قدیمیترین نقاشیهای ایران/ تصاویر
کشف چنین نقاشیهایی برای باستان شناس قابل تصور نبود. او بافارسی دست و پا شکسته رو به کدخدا گفت: «محشر... خیلی کوب هست اینها مستر گیو!... گیو هاج و واج به راهنما گفت: «چه میگه ای به مو؟ مگه تا حالا غار ندیده؟!»
فارس: کتاب «سرگذشت نقاشی در ایران» که به تازگی توسط پرویز براتی منتشر شده، حاوی مقدمه و مطالبی خواندنی درباره نقاشیهای ایرانی است. روایت براتی با قصه حضور یک خارجی در لرستان شروع میشود که خواندن آن خالی از لطف نیست:
حضور یک ایرانشناس آمریکایی در لرستان حضور یک خارجی برای ساکنان منطقه «میرملاس» و «همیان» تازگی داشت. تا زمانی که هنریفیلد پا به منطقه «میرملاس» نگذاشته بود، آنها هیچ بیگانهای را از نزدیک ندیده بودند. شب بود که فیلد وارد روستا شد، مردان «میرملاس» حسن غریبی نسبت به این مرد و کولهپشتی بزرگش داشتند، حس آمیخته به غیرت و کنجکاوی، ورود مردی بیگانه با ظاهری متفاوت به قلمروشان قابل تحمل نبود، اما ظاهرا این مرد با دیگر مردان رهگذری که طی سالهای گذشته، گذرشان به میرملاس افتاده بود، فرق داشت. در این سفر راهنمایی از اهالی «همیان»، با قاطری که روی آن مقدار تجهیزات و آذوقه بسته شده بود، فیلد را همراهی میکرد. این ماجرا مربوط به سال 1327 شمسی بود. فیلد به محض ورود به ده «میرملاس» از طریق راهنمایش سراغ کدخدا را گرفت. او از زمان ورودش به ایران فهمیده بود که کدخدایان در روستاها نقش رئیس دهکده را برعهده دارند. گیو، کدخدای «میرملاس»، با احتیاط ولی با روی گشوده فیلد را به خانه خود دعوت کرد و در آنجا، از قصد این ایرانشناس آمریکایی برای تحقیق روی نقاشیهای غارهای «میرسلاس» و «همیان» آگاه شد. صبح روز بعد، در حالی که هنوز سپیده نزده بود، فیلد به همراه گیو و راهنمایش، عازم غارهای «میرملاس» شدند و حوالی ظهر به غارها رسیدند. کشف چنین نقاشیهایی برای فیلد قابل تصور نبود. او در حالی که به فارسی دست و پا شکستهای حرف میزد، رو به گیو کرد و گفت: «محشر... خیلی کوب هست اینها مستر گیو!... excellent.very good گیو در حالی که هاج و واج مانده بود، به راهنمای فیلد گفت: «چه میگه ای به مو؟ مگه تا حالا غار ندیده؟!» راهنما به زبان محلی به گیو توضیح داد که این نقاشیها چه قدر برای امثال فیلد جالب و مهم هستند. این کشف بعدها برخی از ابهامهای مربوط به تاریخ پیدایش نقاشی در ایران را برطرف کرد: فیلد و دو همراهش در «میرملاس»، سراغ غارهای کونجی و همیان رفتند و برای اولین بار صحنههای رزم و شکار با تیر و کمان را دیدند، این غارها پر بودند از تصاویر حیواناتی چون اسب، گوزن، بزکوهی، سگ و... که روی سنگها و صخرهها اجرا شده بودند. بعدها منتقدان و تاریخنگاران هنر، این آثار را از جمله قدیمیترین آثار نقاشی در ایران به حساب آوردند.
