سرویس خواندنی های «فردا»: مطلب پیش روی از سری مطالب ستون ویژه "تذکرة الرجال " فردا است. "رفیق بی کلک" و "پ.خالتور" نویسندگان این بخش هستند که با نگاهی متفاوت و طنزگونه به بررسی احوالات چهره های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و .. می پردازند. در این مطلب «پ.خالتور» به سراغ «محمد علی کشاورز»رفته است.
***************************************
آن شمع هنر بازیگری، آن نام آور به یاریگری، آن نقطه کمال، آن فخر فیلم و سریال، آن پیر ارباب ذوق، آن برپا کننده شور و شوق،
آن معدن استعداد، آن پدر سالاری را نماد، آن چهرة ماندگار، آن سیقلی بیزنگار، آن آسمان هنر را هما، آن شعبون بی مخ سینما، آن بازیگر دایی جان ناپلئون و هزاردستان،آن هنرمند در سربداران و سلطان و شبان، آن فارغالتحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران، آن که قسمتهایی از سریالخانه قمر خانم را بود کارگردان، آن دارای مدرک ازدانشکده هنرهای دراماتیک، آن که ایفا کرده بود نقش های
آنتیک، آن بازیگرکمال الملک و مادر و خشت و آینه،آن هنرپیشه دلشدگان و کمیته مجازات و روز واقعه، آن بازیگر تئاتر و سیما و تی وی، آن حامی اسفندیار مشائی!!، آن که می داد به هنرجویان پند و اندرز، مولانا محمد علی کشاورز- دامت توفیقاته- متولد شهراصفهان محله سیچون بود، نقش هایش برای خود یک معجون بود و دلش از وضع هنرجویان و بازیگران جوان خون بود و در به شهرت رسیدنش پدر سالار را مدیون بود. از او کرامات و عجایب بسیار نقل است. یک آنکه هیچ جایزه سینمایی نگرفت!! و شهرتش از پارو بالا می رفت!! هنگامی که علت را جویا شدند فرمود: «ازیرا که ما را سی مرغ بیشتر به کار آمدی تا سیمرغ!!» به
این حد مردی آینده نگر بود!! نقل است مولانا کشاورز از مدح قدرتمندان پرهیز می کرد و هرجا می نشست می فرمود ما هرگز مدح قدرتمندان نکرده ایم و نکنیم!! روزی مریدی این سخنان از وی شنید که: «مهندس مشایی از دوستان خوب من است و از آدمهای فرهیخته این مملکت هستند خیلی کم پیدا می شود که این چنین آدمهایی پیدا شوند!! مهندس آدمی پاک، صاف و بی آلایش است که فقط برای مملکتش زحمت می کشد! این خیلی ارزش دارد و اکثر مردم هم فهمیده اند! و می دانند که مهندس مشایی از جان و دل برای مملکت ایران زحمت می کشد! البته خیلی ها هم هستند که نمی فهمند!! و یا می فهمند و تخریب می کنند!! مهندس پاک و بی آلایش
است و کوچکترین! نقطه ضعفی در زندگی اش نیست!!!، اینجاست که آدمهای دیگر نمی توانند این را ببینند شروع می کنند به زدن و اینجا و آنجا پشت سر، حرف می زنند اما عامه مردم!!!، می دانند و می فهمند!! که مهندس پاک است!! اگر ایشان بیایند برای ریاست جمهوری بسیار خوب است. دوست دارم اولین کسی باشم که از مهندس مشایی دعوت کنم که برای کاندیداتوری ثبت نام کنند. مطمئنم که اگر مشایی در انتخابات شرکت کند، پیروز خواهد شد.» پس مرید به حیرت افتاد که: «یا شیخ! شما که گوی از مداحان ربوده اید، حکمت این خفیّه با ما گوئید که حیران گشته ایم!! شما که می گفتید مدح اکابر نمی کنید!!» پس مولانا فرمود: «ما
گفتیم مدح قدرتمندان نکنیم این مهندس ما که قدرتی ندارد!!» تا این سخن فرمود مرید برید و جامه درید و چشمش سیاهی بدید و ناگاه به درون خزینه پرید!! نقل است او را گفتند: «یا شیخ اولین تجربة سینمایی شما چه بوده است؟» فرمود: « بچه که بودیم با آجر برسر يکي از اطفال محل کوفتیم تا ببينیم دور سرش از آن ستاره ها و پرنده ها که در فیلم ها مي چرخد، دور سر او هم حلقه می زند یا خیر؟!!! که هر چه کوفتیم چیزی پدید نیامد و این اولین و تلخ ترین تجربه ما بود!!» آورده اند که روزی مریدی از اصحاب رسانه گریبان وی گرفت که: «یا شیخ رای و نظر شما در مورد نسل جوان و سوپر استارهای سینمای ایران چیست؟» پس
اندکی درنگ کرد و ناگاه اشک از چشمش جاری گشت و ساعتی سرشک از چشمانش جاری بود و سپس کمی آرام گرفت و فرمود: «بعضی ها مانند ﺁﺧﺮ ﺳﺲ کچاپ ﺧﺮﺳﻲ هستند! که تنها سر و صدا می کنند و خرخر و ترتر!! ﺑﺪﻭﻥ آن ﻛﻪ ﺑﺎﺯﺩﻫﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎشند!!!»
پ. خالتور