غزالی کمر به قتل ایرانیان بست
نویسنده کتاب «حیات فکری غزالی» ضمن رد نظر ابراهیمی دینانی درباره فارسیگریزی غزالی گفت: دلیل عدم محبوبیت غزالی این است که عمیقاً با دستگاه خلافت همراه شد و با فتواهای شدید خود، کمر به قتل شیعیان و ایرانیان بست.
فارس: ابوحامد محمد غزالی (450 ـ 505 هجری قمری) فیلسوف، متکلم و فقیه ایرانی به دلیل ضدیت با تفکر عقلگرای شیعه از محبوبیت و جایگاه مردمی برخوردار نیست، اما به دلیل شخصیت صوفیانه و دارا بودن دیدگاههای خاص نزد اندیشمندان جهان اسلام از اهمیت برخوردار است تا آنجا که در سده پنج هجری قمری عنوان «حجة الاسلام» یعنی دلیل و برهان اسلام را برای امام محمد غزالی به کار بردند. (دائرة المعارف بزرگ اسلامی و ریحانة الادب، ج 4، ص 237) اخیرا کتابی با عنوان «حیات فکری غزالی» نوشته مهدی کمپانیزارع منتشر شده است که علاوه بر تصحیح و ترجمه رساله «المنقذ من الضلال» غزالی، نقد آرای این متفکر را به ویژه درباره تشیع در بر میگیرد. با کمپانی زارع درباره این کتاب و غزالی گفتوگو کردیم که مشروح آن در پی میآید. بیشتر دیدگاههای فیض کاشانی متثر از غزالی است * ابتدا اندکی درباره کتابتان توضیح دهید. ـ در این اثر علاوه بر ترجمه و توضیح رساله «المنقذ من الضلال» متن عربی آن را نیز با استفاده از نسخههایی مانند سفینه تبریز تصحیح کردم. این اثر مهم تاکنون چندین بار به فارسی ترجمه شده است، اما غیر از ترجمه عبدالحسین زرینکوب، سایر ترجمهها از متن و محتوای کتاب دور بودهاند و به همین دلیل احساس کردم که مخاطبان کمتری میتوانند از طریق این ترجمهها با کتاب ارتباط برقرار کنند. از همین رو تصمیم به ترجمه آن گرفتم و بخشهایی از محتوای آن را که محل بحث بود، نقد کردم. * با وجودی که غزالی جزو آن دسته از اندیشمندانی است که شیعیان نمیتوانند با او کنار بیایند، اما باز هم کم و بیش تحقیقات زیادی درباره وی در کشورمان انجام میشود... ـ چون غزالی یکی از چهار یا پنج شخصیت تاثیرگذار در جهان اسلام است و شیعیان نیز علاوه بر اهل سنت به وی توجه داشتهاند. او البته در تسنن جزو یکی از دو شخصیت مورد توجه محسوب میشود، اما در تشیع نیز همیشه نظریاتش محل بحث بوده است و عدهای از نویسندگان و علمای شیعی توجه بسیار خاصی به وی داشتند، از جمله فیض کاشانی که کتاب هشت جلدی «المحجة البیضاء» وی در واقع بررسی «احیاء علوم الدین» غزالی است. با بررسیهایی که در آثار فیض کاشانی انجام دادم، به این نتیجه رسیدم که بیشتر دیدگاههای او در مباحث فقهی و تصوف از غزالی متأثر است. ملاصدرا و مولانا نیز از غزالی تأثیر پذیرفتهاند تأثیرگذاری غزالی تنها به فیض کاشانی محدود نمیشود. ما شخصیت بزرگی مانند ملاصدرا را میبینیم که در سه حوزه کلام، فلسفه و عرفان تخصص دارد و بسیار متأثر از غزالی است. صدرالمتألهین در آثارش مکرر از غزالی سخن گفته و از وی به بزرگی یاد میکند و او را فرد مهمی میداند. همچنین او برای نوشتن کتابهایش درباره قرآن آرای غزالی را مورد توجه قرار داد. غزالی در میان عرفا نیز مورد توجه مولانا بود. اندیشههای مولانا نشان میدهند که وی بیتردید به «احیاء العلوم» و «کیمیای سعادت» عنایت داشت. غزالی شخصیت بانفوذی است. اساساً میتوان با غزالی موافق نبود، اما نمیتوان او را در نظر نیاورد و در بزرگی او تردید کرد، بنابراین توجه شیعیان چه در قرنهای گذشته و چه در دوره معاصر به این شخصیت علمی عجیب نیست، زیرا باید به هر حال ابعاد بزرگی شخصیت وی را کاوش کنیم. آیا غزالی نسبت به زبان فارسی بیاعتنا بود؟ * عدم محبوبیت غزالی در بین اهل تشیع تنها به دلیل آرای ضدشیعی اوست یا دلیل دیگری هم میتوان برای آن قائل شد؟ ـ این موضوع را کاملاً در کتابم توضیح دادهام. عدهای به اشتباه گمان کردند غزالی به دلیل اینکه به زبان فارسی اعتنایی نداشت در ایران محبوب نیست. آقای ابراهیمیدینانی نیز در یکی از مصاحبههایش اشاره کرده بود که غزالی «کیمیای سعادت» را برای عوام که فارسیزبان هستند، نوشته است. اما به اعتقاد من این سخن قابل دفاع نیست و آنچه غزالی را بیش از همه در میان ایرانیان و شیعیان مغضوب کرده، این است که او عمیقاً با دستگاه خلافت دستکم در یک دورهای از عمرش همراه شد و علیه اسماعیلیه و طیفهای دیگری از ایرانیان مواجه و درگیر شد، بهگونهای که فتواهای شدیدی علیه آنها داد و کمر به قتل آنها بست. همان طور که در کتابم شرح دادهام، غزالی با هیچ گروهی به اندازه شیعیان دوازده امامی، شش امامی و هفت امامی عداوت و خصومت نداشت. یکی از نمونههای این عداوت کتاب «فضائح الباطنیه» اوست یا در «احیاء علوم الدین» غزالی نیز میبینیم که وی به نظریههای شیعه به ویژه نظریه امامت معصوم میتازد و آن را نادرست میداند. همراهی غزالی با عباسیان به قتل شیعیان منجر شد به نظر میآید که در جهان تشیع غزالی همیشه محل نقد بوده است و دلیل بیمهری شیعیان به او نیز موضع او نسبت به شیعه و امامت معصوم است. اما دلیل این عداوت غزالی را میتوان در همراه شدن وی با دستگاه خلافت و تلاش وی برای مشروعیت بخشیدن به این دستگاه دانست. در همین راستا غزالی از نظریههایی که به دستگاه خلافت عباسی مشروعیت میبخشید، دفاع میکرد و با نظریههای مخالف خلافت مقابله میکرد. نکته اینجاست که غزالی با موضعی که در قبال شیعیان در پیش گرفت، راه را برای دیگراندیشستیزی در جهان اسلام هموار کرد. تمام افرادی که در دستگاه قدرت نبودند ـ به ویژه شیعیان باطنیه و اسماعیلیه ـ در دایره تکفیر غزالی قرار میگرفتند. همین مسئله باعث شد که وی در میان شیعیان محبوبیتی نداشته باشد. غزالی درباره شیعیان دچار مبالغه شده است * چه شد که از میان کتابهای غزالی «المنقذ من الضلال» را انتخاب کردید؟ ـ این رساله مهمترین اثر غزالی از حیث بیان سیر فکری اوست. از نظر من شاید هیچ کتابی از بین آثار تمامی متفکران اسلامی، تا این اندازه عمیق و دقیق، سیر حیات فکری نویسندهاش را تشریح نکرده است. از کجا آغاز کردم، به کجا رفتم، به چه میاندیشیدم و نمیاندیشیدم، در چه دورهای با چه امری موافق یا مخالف بودم، مسائلی است که غزالی درباره خود در این کتاب شرح میدهد. دستکم در فرهنگ خودمان متفکری را نمیشناسم که این قدر دقیق سیر فکری خودش را بیان کرده باشد. نکته جالب توجه این است که غزالی در هر باب از این رساله کوچک، اصلیترین اندیشههایش را مطرح کرده است و از همین