آن مارگارت تاچر قرن بیست و یکم... آنکه بود از سیاست USA سردر گم!
نقل است هنگامی که می خواستند دیوار برلین را خراب کنند، او و چندی از یارانش رفتند تا این مهم به انجام رسانند!! پس مولانا مرکل به یکی از دوستان فرمود: «تو چراغ رو بگیر من پتک میزنم!!» پس پتک را فراز کرد و بر دیوار کوفت!! در حال یک آجر از دیوار افتاده و او خوشحال فرمود: «حال بیا تو پتک بزن و من چراغ را می گیرم!!» پس رفت و چراغ را گرفت و رفیق گردن کلفت مولاتنا!! با ضربه ای نیم دیوار را بریخت!!!» مولاتنا مرکل با حالی آکنده از خوشحالی غرور فرمود: «حال کردی....اینطوری چراغ رو میگیرنا!!»
کد خبر :
223273
سرویس خواندنی های «فردا»: به علت کثرت تقاضاهای نسوان محترم برای نواخته شدن به تازیانه نقد و هم چنین اعتراض به مردانه شدن طنازیهای سایت فردا! نویسندگان ستون تذکره الرجال تصمیم به خرق عادتی بزرگ گرفتند و پای در میدان پر خطر نقد نسوان گذاشتند و البته برای در امان بوودن از ترکش های احتمالی فعلا با خارجی ها شروع کردند! اولین مطلب از تذکره النساء «فردا» از نظرتان می گذرد.
در اتحادیه اروپا بود چون جیمز باند، آن که در زمان تحصیل بود مستعد در زبان روسی و ریاضی، آنکه بیشتر اعضای اتحادیه اروپا را نمی گرفت به بازی، آن
مارگارت تاچر قرن بیست و یکم، آنکه بود از سیاست های یو اس آ سر در گم، آن دارای مدرک دکترای شیمی فیزیک، آنکه مدیر اروپا بود وقتی که وضع آن می بود آنتیک، آن زن میدان سیاست، آن که به بحران جهان می خندید از روی خباثت، آن هم پیمان بی چون و چرای فرنگ، آنکه مخالفت می کرد با گفته های روسیه و چین بی درنگ، آن که انتهای رندی بود در میدان سیاسی، آن که می گفت رشد ما عالی بوده وقتی اروپا نداشت یک پاپاسی، آنکه نشسته بود کشتی اش به گِل، مولاتنا آنجلا دوروتئا مرکل. متولد ۱۷ ژوئیه ۱۹۵۴ در هامبورگ آلمان بود و کشتی به گل نشسته اقتصاد اروپا را پشتیبان بود و مخالف از اروپا خارج شدن
یونان بود.نقل است انسانی به غایت دلسوز و دل رحم بود. از این روی برای همدردی با مردم غزه کودکان آلمانی را به گلوله بسته بود!!! به دین حد مردمی و نازک دل بود!!! نقل است چندی از سران اسپانیایی و یونانی روزي نزد مولاتنا رسیدند و دیدند تا خدمه براي ايشان نهاری عظیم آوردند که در خوان جای نمی گشت!! با تعجب از وي پرسيدند: «يا شیخ!! مادرم به عزايت!!! شما كه مردم کشورهای ما را به خوردن غذای ساده دعوت مي كنيد، چرا خود از آن تناول نمي كنيد؟ مولاتنا مرکل فرمودند: «خموش اي نابكار! آيا چوپان يك گله نيز همرا با گوسفندان، در علف مي چرد؟» گفتند: «خير!!» و از گفته خود نادم و پشیمان گشتند!!!
پس شیخ شادمان شد و غضروفهاي باقيمانده از استخوانهاي مرغ را به عنوان انعام به سويشان پرت كردند!» نقل است پس از صرف طعام سران آن کشورها شیخ را گفتند: «یا مرکل!! دانی که فرق میان کچل با طرح های ریاضت اقتصادی چیست؟» فرمود: «آری» گفتند: «خوب؟!! چیست؟؟!!» فرمود: «مرا چه فرض کردید؟!! کچل که اصلاً فرق ندارد!! طرح های ریاضت اقتصادی هم نکته انحرافی بود!!! درست بود. نه؟!!» پس سران گفتند: «خیر!! فرقش آن است که بحران اقتصادی طرح های ریاضت اقتصادی را تنها برای ما به ارمغان آورده است اما بحران اقتصادی دست از سر هیچ یک از ما بر نمی دارد!!!» نقل است او را گفتند: «شما به زندگی پس از مرگ
اعتقاد دارید؟» فرمود: «صددرصد!! من خود دو سال پس از مرگ پدرم به دنیا آمدم!!» نقل است روزی مریدان او را در ته چاه یافتند او را گفتند: «یا مولاتنا!! اینجا چه می کنید و چرا در چاه اوفتاده اید؟!!» فرمود: «در رابطه با مسائل اروپا و جهان بایست که فکر می کردم می خواستم که عمیق باشد!! از این روی خود در این چاه فکندم!!» اما مریدان حال مراد خویش دگرگون یافتند و این مثل به ذهنشان آمد که: «چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی!!!» حال خدای عالم است!! نقل است هنگامی که می خواستند دیوار برلین را خراب کنند، او و چندی از یارانش رفتند تا این مهم به انجام رسانند!! پس مولانا مرکل به یکی از دوستان
فرمود: «تو چراغ رو بگیر من پتک میزنم!!» پس پتک را فراز کرد و بر دیوار کوفت!! در حال یک آجر از دیوار افتاده و او خوشحال فرمود: «حال بیا تو پتک بزن و من چراغ را می گیرم!!» پس رفت و چراغ را گرفت و رفیق گردن کلفت مولاتنا!! با ضربه ای نیم دیوار را بریخت!!!» مولاتنا مرکل با حالی آکنده از خوشحالی غرور فرمود: «حال کردی....اینطوری چراغ رو میگیرنا!!» تا این حد بانویی قدر شناس و با انصاف بود!!!»
**********************************
آن قدرتمندترین زن جهان، آن از اکابر امروز آلمان، آن وزیر محیطزیست و وزیر بانوان و جوانان، آن حامی ادامه حضور ناتو در افغانستان، آن سیاستمدار آلمانی، آن صدراعظم کنونی، آن دبیر کل اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان، آن اولین بانویِ صدراعظم در تاریخ ژرمان، آن رهبر حزب سوسیال دموکرات، آن که می کرد زیادی افاضات، آن رفیق صمیمی شیراک و سارکوزی و اولاند، آن که
پ. خالتور