بیشتر این نقاشیها به شیوهای ساده و ابتدایی و با رنگهای قرمز، اخرایی، سیاه و یا زرد روی دیوارههای غارها کشیده شدهاند. وقتی دقت کنید، میبینید که حیوانات از پهلو نقاشی شدهاند ولی انسانها از روبهرو دیده میشوند. به نظر میرسد این نقاشی صحنههایی که جنگ و گریز بین انسانها هستند در مورد قدمت این نقاشیها نظرها متفاوت است و گفته میشود همه آنها متعلق به یک زمان نیستند. با انی حال عدهای عقیده دارند قدمت این نقاشیهای دیواری به هشت هزار سال قبل از میلاد مسیح میرسد، یعنی 10 هزار سال پیش! لرستان، سرزمین نقاشیهای دیواری بخش زیادی از نقاشیهای دیواری ایران، در منطقه لرستان وجود دارند. غار «میرملاس» که در کوه سرسرخن واقع شده، اولین غاری است که در آن نقاشیهای دیواری کشف شد. «میرملاس» در فاصله 30 کیلومتری شهر کوهدشت قرار دارد. پروفسور گیرشمن بعد از کشف این غار با مشاهده عکسهای آن گفت: کشف نقاشیها در غاری از لرستان مطلب مهمی است. در طی تمام جستوجوهایی که به میهن شما انجام شده، هیچ جا نقاشیهایی روی بدنه کوه دیده نشده است و از اینجا اهمیت موضوع به خوبی روشن میشود. من تصور میکنم این نقاشیها در دوران جمعآوری غذا وسیله ساکنان لرستان ترسیم شده باشد، یعنی جندین هزار سال پیش از آن که درهها خشک شوند و انسان بتواند از کوهسار پایین بیاید و در دشت زندگی کند. در کنار «میرملاس» و «همیان»، غارهای دیگری هم بودند که قدیمیترین نقاشیهای دیواری ایران در آنها پیدا شدهاند؛ از جمله غارهای «گنجی»، «بتخانه» و «رومشکان». غار «گنجی» در 4 کیلومتری جنوب شهر خرمآباد و در کمرکش کوهی قرار دارد که به گفته علی حاجیپور از ساکنان محلی، دسترسی به این غار از طریق یک مسیمل درهای امکانپذیر است. این غار مساحتی در حدود 200 متر مربع و کف خاهکی به قطر 2 متر دارد. در قسمتی از دهانه آن هم تپهای خاکی دیده میشود که کاوشهایی در آن انجام شده است. غار «بتخانه» در 18 کیلومتری جنوب شرقی شهر کوهدشت، در کواه دمچهر قرار دارد. قسمتی از دهانه آن به علتهای طبیعی بسته است و به همین خاطر باید از قسمت باز آن به شکل خزیده وارد غار شد. وجود سنگ چخماق و سفالهای شکسته سیاه و منقوش، نشان دهنده زندگی غارنشینی در آن است. غار «رومشکان» هم در اطراف کوهدشت و در انتهای یک دره است. سطح داخلی غار چندان وسیع نیست ولی قسمتهایی از دیوار آن تراشیده و صاف شده و از این لحاظ گردش در داخل آن راحت است.
نمونهای از نقاشیهای دیواری غار «کلماکره» در 20 کیلومتری شمال غرب شهر پلدختر قرار دارد و پژوهشهای زیادی در آن صورت نگرفته. غار «دوشه»، یک اثر تاریخی و طبیعی است که در روستای کرشوراب از توابع بخش چگنی خرمآباد قرار دارد. روی دیوارهای مسطح این غار حدود 110 نقش با رنگ سیاه نقاشی شدهاند که به علت دوری از عوارض طبیعی، هنوز سالم ماندهاند. نقاشیهای غار «دوشه» ارزشهای هنری بیشتری دارند و در آنها رزم انسانها به صورت گروهی، تن به تن و سوار و پیاده برجسته است. این نقاشیها را میتوان در حقیقت اولین زایش راستین هنری انسان در سپیدهدم تاریخ هنر دانست. به احتمال قوی انگیزه ترسیم آنها، اعتقادات جادویی مردمان غارنشین این منطقه است. نقاشی لرستان در مقایسه با نقاشیهای فرانسه و اسپانیا نقاشیهای غارهای لرستان از نظر قدمت و تکامل، به پای نقاشیهای غارهایی چون «لاسکو» در فرانسه و «آلتامیرا» در اسپانیا نمیرسند، چرا که آن نقاشیها قدمتی 35 هزار ساله دارند ولی از نظر مطالعه روحیهای که در تصویر کردن آنها به کار رفته مهم هستند. در غارهای پیش از تاریخ اروپا هم مثل نقاشیهای غارهای لرستان، اعقتادات جادویی مرم حرف اول را میزند. این میتواند نشاندهنده آن باشد که انسانها به افقهای مرموز یکسانی تعلق خاطر داشتهاند. با این حال آنچه نقاشیهای لرستان را زا آثار مشابه اروپا متمایز میکند و به آنها ارزش