نتیجه خالی شدن مساجد جمع شدن چند ميليون پرونده در دستگاه قضايی است/ به لطف الهی تحريمها اثر نخواهد کرد
اگر كسي اهل علم بود حرف عوامانه زد نه عالمانه، ممكن است چهارتا عوام خوششان بيايد امّا بعد از مدّتي اين پلاسيده مي شود حرف عالمانه پشتوانه علمي دارد مي ماند اگر حرف، حرف عالمانه بود كتاب، كتاب عالمانه بود در محكمهٴ عدل الهي به فرموده رسول اکرم(ص) وقتي مركّب قلم اين عالم را با خون شهيد مي سنجند اين مركّب سنگين تر است.
کد خبر :
216445
سرویس اجتماعی«فردا»: حضرت آیت الله جوادی آملی در اواخر ماه مبارک رمضان در دیداری با با جمعی از مدرسان، قضات و مسئولین دستگاه قضایی کشور به تبیین اهمیت مسئله قضاوت در اسلام،مسائل مرتبط با تفکیک قوا،چرایی پدیدار شدن حجم انبوهی از پرونده ها در دستگاه قضایی و دلایل اجتماعی ان بیانات مهم و ارزشمندی را ایراد کردند . حسب اهمیت و شرح مبسوط الگوی ایده آل یکی از مهمترین مسائل جامعه اسلامی متن کامل این سخنان از نظرتان می گذرد.
*************************************
بسم الله الرحمن الرحیم. همهٴ ما در درون مان اين دستگاه قضا
هست مستحضريد كه هر كاري كه براي حفظ نظام اثر دارد واجب است حالا يا واجب عيني است يا واجب كفايي چه كشاورزي، چه دامداري باشد، چه راه سازی باشد، چه ساختمانسازي باشد، همهٴ اينها كارهاي خوبي است كه براي حفظ نظام است و همهٴ اينها مي توانند اجرت بگيرند چه اينكه اجرت هم مي گيرند امّا درباره کار روحانيت از يك سو و کار قضا از سوي ديگر گفتند اجرت حرام است، قاضي نمي تواند اجير دستگاه باشد قاضي جزء مرتزقه است در كتابهاي فقهي از قضات به عنوان مرتزقه ياد مي
كنند امام جمعه، موٴذن، مسئول بيت المال اينها جزء مرتزقه اند حقوق ندارند. قاضي مثل مهندس نيست، مثل كشاورز نيست، مثل راه و ساختمان ساز نيست قاضي از طرف امام حكم امام را به مردم مي رساند همان طوري كه امام جمعه هنگام ايراد کردن خطبه ها پشت به قبله است تا مردم رو به قبله باشند مي گويند مستحب است در جلسهٴ قضا، قاضي پشت به قبله باشد تا متخاصمان رو به قبله باشند قضا چيز ديگري است برخيها خيال مي كنند اينها مثل ساير كارمندان اند و اجير دولت اند. مطلب ديگر اينكه همان بحثي كه در رابطه با بانكداري مطرح است در رابطه با دستگاه قضا هم مطرح است د ر بانكداري مي گويند كارمزد
حلال است، بقيه حرام است؛ در دستگاه قضايي كارمزد حلال است حقوق حرام. بيت المال بايد اينها را تأمين كند اينكه مهندس نيست اينكه دامدار نيست. حالا شما كه استاديد تدريس مي كنيد خب مي توانيد حقوق بگيريد مربوط به شما نيست شما كار قضايي نداريد امّا آن كه پرونده در دستش است جزء مرتزقين بيت المال است اينقدر دستگاه قضا محترم است. مسئله تفکیک قوا اما آنچه مربوط به خود ماست, ما مهمان خداي سبحانيم دستگاه قضا نظير دستگاه اجرا، نظير دستگاه تقنين، سه دستگاهي است كاملاً جدا، اين تفكيك قوا از ساختار دروني خود انسان گرفته شد منتها انسان واحد هماهنگ كننده اي دارد كه اگر او غفلت
كند اينها مختل خواهند شد. چرا اين سه قوّه لازم است (يك) چرا بايد جداي از هم باشند (دو) چرا بايد واحد هماهنگ كننده داشته باشند (سه)، همهٴ اينها را ما در درونمان داريم امّا دستگاه قانون گذاري مي خواهيم براي اينكه بفهميم چه چيزي بد است، چه چيزي خوب است، چه چيزي حق است، چه چيزي باطل است، چه چيزي صدق است، چه چيزي كذب است، چه چيزي خير است، چه چيزي شر است، چه چيزي حسن است چه چيزي قبيح. اگر يك قانون مدّون نباشد كه تمدّن سامان نمي پذيرد پس دستگاه تقنين مي خواهد و محصول اين دستگاه تقنين بايد اجرا بشود، پس يك نيروي اجرايي هم مي خواهد يك نيروي سومي هم مي خواهد كه هم به قانون
