از حرا آيات رحمان و رحيم آمد پديد...

پس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به پیامبری مبعوث شد تا پیام خدا را به ما برساند این وظیفه پیام رسانی بعد از او در درجه اول از آنِ امامان معصوم علیهم السلام است و در مرتبه بعد بر عهده شاگردان ایشان خواهد بود و این پرتو افکنی همچنان با واسطه های متصل به مرکز تا قیامت ادامه خواهد داشت و این ماییم که باید جانمان را در معرض پرتو حیاتبخش اش قرار دهیم.

کد خبر : 206041
سرویس فرهنگی «فردا»: نزدیک به پانزده قرن از مبعث رسول خدا، محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله می گذرد. امروز ما هستیم و دینی که از او به یادگار مانده است. در این نوشتار در پی پاسخ به این سوالیم که اگر بعثتی رخ نمی داد چه اتفاقی می افتاد؟ برای پاسخ به این سوال بهتر آن است که پیامدهای بعثت را مورد بررسی قرار دهیم تا روشن شود پیامبری آن حضرت چه دستاوردهایی به دنبال داشته که در صورت نبود آن، بشر از فیض درکش محروم می شد. وحی مکمّل عقل قرآن کریم در یک بیان جامع چنین می فرماید: «رُّسُلًا مُّبَشرِِّینَ وَ مُنذِرِینَ لِئَلَّا یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلىَ اللَّهِ حُجَّةُ بَعْدَ الرُّسُلِ» [1] ؛ ما این پیامبران را بشارت دهنده و انذار كننده قرار دادیم تا به رحمت و پاداش الهى، مردم را امیدوار سازند و از كیفرهاى او بیم دهند تا اتمام حجت بر آنها شود و بهانه‏اى نداشته باشند. از این آیه به دست می آید که اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله مبعوث نمی شد؛ مردم در قیامت به خداوند اعتراض بر حقی می کردند به این مضمون : خدایا! تو که می دانستی عقل کارایی اش محدود است و هرگز به تنهایی قابلیت درک بسیاری از معارف و احکام را ندارد (به اینکه چگونه نماز بخواند، روزه بگیرد و ...)؛ پس چرا سخنگویی نفرستادی تا این احکام و معارف را به ما گفته و برایمان شرح دهد؟ می بینید این حرف، حرف درست و اعتراض واردی است؛ خود خداوند هم این ناکارآمدی عقل در شناخت احکام و معارف الهی را تایید کرده و می فرماید: «أَرْسَلْنا فیكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ یَتْلُوا عَلَیْكُمْ آیاتِنا وَ یُزَكِّیكُمْ وَ یُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ یُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ»[2]؛ ما در بین شما پیامبری برانگیختیم تا ضمن تعلیم و تربیت، به شما چیزهایی بیاموزد که عقل شما به تنهایی هیچگاه نمی توانست به آنها دست پیدا کند. این یعنی اگر خداوند از راه وحی و نقل پیامبر صلی الله علیه و آله احکام و معارف را به ما نمی رساند ما هیچگاه نمی توانستیم به بخش عمده ای از بایدها و نبایدها دست پیدا کنیم. و از آنجا که خداوند متعال خدای حکیم است؛ «وَ كانَ اللَّهُ عَزیزاً حَكیماً» [3] ؛ به گونه ای عمل می کند که هیچگاه زیر سوال نرود[4] و به او اعتراض بر حقی نشود. بنابراین حكمت او ایجاب مى‏كند و قدرت او، راه را هموار مى‏سازد كه این كار عملى شود. امیرالمومنین علی علیه السلام دقیقا به همین نکته اشاره کرده و می فرماید: «وَ أَنْهَى إِلَیْكُمْ عَلَى لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَكَارِهَهُ وَ نَوَاهِیَهُ وَ أَوَامِرَهُ »؛ پروردگار با زبان پیامبر به شما خبر داد كه چه كارهایى را دوست دارد و از چه كارهایى متنفر است؛ چه اعمالى را دستور به انجام داده و از چه اعمال نهى نموده است. «فَأَلْقَى إِلَیْكُمُ الْمَعْذِرَةَ وَ اتَّخَذَ عَلَیْكُمُ الْحُجَّةَ» ؛ و جاى عذر براى شما باقى نگذاشت و حجّت را بر شما تمام كرد.