شریعتمداری:مرسیبزودیتغییرخواهدکرد
حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشت: اين روزها، در حالي كه مقامات و رسانه هاي غربي از اجلاس تهران به مثابه بمب قوي و قدرتمندي ياد مي كنند كه ايران اسلامي در عمق جبهه مشترك آمريكا و متحدانش منفجر كرده است و بعد از بيانات رهبر معظم انقلاب، از حضور بان كي مون دبير كل سازمان ملل متحد و محمد مرسي، رئيس جمهور مصر در اين اجلاس تلقي دو ضربه هولناك دارند، رسانه هاي فارسي زبان اردوگاه غرب نظير بي بي سي، راديو آمريكا، راديو فردا و... براي كاستن از عظمت واقعه اي كه به قول «نوول ابزرواتور» حيثيت و اعتبار بين المللي آمريكا را با چالش جدي روبرو كرده است، به حاشيه سازي درباره حضور بان كي مون و مرسي روي آورده اند و مي كوشند اظهارات اين دو ميهمان اجلاس تهران را بيرون از بستر و متفاوت با اهداف اجلاس ارزيابي كنند. وجيزه پيش روي اشاره اي گذرا به اين بازي دوگانه دارد. الف: حضور بان كي مون در اجلاس تهران بعد از مخالفت هاي آميخته به تهديد آمريكا، اسرائيل و برخي از كشورهاي اروپايي نظير انگليس صورت پذيرفت. تا اينجا، شركت دبير كل سازمان ملل متحد در اجلاس تهران با دو امتياز برجسته براي اجلاس و جمهوري اسلامي ايران همراه بوده است. اول؛ حضور وي علي رغم مخالفت ها و تهديدهاي پي درپي ياد شده كه نشانه سنگين تر بودن كفه اجلاس از كفه تهديدهاست و دوم؛ اعتراف به اهميت اجلاس كه دربرگيرنده بيش از دو سوم كشورهاي عضو سازمان ملل متحد است. توضيح آن كه بان كي مون مي توانست به ارسال يك پيام همراه با اعزام نماينده به اجلاس بسنده كند! ولي اجلاس تهران، اولين اجلاس عدم تعهد بعد از موج بيداري اسلامي، تحولات و انقلاب هاي منطقه، شكست آمريكا در حمله نظامي به افغانستان، خروج اجباري از عراق، اوج گيري جنبش وال استريت، بحران اقتصادي بي سابقه آمريكا و اروپا و... دهها رخداد بزرگ جهاني و منطقه اي بود كه با توجه به ميزباني جمهوري اسلامي ايران و نقش برجسته منطقه اي و بين المللي آن، يك نقطه عطف در معادلات جهاني به شمار مي رفت و بان كي مون به عنوان دبير كل سازمان ملل متحد نمي توانست از حضور در آن چشم پوشي كند. بنابراين حضور بان كي مون در اجلاس تهران اگرچه با دعوت ايران صورت پذيرفته بود ولي تسليم اجباري در برابر خواست جمهوري اسلامي ايران نيز بود و با جرأت مي توان گفت كه اگر محل اجلاس نقطه ديگري غير از ايران اسلامي بود، اجبار ياد شده وجود نداشت. رسانه هاي فارسي زبان اردوگاه غرب- تأكيد مي شود فقط رسانه هاي فارسي زبان كه كاركرد آنها در حد و اندازه سايت هاي ضدانقلاب تعريف شده است و نه رسانه هاي رسمي و بين المللي غرب- سخنان بان كي مون در اجلاس تهران را به چالش كشيدن سياست ها و بينش و منش جمهوري اسلامي ايران قلمداد مي كنند و حال آن كه در اظهارات آقاي بان كي مون هيچ نكته جديد و ناگفته اي كه پيش از آن بارها از تريبون رسمي سازمان ملل و در گستره جهاني مطرح نشده باشد، وجود نداشت و از ايشان غير از آنچه كه در نوبت سخنراني اجلاس تهران مطرح كرد انتظاري نمي رفت. بنابراين چگونه مي توان پذيرفت كه جمهوري اسلامي در دعوت از آقاي بان كي مون به اين نكته بديهي توجهي نداشته و ناگهان در اجلاس تهران با آن مواجه شده است؟! و اما، از سوي ديگر آقاي بان كي مون براي اولين بار به عنوان دبير كل سازمان ملل متحد در ديدار با رهبر معظم انقلاب با ديدگاه مستند و همراه با دلايل و اسناد غيرقابل انكار جمهوري اسلامي ايران كه در اثبات حقانيت و منطقي بودن سياست هاي داخلي و خارجي ايران اسلامي ارائه شده بود، روبرو گرديد و همين مواجهه را به هنگام بيانات رهبر فرزانه انقلاب در اجلاس تهران تجربه كرد بي آن كه پاسخي براي آن داشته باشد. ممكن است گفته شود آقاي بان كي مون پيش از اين هم با نظرات و استدلال هاي جمهوري اسلامي ايران