رو این اثر مدخل مناسبی برای افرادی محسوب میشود که میخواهند وجوه اندیشه غزالی را بشناسند. البته به نظر من غزالی در بخشهایی از این اثر به ویژه درباره شیعه و باطنیه دچار مبالغه میشود و به نقد احتیاج دارد. به همین دلیل علاوه بر ترجمه رساله «المنقذ من الضلال» مقالاتی را به کتاب «حیات فکری غزالی» الحاق کردم که به نقدهای او علیه شیعه و باطنیه پاسخ میدهد. * چقدر سعی کردید که خود شما در نقد غزالی دچار مبالغه و تعصب شیعی نشوید؟ ـ نقدهای من بر رساله «المنقذ من الضلال» نقدهای روشی است. البته در این اثر نقدهای محتوایی نیز داشتهام، اما بیشترین توجهم بر روش غزالی در نقد و مواجهه با متکلمان و فلاسفه باطنیه بوده است و به گونهای شیوهام را در نقد انتخاب کردم که دچار تعصب نشوم. غزالی در مقام نقد بسیار نامنصف است * حال از نقدهای علمی و دور از غرض شما بر غزالی چه حاصل شده است؟ ـ غزالی در مقام نقد بسیار نامنصف است، موضوعی که عینالقضات نیز به آن اشاره میکند. به نظر میآید غزالی چه از نظر منطقی و چه علمی روش خوبی در مواجهه با دیگران در پیش نگرفت. او سخنان دیگران را بسیار خوب تقریر میکند نه اینکه آن را از منابع معتبر استخراج کند. او از قدرت زبانش برای تخریب فکری طرف مقابل خودش استفاده میکرد و خود نیز به خوبی از این ویژگیاش آگاه بود و در چند جای رساله «المنقذ من الضلال» به آن اشاره کرد. غزالی در نقد شیعه از منابع دست چندم استفاده میکرد غزالی از منابع دست اول استفاده نمیکرد، اما مدعی میشود که در نقد و بررسی عقاید شیعی تمام آثار دست اول شیعیان را خوانده و به منابع دشمنان شیعه مراجعه نکرده است، در حالی که با تحقیق در سخنانش متوجه میشویم که او از منابع دست چندم و به ویژه از منابع دشمنان شیعیان استفاده کرده است. در این کتاب ذکر کردهام که منابع اصلی او در مواجهه با شیعیان چه بوده است. من در مواجهه با غزالی نقد روشی را برگزیدم و مغالطاتی را که او مدام مرتکب آنها میشد با ذکر نام و نمونه مغالطات نشان دادهام. او مهمترین مغالطات را در مقام نقد و اثبات مرتکب شده است و مغالطات نشان میدهند که غزالی در نقد دیگران روش مناسبی را اتخاذ نکرده است. غزالی منتقد روشمندی نبود غزالی در بخشی از رسالهاش سخن نادرستی درباره حضرت علی(ع) بیان میکند. او معتقد بود که امیرالمؤمنین علی(ع) باعث اختلاف میان امت شده است! من در نقد این نظر وی توضیح دادهام که این اختلاف اگر هم وجود داشته باشد، سبب تشخیص و تمایز حق از باطل شده است و اختلافی نیست که وجهی منفی برای آن قایل شویم. غزالی هر جا که به شیعه و باطنیه میرسد، عقل قوی، دقیق، نقاد و تیزبینش کند میشود. نمیدانم چشم او را غرضی یا مرضی فراگرفته بود که اجازه نمیداد در این باره واقعبین باشد. غزالی روش نقد را نمیدانست، در حالی که هر نقدی باید روش و مقرراتی داشته باشد که غزالی هیچ یک از آنها را رعایت نمیکرد، زیرا منتقد روشمندی نبود. به گزارش فارس، چاپ نخست کتاب «حیات فکری غزالی، تصحیح، ترجمه، تحلیل و نقد رساله المنقذ من الضلال» با شمارگان 2000 نسخه، 181 صفحه و به بهای 55 هزار ریال از سوی انتشارات نگاه معاصر منتشر شده است.