آنکه دلمشغول تضاد سنت و مدرنیسم بود... آنکه در مدح رضا شاه گوی از مداحان می ربود!!
نقل است مریدی در دانشگاه تهران گریبانش گرفت، که: «یا شیخ با این تعاریف که شما از دوره رضا شاه می کنید حال به راستی به زعم شما در ایران کدام نسل، نسل سوخته اند؟» پس عینکش جابجا کرد و کش شلوار خود کشید و رها نمود و پس فرمود: «اینجا همه ی نسل ها؛ نسل سوخته هستند، فقط درصد سوختگی فرق می کند و محــلّ سوختگیشان!!»
کد خبر :
211236
سرویس خواندنی های «فردا»: م طلب پیش روی از سری مطالب ستون ویژه "تذکرة الرجال " فردا است. "رفیق بی کلک" و "پ.خالتور" نویسندگان این بخش هستند که با نگاهی متفاوت و طنزگونه به بررسی احوالات چهره های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و .. می پردازند. در این مطلب «پ.خالتور» به سراغ «دکتر صادق زیباکلام»رفته است.
***********************************
آن پدیده رسانه ها، آن که تریبونش بود از کیهان تا صدای آمریکا، آن استاد دانشگاه تهران، آن منتقد اصلاح طلبان، آن فعال سیاسی پر جنجال، آن که بود تک تک سلولهایش هم لیبرال! آن ناقد تاریخ سیاسی ایران ، آن که در مناظرات می پرید به این و آن، آن مصدق را عاشق سینه چاک، آن که از گفتن سخنان سرکش نداشت پروا و باک، آن که توسط گروههای مسلح گرفته
شد برای مدتی گروگان، آن نماینده ویژه دولت موقت مهندس بازرگان در امور کردستان، آن دارای مدرک دکترای علوم سیاسی ازدانشگاه برادفورد انگلستان، آن عضو گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم
سیاسی دانشگاه تهران، آن که دلمشغول تضاد سنت و مدرنیسم بود، آن که در مدح رضا شاه گوی از مداحان می ربود!!، آن که فعالیت های سیاسی اش آغاز شد در دهه سی، آن فعّال و پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی، آن پدر زن فرزند احمد توکلی، آن استاد کلاس های درس داغ و جنجالی، آن هوادار مولانا هاشمی رفسنجانی، آنکه آقای لیز او را نام نهاد محمد جواد لاریجانی، آن مولف کتاب های جامعه شناسی به زبان ساده و ما چگونه ما شدیم، آن که می گفت: «خیلی از ما ایرانیها نژادپرست هستیم!!» آن که دعوت هیچ مناظره ای را نمی کرد رد، آن که سرکش بود در مصاحبه های رسانه ای خارج از حد، آن دارای دستخط قورباغه ای و
خرچنگی، آن که عذرخواهی می کرد برای نقش خود در انقلاب فرهنگی، آن درانتشار روزنامه "شاهد" همكار پر همت، آن کهساواکدستگیرش کرد به اتهام خرابکاری علیه حکومت، آن که ولش می کردی می گفت از لام تا کام!!، مولانا صادق زیبا کلام. متولد کوچه دعانویسهادر محله بازارچه آب منگول تهران بود و پدرش تاجر و درخیابان قزوین دارای دکان بود و در مناظرات تلویزیونی خوش زبان بود و رنگ برنامه های صدا و سیما چون زعفران بود و می گفت: «رضا شاه در عالم سیاست پهلوان بود!!» و می فرمود: «مصدق در صد سال اخیر سالم ترینِ سیاست مداران بود». نقل است ابتدای کار او این بود که شخصی او را پرسید: «یا
شیخ شما ازدواج کرده اید؟ پس شیخ با اعتماد به نفس فرمود: «هنوز دم به تله نداده ام!» پس آن فرد فرمود: «یا شیخ شما که نه درسی خوانده اید و نه شغلی دارید و نه ماشینی... خلاصه هیچی ندارید راستش شما خودتان تله اید!» مولانا زیبا کلام تا این بشنید حرارتش بالا گرفت و رفت دکتری خویش بگرفت و کم کم کارش بالا گرفت!! نقل است روزی یکی از مریدان دامن او را آویخت که: «یا شیخ در پانصد سال اخیر آدم کش ترین کدام بوده اند، آقا محمد خان قاجار یاندر شاه افشار؟» سر در گریبان برد و ساعتی بیاندیشید و پس فرمود: «دو تایشان با هم به اندازه پرايد آدم نكشتند!!» نقل است مریدی در دانشگاه تهران گریبانش
گرفت، که: «یا شیخ با این تعاریف که شما از دوره رضا شاه می کنید حال به راستی به زعم شما در ایران کدام نسل، نسل سوخته اند؟» پس عینکش جابجا کرد و کش شلوار خود کشید و رها نمود و پس فرمود: «اینجا همه ی نسل ها؛ نسل سوخته هستند، فقط درصد سوختگی فرق می کند و محــلّ سوختگیشان!!» نقل است در جایی مجلس کرده بود و آداب مناظرت و احکام معاشرت در رسانه را به مریدان می آموخت!! پس یکی از مریدان پرسید: «یا شیخ هر گاه فردی در جوابمان خيلي خونسرد گفت هرجور راحتي، بایست چه کار کنیم و چه گوییم؟» مولانا در جواب بی درنگ فرمود: «جفت پا بپرید تو صورتش تا بفهمد که چي جوري راحتيد!!!» نقل است او را
پرسیدند: «ضرب المثلی که ایرانیان دوست تر دارند چیست؟» فرمود: «مرغ همسایه غاز است.» او را گفتند شما خود چه ضرب المثل را بیشتر دوست دارید بی درنگ فرمود: «غاز همسایه مرغ است!» به این حد مردی روشنفکر و اقتصاد دان بود. نقل است او را پرسیدند: «مهمترین عامل موفقیت شما چه بوده است؟» فرمود: «اینترنت» علت را جویا شدند، فرمود آخر در ایران میتوانید در زمان لود شدن بروید دو فصل کتاب و شش مقاله و شانزده پایان نامه را مطالعه کنید! و ما چنین کردیم!!»
پ. خالتور