آشنا بود. بنابراين در اجلاس تهران با سخنان ناشنيده اي روبرو نشده است! كه بايد گفت؛ بي ترديد دبير كل سازمان ملل متحد با بسياري از استدلال ها و اسناد مورد اشاره در اثبات حقانيت جمهوري اسلامي ايران از قبل آشنا بوده است ولي نكته درخور توجه آن كه، ايشان هيچگاه در موقعيتي قرار نگرفته بود كه اين اسناد و استدلال ها را بشنود و ببيند و در همان حال ملزم به پاسخگويي باشد. آقاي بان كي مون همه اين شواهد و دلايل را در حالي كه بر كرسي دبير كلي سازمان متبوع خويش تكيه زده بود، شنيده و ديده بود و بديهي است كه دبير كل در آن جايگاه ملزم به پاسخگويي نيست. اما ايشان در ديدار با رهبر معظم انقلاب، طرف مستقيم استدلال هاي حضرت آقا بود و مطابق عرف شناخته شده بين المللي ملزم به پاسخگويي بود و سكوت ايشان در فرهنگ و پروتكل هاي تعريف شده سياسي به منزله ناتواني از پاسخ و پذيرش استدلال و نظرات طرف مقابل تلقي مي شود. بنابراين از اين زاويه نيز آقاي بان كي مون با حضور خود در اجلاس تهران يك امتياز بزرگ و بين المللي به نفع جمهوري اسلامي ايران برجاي گذاشته است. دقيقاً به همين علت است كه -با پوزش از ساحت حضرت آقا- روزنامه اسرائيلي جروزالم پست مي نويسد و استدلال مي كند «آقاي بان كي مون در دامي كه آيت الله خامنه اي پيش پاي او پهن كرده بود گرفتار شده» و نتانياهو بعد از پايان دور اول اجلاس سران در شبكه اول تلويزيون رژيم صهيونيستي ظاهر شده و با عصبانيت مي گويد؛ در اجلاس تهران و در مقابل چشم و گوش آقاي بان كي مون از اسرائيل با عنوان «گرگ درنده»، «دولت جعلي» و «كشوري كه محكوم به سقوط است» ياد شد و ايشان با سكوت خود بر آن مهر تأييد زد و چند ساعت بعد از اجلاس سران، آقاي «مايكل مندل باوم» كارشناس سياست خارجي در دانشگاه هاپكينز آمريكا و مشاور مشترك بوش و اوباما، به شبكه تلويزيوني ABC مي گويد؛ بايد اين واقعيت تلخ! را پذيرفت كه حضور آقاي بان كي مون در اجلاس تهران و سكوت وي در برابر اتهاماتي(!) كه به آمريكا و اسرائيل زده شد، بسيار تأسف آورتر از آن بود كه انتظار مي رفت و... بنابراين، حضور آقاي بان كي مون در اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران، برخلاف توهمي كه رسانه هاي فارسي زبان وابسته به اردوگاه غرب در پي القاي آن هستند - و متأسفانه برخي از خودي ها نيز با ساده انديشي به آن دامن مي زنند- يكي از بزرگترين و مؤثرترين برگ هاي برنده جمهوري اسلامي ايران بود كه اتفاقاً با اظهارات غيرمنطقي وي درباره اسرائيل، سوريه و برنامه هسته اي ايران مفهوم و معنا پيدا كرده و به برگ برنده تبديل شده است و چنانچه اظهارات ياد شده نبود، اين برگ برنده در مقياس مورد اشاره شكل نمي گرفت. ب: حضور آقاي محمد مرسي نيز در حالي كه مقامات رسمي و رسانه هاي غرب با عنوان دهن كجي رئيس جمهور جديد مصر به آمريكا و اسرائيل از آن ياد مي كنند، در توهم پراكني رسانه هاي فارسي زبان مورد اشاره، «كمتر مثبت و بيشتر منفي»! ارزيابي مي شود! چرا؟! مي گويند محمد مرسي درباره سوريه نظري متفاوت با جمهوري اسلامي ايران داشت و ضمن حمايت از مخالفان دولت سوريه به بشار اسد نيز حمله آشكاري كرد. و اما، اين سكه روي ديگري هم دارد و محمد مرسي در اجلاس تهران مواضعي اتخاذ كرد كه از يكسو فرياد اعتراض آمريكا و اسرائيل و اروپا و متحدان منطقه اي آنها را به آسمان بلند كرده و در همان حال رسانه هاي ياد شده اصرار به سانسور آن دارند. رئيس جمهور مصر اگرچه درباره سوريه مواضعي متفاوت با ايران داشت ولي در اجلاس تهران از جمهوري اسلامي ايران با عنوان «برادر و همپيمان استراتژيك مصر» ياد كرد، بر ضرورت مقاومت در برابر رژيم اشغالگر قدس تأكيد ورزيد، ساختار سازمان ملل متحد را نيازمند به اصلاح براي خروج از تركيب ظالمانه توصيف كرد و بر لزوم وحدت شيعه و سني براي مقابله با قدرت هاي