توصیهای برای خرید لوازم تحریر
بهانه والدین برای پاسخ مثبت دادن به تمام خواستههای بچهها این است که وقتی پول داریم چرا باید از خرید وسایلی که فرزندمان میخواهد دریغ کنیم، اما باید بدانند این کار به نوعی جنایت درحق فرزندشان است.
تبیان: این روزها اگر متفکر باشی و نیاز اساسی هم نداشته باشی، بعید است دور و بر بازار لوازم التحریر فروشها پیدایت شود، از بس مادران، پدران و بچههایی را آنجا سرگردان میبینی که هر کدام ساز خودشان را میزنند و دست روی چیزی میگذارند که آن یکی نمیپسندد؛ تا اینجا، قصه همان قصه قدیمی است که همه ما کم و زیاد تجربه کردهایم. البته زمان ما این همه وسایل رنگارنگ نبود و حق انتخاب ما شاید در انتخاب بین رنگ سبز و سورمهای برای جلد دفترها خلاصه میشد؛ اما این سالها ماجرا رنگ و بوی دیگری گرفته، رنگ رخنه کردن چشم و هم چشمی در روابط بچهها که بزرگترها هم به آن دامن میزنند بدون اینکه بدانند در واقع چه چیزی دارند به کودکشان میآموزند و کودکانی که روز به روز بیشتر از رفتارهای بزرگترها سرمشق میگیرند و میخواهند بهترین وسایل را داشته باشند، چیزهایی که چشم هم کلاسیهایشان را خیره کند؛ البته این روند را خود بزرگترها شروع کردند؛ وقتی برای دوست و آشنا از مدرسه گرانقیمت کودکشان تعریف کردند و یا درباره وسایل ویژهای که برای بچه تهیه کرده بودند به همه فخر فروختند. بعضی از مادرها با این بهانه که نمیخواهند فرزندشان سرخورده شود، تمام خواستههایش را برآورده میکنند در حالی که تبعات غلط این روش تربیتی بعداً دامن خودشان را خواهد گرفت، علی تابش مشاور و مدیر مؤسسه مشاوره نیک میگوید: «بهانه والدین برای پاسخ مثبت دادن به تمام خواستههای بچهها این است که آنها نباید حسرت چیزی را بخورند و مثل ما سختی بکشند؛ بعضی از آنها میگویند وقتی پول داریم چرا باید از خرید چیزهایی که فرزندمان میخواهد دریغ کنیم، ما به آنها میگوییم این کار دریغ کردن نیست بلکه شما دارید در حق بچهتان جنایت میکنید؛ یک بچه باید تا زمانی که بزرگ میشود تمام احساسات را تجربه کند و گرنه انسان کاملی نمیشود. روانشناسی میگوید بچهای که مثلاً تا 10 سالگی حسادت شدید را تجربه نکرده حتماً یک مشکلی دارد و در آینده هم با مشکلات زیادی دست به گریبان خواهد بود، پس حسادت کردن و حسرت خوردن هم مراحلی از رشد بچه است؛ ما تا کی میتوانیم بچه را از هر جهت حمایت کنیم؟ یک وقتی او در جامعه تنها میشود و آن وقت است که باید آماده باشد. یک زمانی به ویژه سالهای بعد از انقلاب مدارس نسبت به وسایلی که بچهها به همراه داشتند حساسیت نشان میدادند، یعنی در بسیاری از مدرسهها استفاده از لوازم التحریر لوکس ممنوع بود؛ این قضیه تا نظارت بر خوراکیهای بچهها هم کشیده شده بود و دانشآموزان نباید با خود مواد خوراکی خاص به مدرسه میبردند. البته من این نسخه را برای زمان حال تجویز نمیکنم چون آنقدر تنوع بالا رفته که نمیتوان همه را مثل هم کرد اما اگر مدارس هنوز هم کمی روی این موضوع نظارت داشته باشند خانوادهها بیشتر در خرید اقلام مدرسه ملاحظه می کنند.» لیست مدرسه یا هفت خوان رستم وقتی تابش درباره لزوم نظارت مدارس حرف میزند کنجکاو میشویم که ببینیم واقعاً مدرسهها در این مورد کاری میکنند یا نه، معصومه اصغری که امسال پسر 7 سالهاش را راهی کلاس اول میکند، میگوید: مدرسهها بر خرید ما نظارت میکنند اما هیچ کس به لیستی که مدرسه برای خرید به ما میدهد نظارت نمیکند؛ امسال پسرم را در یک مدرسه غیرانتفاعی ثبت نام کردم و فقط هزینه خرید وسایلی که مدرسه از ما خواسته بود نزدیک 400 هزار تومان شد. سؤال این جا است که چرا مدرسه باید حتی مارک و برند مداد رنگی را هم برای ما تعیین کند؟ درست است که همه باید مثل هم باشند تا کسی احساس کمبود نکند اما این دلیل نمیشود که با ارائه لیستهای عجیب و غریب خانوادهها را تحت فشار قرار بدهیم، تازه این خرید چیزی است که مدرسه تعیین کرده و خواسته خود بچهها لیست بلند بالاتری دارد؛ چون وقتی بچهها وسایل متنوع بازار را میبینند دیگر نمیتوان جلویشان مقاومت کرد چون ممکن است ما ملاحظه کنیم و نخریم اما بچه در مدرسه دست دیگران میبیند و احساس کمبود میکند. ما بیتقصیریم انگار نوک پیکان تمام اتهامها مدرسهها را نشانه گرفته است اما خود اولیاء مدرسه این اتهامها را نمیپذیرند، پوران آقا زاده که مدیر یک دبستان غیر انتفاعی در منطقه 5 تهران است، میگوید: ما نمیدانیم به کدام فاز از خواستههای والدین باید عمل کنیم؛ دلیل اینکه ما لیست میدهیم این است که بچهها در طول سال نیاز به وسایلی که ما میگوییم دارند و پدر و مادرها اغلب نمیدانند باید چه چیزهایی تهیه کنند، از طرفی یک وقت میبینیم بچه کلاس اول ابتدایی مداد رنگی 36 رنگی با خودش میآورد مدرسه، اگر ما از قبل لیست نداده باشیم نمیتوانیم جلوی بچه را بگیریم چون به هر حال خانواده آن مداد رنگی را تهیه کردهاند. برای همین ما یک لیست از اقلامی که باید بچهها با خودشان بیاورند به خانوادهها میدهیم تا کار برای همه راحت باشد؛ البته در همین وضعیت هم خیلی از خانوادهها شکایت دارند و میگویند دلشان میخواهد اجناس بهتری برای بچهشان بخرند، حتی بعضیها از جنس روپوش مدرسه هم ایراد میگیرند. وقتی از آقازاده میپرسیم چرا این مباحث را در جلسه اولیاء و مربیان مطرح نمیکند، میگوید: ما خیلی چیزها میگوییم اما تأثیر چندانی نمیبینیم، بارها در جلسات از خانوادهها خواستهایم بچهها را تبدیل به ویترینی برای خودنمایی نکنند اما انگار بعضی از پدر و مادرها میخواهند با بچهشان هم مثل یک از داراییهایشان برخورد کنند و آنها را به بهترین شکل در معرض دید بقیه بگذارند اما این کار درست نیست و از بچگی به کودک یاد میدهند که باید به اصطلاح از بقیه کم نیاورند و همیشه بهترین چیزها را داشته باشد. شاید بهتر باشد در آخر، قسمت دیگری از حرفهای تابش را با هم بخوانیم که میگوید: زمانی بچهها فقط در نمره آوردن و شاگرد اول بودن با هم رقابت و چشم هم چشمی میکردند که آن هم اگر از حد تعادل میگذشت آسیبزا بود؛ حالا همان وضعیت ادامه دارد و رقابت درباره وسایل مدرسه هم به آن اضافه شده است، اگر خانواده ها به جای فکر کردن به اینکه چطور توانایی مالی خودشان را به رخ دیگران بکشند و یا چطور کودکشان را از هر نظر راضی نگه دارند، به این فکر کنند که چطور میشود یک انسان کامل تربیت کرد و روح بچه را ممتاز و متعالی بار آورد دیگر با این مشکلات مواجه نخواهیم بود؛ آموزش این مسائل به والدین هم یکی از وظایف مهم آموزش و پرورش است که متأسفانه مغفول مانده است.