آشنا باشد هم از اجرا باخبر باشد بعد تطبيق بكند ببيند آيا آن مجري بر اساس اين قانون اجرا كرده يا نه، اين می شود تفكيك قوا، اين را ذات اقدس الهي در ساختار ما خلق كرد بخشي را در درون ما گذاست كه به منزلهٴ قوهٴ مقننه است، فرمود من همهٴ چيزهايي كه مربوط به بايد و نبايد است را به شما ياد دادم بعضي از اينها بديهي است از آن تعبير مي كنند كه اينها بيّن است بعضيها نظري است كه با ارجاع به بديهي مي شود مبيّن، مطالب ما يا بيّن است يعني بديهي است يا مبيّن است يعني پيچيده و علمي و نظري است كه با ارجاع به بديهي مي شود مبيّن، اين کار قانونگذاري است فرمود من اين چيزها را به بشر
آموختم ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ٭ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[1] در نهاد هيچ كس اين نيست كه دزدي خوب است دروغ خوب است خلاف خوب است الان اين چندين ميليون پرونده اي كه در دستگاه قضا هست اکثرش مربوط به همين بديهيات است پروندهٴ پيچيدهٴ نظري عميق علمي كه نيست ، يا چك بي محل كشيده، يا به موقع تخليه نكرده، يا كم فروشي كرده، يا گرانفروشي كرده، يا خلف وعده كرده، همهٴ اينها جزء الفباي دين است؛ مي شود در اين مملكت كسي باشد كه نداند اينها حرام است؟ اين پرونده ها پرونده هاي پيچيده علمي نيست اينها جزء بديهيات دين است چون مسجد و حسينه خالي است چندين ميليون
پرونده در دستگاه قضايي جمع شده! فرمود من همهٴ اين چيزها را به شما گفتم ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ همهٴ اينها را به عنوان دستگاه تقنين در نهاد ما گذاشت نيرويي در درون ما گماشت به عنوان عقل عملي كه اگر عقل عملي فعال نبود شهوت و غضب او را به دام مي كشند نيرويي اجرايي ما مي شود شهوي و غضبي، اگر ما با تهذيب اخلاق اينها را هدايت كرديم نيروي اجرايي ما مي شود عقل عملي كه « عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان»[2] اين نيروي اجرايي است آن هم نيروي تقنيني آنچه نيروي تقنيني ما به عنوان نفس ملهمه از خدا ياد گرفت فرياد مي زند اين خوب است آن بد است اين خير است آن شر
است اين حق است آن باطل است اين صدق است آن كذب است اين حسن است آن قبيح، اين عقل عملي اگر در مصاف و در جهاد درون گرفتار شهوت و غضب شد و به دام افتاد اين طبق همان بيان نوراني حضرت امير است كه فرمود «كم من عقل اسير تحت هوي امير»[3] اين از بيانات نوراني حضرت امير (سلام الله عليه) است كه فرمود در مصاف باطن در درون گاهي عقل عملي به دام شهوت و غضب مي افتد آن گاه انسان عالماً عامداً گناه مي كند براي اينكه آن كه بايد فعال باشد به بند كشيده شد اين عقل در اسارت شهوت و غضب در آمد « كم من عقل اسير تحت هوي امير» اين قوهٴ مجريه قوّه اي است به اسارت درآمده يك قوّهٴ ثالثه به عنوان
دستگاه قضا، ذات اقدس الهي در درون ما اين را كاملاً به كرسي نشانده كه اين بين اجرا و تقنين هماهنگ كند ببيند آيا اين كاري كه اين كرده مطابق با قانون نفس ملهمه است يا نه، اگر بد بود اين ملامت مي كند كه اين همان است كه به عنوان نفس لوّامه ياد مي كنند. چرا ما اگر بد كرديم مرتّب كسي ما را سرزنش مي كند شب خوابمان نمي برد؟ چه كسي ما را سرزنش مي كند وجدان، يعني چه؟ اين وجدان آگاه و بيدار كه ما را سرزنش مي كند و به ما مي گويد چرا اين كار را كردي اين كيست اين چيست؟ اين روي كرسي قضا نشسته اين قاضي محترم است اين نفس ملهمه است ذات اقدس الهي به عنوان تفكيك قوا اين را جداي از قوّهٴ