استكباري تأكيد كرد. به بيان ديگر، محمد مرسي در اجلاس تهران هويت دولت جديد مصر را تعريف كرد. هويتي كه «حضور در محور مقاومت»، «مقابله با رژيم اشغالگر قدس»، «همپيماني استراتژيك با جمهوري اسلامي ايران»، «وحدت شيعه و سني در محور مقاومت»، «مخالفت مصر با ديدگاه وهابي ها و سلفي ها»، «ظالمانه دانستن ساختار كنوني سازمان ملل متحد» و از همه بااهميت تر، تأكيد بر اين نكته كه ماهيت نظام كنوني مصر، «اسلامي» است و برخلاف انتظار و تلاش آمريكا و متحدانش «سكولار» نيست. از اين روي، اجلاس تهران فرصتي براي محمد مرسي بود تا به گفته پايگاه خبري «اسكات هورتون» تولد ايراني ديگر در خاورميانه را اعلام كند و از به حاشيه رفتن واشنگتن در معادلات جهان اسلام خبر بدهد. بنابراين برخلاف آنچه رسانه هاي فارسي زبان بيگانه و مخصوصاً رسانه دولتي انگليس در پي القاي آن هستند، محمد مرسي با حضور در اجلاس تهران به توهم پراكني چند ماهه آمريكا و متحدانش درباره ماهيت نظام برخاسته از انقلاب مصر پايان داد و اين به تنهايي يكي از بزرگترين دستاوردهاي اجلاس تهران است كه بدون برپايي اين اجلاس در پايتخت ايران، يعني پرچمدار بيداري اسلامي، علمدار مبارزه با قدرت هاي استكباري، و فرمانده پيشتاز حذف رژيم صهيونيستي از جغرافياي سياسي جهان و... امكان پذير نبود. توماس فريدمن در يادداشت 31 اوت 2012 -جمعه 10 شهريور ماه 91- خود در نيويورك تايمز با برشمردن برخي از محورهاي ياد شده خطاب به رئيس جمهور مصر مي نويسد «آقاي مرسي شركت شما در اجلاس غيرمتعهدها در تهران اشتباه بزرگي بود كه مرتكب شديد. شما با حضور خود در اين اجلاس، دولت جديد مصر را به جمهوري اسلامي ايران پيوند زديد، معاهده صلح كمپ ديويد را ناديده گرفتيد، از برقراري حكومت ديني در مصر سخن گفتيد... آقاي مرسي شما بايد از اين كار خود شرمنده باشيد»! و در ادامه مي نويسد «مقامات مصري گفته بودند آقاي مرسي فقط چند ساعت در تهران توقف مي كند تا رياست غيرمتعهدها را به ايران واگذار كند. واقعاً همين بود؟ او مي توانست اين كار را از طريق پست و يا ويدئوكنفرانس انجام بدهد و به يكه تازي ايران در منطقه كمك نكند» و دهها نمونه ديگر از اين دست كه فهرست آن نيز به درازا مي كشد. و اما؛ درباره موضع آقاي مرسي نسبت به سوريه بايد گفت كه ديدگاه رئيس جمهور مصر در اين زمينه با ساير مواضع اعلام شده ايشان در اجلاس تهران همخواني ندارد و بسيار بعيد به نظر مي رسد كه آقاي مرسي از اين ناهمخواني باخبر نباشند. توضيح آن كه وقتي آقاي مرسي بر ضرورت مقابله با اسرائيل و حمايت از محور مقاومت تأكيد مي ورزند، چگونه مي توانند براي حضور پررنگ اسرائيل در مقابله با دولت بشار اسد و حمايت از معارضين سوريه توضيح قابل قبولي داشته باشند و يا درباره آموزش تروريست ها در پايگاه هاي نظامي تركيه، تحت مديريت كارشناسان اسرائيلي كه با حمايت مالي اعلام شده عربستان و قطر صورت مي پذيرد چه توضيحي خواهند داشت؟ چه كسي مي تواند اسرائيل و آمريكا و عربستان و قطر و تركيه را طرفدار دموكراسي و حامي انقلاب هاي اسلامي - يا به قول آقاي مرسي بهار عربي!- تلقي كند؟! و آيا در حالي كه حسني مبارك و آل سعود و آل خليفه و علي عبدالله صالح و بن علي و... با رژيم صهيونيستي در ائتلاف و زد و بند آشكار بودند، دولت سوريه از مقاومت فلسطين حمايت نمي كرد!؟ همين ديروز آقاي «جمال فهمي» از اتحاديه روزنامه نگاران مصر در مصاحبه با الوطن،اظهارات آقاي مرسي در حمايت از مخالفان دولت سوريه را توهين به مردم مصر و بازي ناخودآگاه در ميدان دشمن صهيونيستي ارزيابي كرد. آقاي مرسي در اجلاس تهران هويت دولت جديد مصر را اعلام كرده است و اين هويت اعلام شده با حمايت از مخالفان دولت سوريه آنهم در كنار آمريكا و اسرائيل و عربستان و تركيه همخواني ندارد و به يقين نظر مرسي در آينده نزديك تغيير خواهد كرد.