میدهد، این است که یک فاصله زمانی بیش از ده هزار سال، نقاشیهای غارهای اروپایی را از هنر شناخته شده در این قاره جدا میکند و معلوم نیست که چه رابطهای میان مردمانی که تصاویر غارهای اروپا را به وجود آوردهاند و مردم چند هزار سال بعد وجود دارد. در صورتی که نقاشیهای غارهای لرستان از نظر تاریخی در تداوم کامل با هنر نقاشی ایران است و با آن پیوستگی دارد. هان گاردنر، تاریخنویس هنر، درباره این نقاشیها میگوید: «شکارگران در آن روزگار، غالبا از سطوح نامنظم و طبیعی دیوارهای غار، برجستگیها، فرورفتگیها، شکافها و لبههای تیز استفاده میکردند و شکلهای واقعی را به تصویر میکشیدند. هنرمند غارنشین این حقیقت را کشف کرد که از موادی چون تنه و شاخههای سوخته درختان، شیره گیاهان، چربیهای حیوانی، خاکهای رسی و آب، رنگهایی پایدار و بادوام بسازد. این هنرمندان اولیه، برای نشان دادن نیازهای معنوی خود این نقاشیهای زیبا و خوشحالت را میکشیدند.» هنر بدون امضای ایرانی نحوه اجرای آنها بر روی دیوار غارها هم اهمیت دارد. گمنام بودن صاحبان آنها از جمله مواردی است که به غریب ماندن این آثار دامن میزند. گاردنر معتقد است که چون هیچ امضا یا نشانهای از هویت هنرمند روی این نقاشیها دیده نمیشود، پس این آثار نه به شکل فردی که به صورت دستهجمعی توسط انسانهای غارنشین کشیده شدهاند. البته اگر بپذیریم که هنر ایران تا چند دهه بعد از ظهور اسلام هم هنری بدون امضا بوده، آن وقت میفهمیم که نظر گاردنر چندان دقیق نیست! میتوانیم این طور ارزیابی کنیم که غارنشین یا غارنشینان، با انگیزههای مختف روی دیوار نقاشی میکردند؛ نقاشیهایی که حالا بعد از گذشت چندین هزار سال به دست ما رسیدهاند. همانطور که قبلا گفتیم، یکی از مهمترین انگیزهها، به اعتقادات جادویی غارنشینان مربوط میشود. تفسیر جالبی که وجود دارد این است که غارنشینان با اجرای اعمالی مانند مراسم حمله به تصاویر حیوانی مثل بز کوهی، گاو وحشی، آهو و گوزن، انگیزه خود را برای شکار فردایشان بالا میبردند! در نقاشیهای این غارها بیشتر به صحنههای رزم، آشکار و تصویر حیوانات مختلف توجه شده است و خواستهاند در آنها پیروزی قطعیتر نشان داده شود. این روحیه را تنها در میان اقوام غارنشین و قبیلههای ابتدایی نمیبینیم؛بلکه رد دورههای بعدتر هم میتوان آثاری را پیدا کرد که تحت تاثیر این عقیده به وجود آمدهاند. اساس این تفکر آن است که وقتی صحنهای را به وسیله نقاشی یا پیکرسازی یا هر وسیله دیگری به وجود میآوریم، آن اثر میتواند در عالم خارج از خود موثر واقع شود و صحنه نمایش داده شده را محقق کند. بیشتر نقاشیهایی که در آنها پیروزی انسان بر دشمن یا حیوانات خیالی و توهمانگیز نمایش داده شده، براساس همین نگاه پدید آمدهاند. در روزگار ما هنوز پرداختن به این روش در میان جادوگران رواج دارد، جادوگرانی که پیکره شخص مورد نظر را با موم میسازند و بعد با حرکاتی چون سوزن زدن بر آن پیکره، آن را مجروح میکنند. این جادوگران عقیده دارند شخص مورد نظر آنها، به همن عوارض دچار خواهد شد! در این میان فراموش نکنیم که بشر از ابتدا به دنبال بیان احساسات شخصی خود بوده و همیشه دوست داشته برداشتش از طبیعت، آسمان، جانوران و انسانها را در قالب شعر، داستان، نقاشی و... بازگو کند. بنابراین، انگیزه مهم دیگر برای غارنشینان نقاش، شرح ذهنیات، عواطف و آرزوهایشان به کمک تصاویر بوده است. اینها اولین نشانههای ذوق هنر در انسان هستند. پس از نقاشیهای غارهای لرستان، نقاشیهایی که روی دیوارهای ساختمانها در تپه «ملیان» فارس کشیده شدهاند، اهمیت زیادی دارند این نقاشیها با رنگهای اخرایی و گلماشی و سیاه نقاشی شدهاند و همان طور که گفته شد، ویلیام زمنر آنها را کشف کرده است. نقاشیهای تپه «ملیان» فارس به پنج هزار سال پش تعلق دارند و بیشترشان از نقشهای هندسی به وجود آمدهاند.