[5] بهانه ای بی اساس ممکن است کسی بگوید که این سخن برای عصر حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و مردمی است که کنار آن حضرت زندگی می کردند و امروز که ما به ایشان دسترسی نداریم می توانیم به خدا عرض کنیم: ما هدایتگری نداشتیم که برای ما وحی بخواند و احکام و تعالیم دینی را به ما بیاموزد. بنابراین ما که امروز در عصر نبود پیامبر و غیبت امام زندگی می کنیم می توانیم عذر بیاوریم و با این عذر، کج روی ها و گناهانی که ممکن است از ما سر بزند را توجیه کنیم. در پاسخ به این سخن باید گفت که ملاک در قبول و یا رد این عذر؛ بود و یا نبود معارف دینی در دسترس مردم است. این عذر وقتی پذیرفته است که فرد بتواند ثابت کند هیچ واجب و حرامی به او نرسیده و خود در این زمینه کوتاهی هم نکرده است. اگر ملاک دسترسی مستقیم به پیامبر و یا امام باشد که جز عده ای مابقی معذور شده و راه اعتراضشان به خدا باز می شود. در همان عصر حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام هم همگان به ایشان دسترسی نداشتند؛ با این حال خدا فرمود ما پیامبر فرستادیم تا کسی عذر نیاورد. نکته مهم این است آنچه به آنها (مردمی که به پیامبر دسترسی نداشتند) می رسید و با آنها اتمام حجت می شد، پیام و معارف دین بود نه شخص پیامبر یا امام. برای همین قرآن کریم به مردم عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله و مردم بعد از ایشان دستور می دهد که همواره عده‌ای بروند دین را فرا گرفته و برای تعلیم آن به مردم شهر و دیار خود به آن سامان بازگردند[6] و این سبک و سیره الهی در رساندن پیام خود به بندگان و اتمام حجت با آنهاست؛ نه آنکه برای هر شهر و آبادی یک پیامبری مبعوث کند و یا امامی بفرستد. پس معنای این سخن که فرمود: « وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ ؛ براى هر قوم و ملتى، هادى و رهنمایى است‏»[7] وجود یک پیامبر اولوالعزم و یا غیرالوالعزم و یا امام معصوم نیست؛ بلکه مراد از این هادی، هر کسی است که دین را می شناسد (حداقل بیش از دیگران) و پیام آن را به گوش آنها می رساند. این محدوده را باز هم می توان گسترش داد. در عصر حاضر که انواع و اقسام رسانه ها بشر را در خود غرق کرده است به شکلی که در محرومترین مناطق دیش های ماهواره ای بر روی کلبه خرابها و یا در کنار چادرهای بیابانی خودنمایی می کند، دیگر چه جای عذر و بهانه ای که شخص بگوید پیام دین به من نرسید و هدایتگری نبود تا من را هدایت کند. ذکر این نکته لازم است که اگر کسی از روی عمد چشم به این واقعیت بست و از شنیدن پیام خدا طفره رفت و در انتخاب سایت و یا کانال به گونه ای عمل کرد که اسلام به گوش و چشم او نخورد؛ خود مقصر است و مقصر حق اعتراض و بهانه جویی نخواهد داشت. پس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به پیامبری مبعوث شد تا پیام خدا را به ما برساند این وظیفه پیام رسانی بعد از او در درجه اول از آنِ امامان معصوم علیهم السلام است و در مرتبه بعد بر عهده شاگردان ایشان خواهد بود و این پرتو افکنی همچنان با واسطه های متصل به مرکز تا قیامت ادامه خواهد داشت و این ماییم که باید جانمان را در معرض پرتو حیاتبخشش[8] قرار دهیم. پی نوشت: 1. آیه 165 سوره نساء. 2. آیه 151 سوره بقره. 3. ادامه همان آیه 165 سوره نساء. 4. «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ» ؛ هیچكس بر كار او نمى‏تواند خرده بگیرد و او را زیر سۆال ببرد. آیه 23 سوره انبیاء. 5. نهج البلاغه، خطبه 86. 6. آیه 122 سوره توبه. 7. آیه 7 سوره رعد. 8. حیات بخشی دین را می توان از آیه 24 سوره انفال به دست آورد که می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یُحْییكُم»‏ ؛ اى اهل ایمان! هنگامى كه خدا و رسول شما را به چیزى كه شما را زندگى مى‏بخشد دعوت مى‏كنند، اجابت كنید. و واضح است که خدا و رسولش مردم را به دین دعوت می کنند. منبع:تبیان
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: