ماجرای سوء قصد به مظفرالدين شاه درپاريس
مظفرالدین شاه مانند پدرش ناصرالدین شاه، دلبسته سفر به اروپا بود و در روز ۲۳ فروردین ۱۲۷۹ اولین سفر خود را به کشورهای اروپایی آغاز کرد.
دنیای اقتصاد: متن زیر نامهای است که مظفرالدین شاه قاجار به معتمدالحرم نوشته است. مظفرالدین شاه مانند پدرش ناصرالدین شاه، دلبسته سفر به اروپا بود و در روز ۲۳ فروردین ۱۲۷۹ اولین سفر خود را به کشورهای اروپایی آغاز کرد و مخارج این سفر هم با دریافت ۲۳ میلیون و پانصد هزار روبل قرضه از روسیه تامین شد و عایدات گمرکات ایران که ممر اصلی درآمد خزانه بود در ازاي آن به وثیقه گذاشته شد. اولین سفر مظفرالدین شاه به اروپا هفت ماه به طول انجامید و در این مدت پنجمین پادشاه قاجار از کشورهای روسیه، اتریش، سوئیس، آلمان، بلژیک، فرانسه و در راه بازگشت از ترکیه (عثمانی) دیدن کرد. شاه قاجار در این نامه از ماجرای سوء قصد به خودش در پاریس خبر داده و جزئیات آن را به تفصیل آورده است: معتمدالحرم ان شاءالله احوال شما خوب است و امورات از هر جهت منظم و مرتب است. ما هم بحمدالله با كمال خوبى و خوشى چند روز است در پاريس هستيم كه فى الحقيقه جاى شما خالى است. چند روز قبل حادثه [اى] به ما رخ نموده بود كه خدا نخواست و فضل و عنايت الهى با ما همراه بود. بحمدالله به خير گذشت و تفصيل اين است: در روز پنجشنبه پنجم شهر ربيع الثانى مهمان وزير امور خارجه بودیم و به «ورسايل» موعود و نهار را بايد به آن جا برويم و البته شنيدهايد كه ورسايل از جاهاى ديدنى و با راهآهن يا با كشتى بخار يك ساعت راه است كه عمارت ناپليان و ابنيه قديم و آستانه سلطنتى دولت فرانسه در آنجا است. روز مزبور موقع حركت در بيرون وقتى كه سوار مىشويم در همان بيرون عمارت [با] ملاحظه سوار كالسكه شديم كه رو باز بود. جناب اشرف صدراعظم و وزير دربار و خيوان فرانسه مهماندار خودمان را هم در كالسكه نشانده بوديم. از عمارت كه بيرون آمديم تماشاچى هم زياد بود و دم خيابان ازدحام كرده بودند. ما مشغول تماشاى اتوموبيلها شديم و متوجه آنها بوديم يك دفعه یک پدرسوخته ولد الزنا مثل برق به سمت كالسكه ما جست و خيز نموده رولور را كشيده و دستش را تا توى كالسكه ما آورد و پهلوى ما را نشانه كرده بود. طورى از جاى خود حركت نكرد كه مبادا از اطراف كسى ملتفت او بشود. پدر سوخته مثل اين بود كه پر داشت و يك مرتبه پريد. چون خدا نخواسته بود وزير دربار هم الحق جرئت و كمال رشادت را نمود فى الحقيقه جان خود را سپر ما قرار داد و از خود گذشته و در نهايت چابكى و تردستى فورا بند دست آن ولد الزنا را گرفته و امان و مجال نداد و هر چه تقلا كرد كه طپانچه را از دست وزير دربار بيرون بياورد نتوانست. تا اينكه پليسها جمع شده پدرسوخته را گرفته و گرفتار شد و معلوم شد كه بسيار پر قوت و پرزور بود كه اين پليسها جمع شدند با هزار زحمت گرفته و محقق گرديد كه وزير دربار وقتى بند دست اين پدرسوخته را گرفته و كشاكش مىكردند خيلى هنر كرده است و بعد از فضل خدا و ائمه اطهار عليهم السلام از وزير دربار بايد خيلى ممنون شد. عمر تازه خدا به ما كرامت فرمود و وزير دربار حق حيات به گردن من دارد و جان نثارى خود را به ما ثابت و مدلل نمود و الحق حق پدرى در گردن شماها دارد. الان آن پدرسوخته تحت الاستنطاق است و معلوم شد كه از جمله «آنارشيست» است و چند بار سوء قصد در حق بعضى داشته و در استنطاق اقرار نموده است كه در حق پادشاه سوئد هم كه يك ماه چهل روز قبل به پاريس تماشاى اكسپوزيسيون آمده بود سوء قصد داشته، ولى دستش نرسيده است و به همين جهت چندين دفعه گرفتار و محبوس بوده است. بالجمله چون خدا نخواسته بود الحمدلله به خير گذشت و شكر خدا را كه آسيبى به ما نرسيد و از هر جهت مطمئن و خاطر جمع باشيد. رسيده بود بلايى ولى به خير گذشت. ما هم به كمال قوت قلب به روى خود نياورده و فسخ عزيمت را نموديم. راه افتاده به كشتى بخار رسيده و با كشتى رفتم تا...تماشا كرديم كه خيلى ديدن داشت و از آن جا به ورسايل رفته نهار صرف شد و وزير امور خارجه تهيه خوبى ديده پذيرايى خوبى به عمل آورد و همه جا را تماشا كرده خيلى خوش گذشت به پاريس مراجعت كرديم. زن و مرد پاريس به همين قوت قلب ما بيشتر مشعوف بودند. در خيابانها جمع شده اظهار تشكر و سرور مىنمودند و به آواز بلند به زبان خودشان متفقا مىگفتند شاه ايران زنده باد و معلوم بود از صميم قلب مسرور شده بودند. روز بعد براى عرض تشكر به نس رفته مهمان وزير جنگ بوديم. عرض تشكر نمودند و بعد از صرف ناهار به منزل مراجعت كرديم و بحمدالله از هر بابت به ما خوش مىگذرد. حالت و مزاجمان خيلى خوب است. جاى نگرانى نيست. از هر جهت مطمئن و آسوده باشيد. بنا بود از آن جا به لندن رويم به جهت فوت پسر دوم ملكه كه عزادار شده بودند فسخ عزيمت كرده اعتذار نموديم و عوض آن دو روز لندن را قرار داديم به ارتكه سويل كه الحق جاى خوبى است و از آن جا تماما راهآهن شش ساعت راه است برويم و اين چند روز در آن جا راحت كنيم تا به موقع ساير پايتختها. عين اين دستخط را به شعاعالسطنه بدهيد تا از تفصيل او هم مسبوق [و ]مطلع باشد، همين دستخط را به جاهاى لازم و به دواير دولتى و به هر كسى كه مقتضى است نشان بدهيد.