مقننه يعني نفس ملهمه و جداي از قوّهٴ مجريه يعني عقل عملي نصب كرده كه ما مطابق اين عمل بكنيم چرا اگر كار خوب كرديم مرتب خوشحاليم چه كسي خوشحال است ما خودمان كار خوب كرديم مثلا موسسه اي ساختيم، مدرسه اي ساختيم، درمانگاهي ساختيم مشكل كسي را حل كرديم چرا خوشحاليم از درون چه كسي به ما مي گويد احسنت؟ همين قاضي كه اگر خلاف كرديم ما را ملامت مي كند و به تعبير قرآن نفس لوّامه است همين قاضي اگر كار خير كرديم ما را تشويق مي كند منتها چون اكثر مردم گرفتار اين ملامت اند از آن به عنوان نفس لوامه ياد کرده است که فرمود: ﴿ وَلاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ﴾[4] همهٴ ما
موظفيم كه اين سه قوّه را سر جايشان بنشانيم يعني به نداي دستگاه ملهمه خوب گوش بدهيم ببينيم چه چيزي بد است چه چيزي خوب است بعد همين قانون را به دستگاه اجرا يعنی عقل عملي كه «عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان» بسپاريم همين قاضي محترم ما را تشويق مي كند ما خوشحال مي شويم. ما اين كرسي قضا را جداگانه داريم كرسي تقنين را داريم كرسي اجرا را داريم اگر اينها را به دست يك نفر بدهيم خب او مي شود «فعّال ما يشاء» و خودپسند، آن نفسي كه «في وحدتها كل القویٰ»[5] آن روح انساني اينها را هماهنگ مي كند و كارها را به هم منتقل مي كند آن روح داراي شئون متعدد است (يك) اين سه شأن در تحت تدبير
روح انساني اند (دو) اگر كسي انسان بود اين سه قوّه را سر جايش مي نشاند هم عالم خوبي است هم عامل خوبي است هم داور خوب و اگر ـ معاذ الله ـ صورت انساني را از دست داد به صورت ديگر درآمد طبق بيان نوراني حضرت امير که فرمود: «فالصورةُ صورةُ انسان و القلب قلب حيوان... و ذلك ميّت الاحياء»[6] حساب ديگر است . حضرت در اين بيان نوراني فرمود يك عدّه جنازهٴ عمودي اند من آنها را زنده نمي دانم، بعد هم وقتی نفَس تمام شد جنازه افقي مي شوند «فالصورة صورة انسان و القلب قلب حيوان ... و ذلك ميّت احياء» در زنده ها مرده است حالا منتها قد كشيده، جنازه را اگر شما عمودي نگه داري كه زنده نمي شود « و
ذلك ميّت احياء» بعد هم مي افتد جنازهٴ افقي مي شود خب اين براي همهٴ ماست ماه مبارك رمضان براي اين است كه ما اين قوا را بشناسيم هر كدام از اينها را سر جايش بنشانيم هرگز به اين فكر نباشيم كه ديگري چه چيزي گفت و ديگري چه كرد ماييم و ابديت ما. بارها به عرض مستمعين رسيد كه اين حرف، حرف نويي است كه اين انبيا آوردند و آن حرف اين است كه در مصاف با مرگ، انسان مرگ را مي ميراند نه مرگ انسان را، اين ماييم كه مرگ را چماله و مچاله مي كنيم و دور مي اندازيم و ابدي مي شويم فرمود: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾[7] نه «كل نفس يذوقها الموت» خدا كه نگفت هر كس را مرگ مي چشد فرمود هر
كس مرگ را مي چشد. خب ذائق مذوق را هضم مي كند نه به عكس . اگر کسي ـ خداي ناكرده ـ به جهنّم معتقد نبود ولي بداند که علي بن ابيطالب صد در صد راست مي گويد در چند جاي نهج البلاغه فرمود آبرويتان را نبريد شما كه در دستگاه قضايي هستيد در دستگاه اجرايي هستيد كاري از شما برمي آيد بالأخره اگر قيامت را قبول نداشته باشيد بايد آبرويتان را بخواهيد، گناه آبروبر است وقتي انسان با سرطان مي ميرد خب ديگر اين ننگ نيست فلان كس سرطان گرفته مرده اين ننگ نيست، امّا اگر وبا گرفته چه؟ هر لحظه تاس و لگن مي خواهد ديگر آبرو نمي ماند. فرمود آبرويتان را حفظ كنيد اينهايي كه در دستگاه قضايي اند
اگر از جهنّم نمي ترسيد آبرويتان را حفظ كنيد اگر ـ خداي ناكرده ـ كسي اهل رشوه بود اهل باندبازي بود اهل پرونده سازي بود اين در مرتع اوبيٰ و وبي و موبي دارد مي چرد. حضرت امير در نهج البلاغه فرمود دنيا چراگاه وباخيز است[8] خب اگر كسي وبا گرفت آبرويي برايش نمي ماند نه نزد زن و بچه اش نه نزد پرستارها ، فرمود آبرويتان را مي بريد. اين علي(ع) است، حالا آن وقت سينه زدن و گريه كردن هم سر جايش محفوظ است. فرمود دست به بيت المال زديد رشوه گرفتيد مواظب باشيد آبرويتان می رود. اگر به جهنّم معتقد نيستيد لااقل براي حفظ آبرويتان رشوه نگيريد. اگر دستگاه قضايي ما سالم باشد بسياري از
مشكلات حل است حواستان جمع باشد! حالا مسئلهٴ امام و شهدا و جانبازان و اينها سر جايش محفوظ است آنها قيامت جلوي ما را مي گيرند آن مطلب ديگر است. ماه مبارك رمضان زمان اين حرفهاست آدم مهمان خداست كه حرفهاي خدا را بشنود خدا حرفش اين است فرمود من دستگاه منظم خلق كردم اينكه فرمود انسان را در احسن تقويم خلق كردم[9] يعني هر چه لازمهٴ تعالی بود من به او دادم، دستگاه علم دادم دستگاه اجرا دادم دستگاه داوري دادم. گاهي مي شود كه برخيها به اين قاضي دروني رشوه مي دهند مي بينيد بعضيها بعد از اينكه كار بد كردند كار حرام كردند خيلي خوشحالاند اين از كجا پيدا شده؟ اين براي اين است که
چندين سال اين قاضي درونی را با رشوه خريد اين نفس لوّامه را خريده به طوري كه اگر از اين به بعد اين فرد كار خيري بكند اين نفس او را ملامت مي كند. اين سمّ مواد مخدر برای يك معتاد به منزلهٴ عسل گواراست اين به سبب تربيت غلط است اگر كسي ـ خداي ناكرده ـ مواظب نباشد مراقب نباشد محاسب نباشد هر لحظه به فكر درون نباشد كم كم ممكن است در اثر رشوه دادن اين نفس لّوامه را به جايي برساند كه او را در هنگام كارهاي خير ملامت كند كه چرا اين كار را كردي ﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ﴾[10] مي گويد تو چرا داري مدرسه مي سازي يا فلان کار خير را می کنی به فكر فرزندانت باش به فكر
آيندهشان باش در حالي كه به فكر آينده بودن در اين است كه انسان مشكلات ديگران را حل بكند، ماه مبارك رمضان ماه اين حرفهاست آن وقت آدم راحت است وقتي انسان مي گويد من «مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك» منم كه مرگ را مي ميرانم خب انسان اگر بداند كه چنين رقيبی را خاك مي كند از چه چيزي مي ترسد چرا وجود مبارك حضرت امير فرمود مرگ برای من بسيار لذيذ است.[11] چرا؟ فرمود من هرگز از مرگ نمي ترسم[12] او همان طوري كه عمر بن عبدود را خاك كرد اين مرگ را هم خاك مي كند ديگر همهٴ ما همين طوريم منتها ما نمي دانيم چه خبر است ما خيال مي كنيم مرگ ما را خاك مي كند ما خيال مي كنيم ما همان بدني
