند، زیرا با توسعه روز افزون علوم، دیگر چنین چیزى مقدور نیست. در صدر اسلام، احتیاج این قدر نبوده، اما امروزه وسعت شبهه‏ها و هجوم معاندین، اقتضا مى‏کند که عده‏اى تمام وقت خود را براى دفاع از اسلام و جواب‏گویى به احتیاجات مردم صرف کنند. البته برخى شؤون روحانى که فعلا مرسوم است از قبیل امام جماعت، نه یک شأن مخصوص روحانى است و نه کسى حق دارد به بهانه آن، سربار اجتماع باشد. فرض دیگر این که روحانیت، بودجه مخصوص خود را از اوقاف و صدقات جاریه تأمین کند؛ همان طور که در تمام دستگاه‏هاى روحانى جهان - غیر از شیعه - چنین روشى معمول است. متاسفانه به عللى، بسیارى از این موقوفات به صورت ملک شخصى در آمده، برخى دیگر در اختیار روحانى‏نمایانى است که به نفع دستگاه‏هایى علیه مصالح عالى اسلام و مسلمین فعالیت مى‏کنند و برخى هم در اختیار اوقاف است و به شکل دیگر تضییع مى‏گردد. فقط موارد کمى باقى مى‏ماند که به مصرف حقیقى و شرعى مى‏رسد. اگر وضع اوقاف سر و سامان یابد، نه تنها بودجه عادى روحانیت را تأمین خواهد کرد که کمک بزرگى به دین و فرهنگ و اخلاق عمومى خواهد بود، اما با این شکل فعلى جز فاسدپرورى و ایجاد بدبینى نسبت به روحانیت، سود چندانى ندارد. فرض دیگر، استفاده از سهم امام علیه السلام است. طبق نظر شیعه، از آیه خمس استفاده مى‏شود که در اسلام، قانونى مالى وضع شده که براى اداره سازمان رهبرى دینى استفاده مى‏شود. خمس به غنائم جنگى، معادن، عوائد خالص سالانه و... تعلق مى‏گیرد که هر کس باید بعد از وضع هزینه‏هاى شخصى، یک پنجم این‏ها را در اختیار دستگاه رهبرى دینى قرار دهد و نیمى از خمس، سهم امام نامیده مى‏شود؛ که مصرفش در حفظ و ابقاء دین است و در حال حاضر، یگانه بودجه‏اى است که سازمان روحانیت ما را مى‏چرخاند و تأثیر زیادى در همه شؤون دینى ما دارد. روحانیون براى وصول این بودجه که نوعى مالیات است، هیچ الزامى به وجود نمى‏آورند و این، خود مردم مؤمنند که با کمال رضایت، خمس اموالشان را به روحانیان مورد اعتماد خویش مى‏پردازند. امتیاز روحى سهم امام بر بودجه اوقاف، ضمیمه شدن عواطف و تواضع و اظهار ارادت پرداخت کنندگان است و اختصاص سهم امام از طرف عامه مردم به کسى، تابع تشخیص و حسن ظن آنهاست که چه بسا در تشخیص، ممکن است اشتباه کنند. البته تا صد سال پیش که وسایل جدید ارتباطى پدید نیامده بود، معمولا وجوه شرعى هر شهر به علماى همان شهر داده مى‏شد و غالبا در همانجا مصرف مى‏شد ولى با پیدایش وسائل جدید ارتباطى، وجوهات، کم کم به همان کسى داده مى‏شود که مرجع تقلید است و مراجع، علاوه بر اینکه مرکز توجه عواطف بودند و امرشان مطاع بود، در نتیجه رسیدن سهم امام، امکانات جدیدى براى اداره و توسعه حوزه‏هاى علمیه یافتند و کم کم زعامت‏هاى بزرگ هم پدید آمد؛ تا در قرن اخیر براى اولین بار، مرحوم آیة الله میرزا محمدحسن شیرازى (صاحب فتواى تحریم تنباکو) زعامت کلى پیدا کرد و اولین مظهر این قدرت و ریاست شد. تاکنون کیفیت مصرف آن، کاملا به نظر شخصى که وجوه به دست او مى‏رسد بستگى دارد و لذا خوب به مصرف رسیدنش، بستگى دارد به میزان زهد و تقواى وى، حُسن تشخیص او، و امکانات و قدرت حُسن اجراى او. (ده گفتار، صص 289-295) سهم امام بدین شیوه محاسن و معایبى دارد. حسنش این است که پشتوانه‏اش فقط ایمان و عقیده مردم است و چون مجتهدین شیعه بودجه خود را از دولت دریافت نمى‏کنند، استقلالشان در برابر دولتها محفوظ بوده، همواره قدرتى در برابر قدرت دولتها بوده‏اند و توانسته‏اند با انحرافات دولتها مبارزه کنند. اما عیبش هم در همین است که چون باید و حسن ظن عوام را حفظ کنند، ناگزیرند سلیقه و عقیده عوام را رعایت کنند و دچار عوام‏زدگى مى‏شوند. اگر روحانیت ایران را با مصر مقایسه کنیم، مى‏بینیم که در همین جهت، هر یک امتیازى بر دیگرى دارد؛ رئیس جامع ازهر به خاطر نداشتن بودجه مستقل - و نیز طرز تفکرى که درباره اولى الامر دارند - از طرف رئیس جمهور انتخاب مى‏شود و لذا نمى‏تواند در مقابل دولت بایستد؛ در حالى که رئیس حوزه علمیه مى‏تواند در قضیه‏اى همچون مسأله تنباکو دولت را به زانو درآورد. اما از سوى دیگر روحانى مصرى چون معاش خود را به دست مردم نمى‏بیند، مجبور نیست به خاطر عوام، حقایق را کتمان کند. شیخ شلتوتى مى‏تواند طلسم هزار ساله‏اى را بشکند، اما روحانیت ما در اثر آفت عوام‏زدگى نمی تواند پیشرو و هادى قافله باشد و مجبور است در عقب قافله شرکت کند. ویژگى عوام این است که به چیزى خو مى‏گیرد؛ بدون این که حق و باطل را تمیز دهد؛ همیشه طرفدار حفظ وضع موجود است و با هر نوى به بهانه بدعت، مخالفت مى‏کند. اگر این آفت در روحانیت ما نبود، کاملا روشن مى‏شد که اسلام، در هر زمانى واقعا تازه است و حتى عمیق‏ترین سیستم هاى اجتماعى قرن، قادر به رقابت با آن نیست. حکومت عوام، منشأ رواج فراوان ریا و تظاهر و کتمان حقایق و شیوع عناوین شده، روحانیان آزادمرد ما را دلخون کرده و مى‏کند؛ و روحانیت عوام‏زده ما چاره‏اى ندارد از این که همواره سکون و مردگى را بر تحریک و پویایى ترجیح دهد که در تاریخ معاصر خود نیز شاهد موارد متعددى بوده‏ایم که حتى مراجع ما نیز از ترس عوام، از اقدامات اصلاحى خود منصرف شده‏اند. " برگرفته از کتاب ده گفتار"

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: