برادران حنجره طلایی/ عکس
جعفر هنوز مدرسه نرفته بود که برادر بزرگترمان آقارضا سوره حمد را به او یاد داد. هزار ماشاءالله از همان کودکی صدای قشنگی داشت و با صدایی زیبا قرآن را تلاوت می کرد. به همین دلیل از همان کودکی هر وقت کلاس قران می رفتم، جعفر را هم با خود می بردم تا اینکه یک روز استاد در کلاس قرائت از داداش خواست سوره حمد را بخواند. هیچ وقت ذوق و شوق آن روز یاد نمی رود. جعفر آن قدر زیبا خواند که همه حاضران او را تشویق کردند و از آن روز به بعد مورد توجه ویژه استاد سعیدیان قرار گرفت.
آتی نیوز: حسین و جعفر فردی دو برادری هستند که از کودکی با قرائت قران مانوس بوده و در این عرصه، دوشادوش یکدیگر پله های ترقی را پیموده اند.
حسین حدوداً ده سالش بود که فهمید برادر ته تغاری اش علاقه بسیاری به قرائت قرآن دارد. جعفرهفت سال بیشتر نداشت که برادر بزرگ دستش را گرفت و او را به کلاس قرائت استاد سعیدیان برد. حسین آن روزها را خوب به یاد دارد: «جعفر هنوز مدرسه نرفته بود که برادر بزرگترمان آقارضا سوره حمد را به او یاد داد. هزار ماشاءالله از همان کودکی صدای قشنگی داشت و با صدایی زیبا قرآن را تلاوت می کرد. به همین دلیل از همان کودکی هر وقت کلاس قران می رفتم، جعفر را هم با خود می بردم تا اینکه یک روز استاد در کلاس قرائت از داداش خواست سوره حمد را بخواند. هیچ وقت ذوق و شوق آن روز یاد نمی رود. جعفر آن قدر زیبا خواند که همه حاضران او را تشویق کردند و از آن روز به بعد مورد توجه ویژه استاد سعیدیان قرار گرفت.» علاقه برادران فردی به سعیدیان اصلاً قابل انکار نیست. برادر کوچک، اخلاق خوب و متانت استاد سعیدیان را یکی از مهم ترین دلایل جذبش به کلاس های قرآنی و قرار گرفتن در این راه می داند و می گوید: «درست است که مشوق اصلی من، برادر بزرگم حاج آقارضا بود و من تا عمر دارم، قدردان او هستم، اما اگر جذابیت کلاس های استاد سعیدیان نبود، اکنون به این جایگاه نرسیده بودم.» او خاطرات آن روزها را اینگونه مرور می کند: «حسین آقا پشتکار فوق العاده ای داشت. روز و شب تمرین می کرد تا قرائتش به حد بالایی برسد، اما من بازیگوش بودم و کمتر وقت می گذاشتم، برای همین هیچ وقت با هم تمرین نمی کردیم. البته گاهی اوقات قرائت های مرتب و منظم او به من انگیزه می داد تا پشت رحل قرآن بنشینم و کمی تمرین کنم.» حسین که خودش نفر اول مسابقات بین المللی قرآن ایران است حرف های برادر را این گونه کامل می کند: «جعفر خیلی زود پله های ترقی را طی کرد و در 12 سالگی حسابی شناخته شد. هم در صدا و سیما برنامه اجرا می کرد و هم در جلسه های قرآنی. اتفاقاً همان دوره، صدای من تغییر کرده بود و کمتر قرآن می خواندم، اما با اشتیاق فراوان در تمام مجالسی که او برنامه داشت، حضور می یافتم.» او با علاقه از تلاوت های برادر کوچکش در شهرستان های مختلف تعریف می کند: «همیشه آماده بود و هیچ وقت مشکلی نداشت، برای همین، هرجا که می رفتیم مورد تشویق قرار می گرفت. به جرأت می گویم او از قاریان ممتاز ایرانی و یک استثناست. نه اینکه فکر کنید، چون برادرم است درباره اش این گونه حرف می زنم. از کودکی همیشه با او بوده ام و از استعداد فوق العاده اش خبر دارم. از همان کودکی به او می گفتم: خوب می خونی داداش جون!» حسین و جعفر تاکنون در بیش از نه مسابقه کشوری و استانی با هم به رقابت پرداخته اند. برادر بزرگتر درباره این رقابت ها می گوید:«16، 17 سالم بود که دوباره تمین قرائت قرآن را آغاز کردم. ابتدا خیلی سخت بود، اما به لطف خدا خیلی زود صوتم وضعیت بهتری پیدا کرد. سال 76برای نخستین بار در مسابقات سازمان اوقاف و امور خیریه شرکت کردم. آن سال ها جعفر هم در مسابقات قرآنی مختلف شرکت می کرد و رتبه می آورد، تا اینکه سال 81 هر دو در مسابقات قرآنی سازمان اوقاف شرکت کردیم و برای نخستین بار با هم به رقابت پرداختیم. با اینکه شبانه روز قرآن می خواندم تا رتبه بیاورم، اما هیچ وقت دوست نداشتم از جعفر جلو بزنم، چون به زیبائی قرائت او اطمینان داشتم. اتفاقاً همان سال او در مسابقات کشوری اوقاف سوم شد و من رتبه ای نیاورم.» جعفر هم درباره رقابت هایی که تاکنون با برادر بزرگش داشته، می گوید: «آخرین مسابقه ای که به عنوان دو رقیب در آن شرکت کردیم، مسابقه بین المللی سال 86 بود. حسین خیلی زحمت می کشید و چند برابر من تمرین می کرد، برای همین قرائتش عالی شده بود و همه ما امیدوار بودیم که او رتبه بیاورد، اما او می گفت تو بهتری و باید اول شوی. شاید باورتان نشود یکی از شیرین ترین لحظات زندگی ام زمانی بود که نام حسین فردی همان سال به عنوان نفر اول مسابقات خوانده شد. آن قدر خوشحال شدم که اصلاً فراموش کردم خودم در همان مسابقه از رقبا عقب مانده و چهارم شدم!» او به نگرانی برادرش در مسابقات مالزی اشاره می کند و می گوید: «با اینکه سعی می کرد نگرانی اش را از من پنهان کند، اما آنقدر استرس داشت که انگار خودش می خواست مسابقه بدهد. حضور او در مالزی در روحیه ام تاثیر خوبی داشت. حسین آقا همیشه همراه اصلی من در مسابقات بوده است.» حسین هم درباره مسابقات مالزی می گوید: «حیف شد که حق جعفر را ضایع کردند. وقتی در مالزی بودیم، مدام زیر لب دعا می کردم که برادرم به حقش برسد، خدا کند مسوولان فکری برای این شرایط کنند، از جعفر ما که گذشت!»