هستيم که در گورستان به خاک مي سپارند. بنابراين اين دو نكته را ما بايد بدانيم كه ما مرگ را مي ميرانيم و هستيم كه هستيم و هرگز نمي ميريم اگر هستيم كه هستيم بايد كالاي ابدي داشته باشيم يك چيز نمير داشته باشيم ميراث علم نمي ميرد عدل نمي ميرد عقل نمي ميرد ادب نمي ميرد فرهنگ نمي ميرد طهارت نمي ميرد طيّب بودن نمي ميرد اينها ميرا نيستند اگر ما نمير هستيم بايد يك كالاي نمير تهيّه كنيم. ما بايد مواظب باشيم اين دستگاه قضايي ما همان طوري كه ذات اقدس الهي اينها را منظّم خلق كرد يعني تقنين را جدا، اجرا را جدا، قضا و داوري را جدا، ما هم اينها را هماهنگ كنيم آن وقت هم دنياي ما
تأمين است هم آخرت ما تأمين است گر شود دشمن دروني نيست باكي از دشمن بروني نيست[13] به لطف الهي نه تحريمها اثر كرده و اثر نخواهد كرد و نه شورشهايي كه در منطقه راه اندازي كردند اوّلين ثوابي كه برای اين بيداران بيداري اسلامي از مصر تا بحرين هست را در نامهٴ عمل امام و شهدا مي نويسند بعد دربارهٴ آنها؛ اين كم كاری است که انسان كشوري را احيا بكند بعد به وسيلهٴ آن خاورميانه بيدار بشود؟! اگر كسي اهل علم بود حرف عوامانه زد نه عالمانه، ممكن است چهارتا عوام خوششان بيايد امّا بعد از مدّتي اين پلاسيده مي شود حرف عالمانه پشتوانه علمي دارد مي ماند اگر حرف، حرف عالمانه بود كتاب،
كتاب عالمانه بود در محكمهٴ عدل الهي به فرموده رسول اکرم(صلی الله عليه و آله و سلم) وقتي مركّب قلم اين عالم را با خون شهيد مي سنجند اين مركّب سنگين تر است. اين راه باز است ديگر اگر شهادت شد شهادت، اگر نشد علم اساسي و دقيق. راه باز است براي همه اگر مداد علما وزينتر از دماء شهداست و اگر شهدا را علما بر انگيختند پس راه برای همه باز است. ماه مبارك رمضان ماه اين بحثهاست. اگر تا كنون ـ ان شاء الله ـ پروندهٴ شفّافي داشتيد طُوبَي لَکُمْ وَحُسْنُ مَآب! اگر ـ خداي ناكرده ـ نداشتيم از هم اكنون تصميم جدّي بگيريم. در سحرهاي ماه مبارك رمضان دعاي ابوحمزهٴ ثمالي را بخوانيم عرض
بكنيم خدايا هيچ همسايه اي از تو به ما نزديكتر نيست «أنّ الراحل اليك قريب المسافة»[14] «يك قدم بر خويشتن نه وآن دگر در كوي دوست». وجود مبارك امام سجّاد به ما آموخت بگوييد خدايا آنها كه دارند مگر از كجا آوردند «لا الّذي احسن استغني عن عونك و رحمتك و لا الّذي اساء و اجترأ عليک و لم يرضك»[15] خدايا نه ماها كه بي راهه رفتيم از قدرت تو بيرون آمديم نه آنها كه كار خوب كردند از خودشان داشتند، خب تو به آنها دادي به ما هم لطف بكن بده، اين آه و ناله و تضرع کارساز است. در جهاد درون آه مي خواهد همان طوري كه در جهاد بيرون آهن مي خواهد اگر كسي بخواهد با دشمن بجنگد آهن مي خواهد امّا
اگر كسي بخواهد با شيطان بجنگد آه ميخواهد ناله مي خواهد گريه مي خواهد فرمود:«و سلاحه البكاء»[16] اسلحهٴ انساني كه بخواهد با دشمن درون بجنگد گريه است ماه مبارك رمضان ماه اين حرفهاست. اميدواريم ذات اقدس الهي به بركت قرآن و عترت اين توفيق را نصيب همهٴ علاقهمندان به قرآن و عترت مخصوصاً شما مهمانان، برادران و خواهران گرامي بفرمايد ما را هم محروم نفرمايد! [1] سوره شمس، آیات 7و8 [2] الکافی، ج1، ص 11 [3] نهج البلاغه، حکمت211 [4] سوره قیامت، آیه2 [5] اسرار الحکم، ص320 [6] نهج البلاغه، خطبه87 [7] سوره آل عمران،آیه185؛ سوره انبیاء آیه35؛ سوره عنکبوت، آیه75 [8] ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 175 و حکمت
367 [9] سوره تین، آیه4 [10] سوره بقره، آیه268 [11] نهج البلاغه، خطبه5 [12] نهج البلاغه، خطبه55 [13] هفت اورنگ جامی، سلسلة الذهب [14] مصباح المتهجد، ص583 [15] مصباح المتهجد، ص582 [16] مصباح المتهجد، ص850