بوی‌ کبابی‌ که‌ از خانه‌ آیت‌ الله بروجردی آمد

پول‌های شخصی‌اش را داخل کیسه حنایی که همراه داشت، می‌گذاشت و به این صورت از پول‌‌های بیت‌المال جدا می‌کرد، حاج احمد (خادم ایشان) نقل می‌کرد: «دو ساعت به غروب ماه رمضان بود و آقا مشغول وضو گرفتن، به من فرمود: حاج احمد، برای افطار چه چیزی تهیه کرده‌ای؟ جواب دادم: از ۱۴ تومان، ۲۵ قران باقی مانده است.

کد خبر : 205285

فارس: روزی بوی کباب به مشامش رسید، از شدت ناراحتی در حیاط قدم می‌زد ... سپس با کمال تأثر گفت: اگر در منزل بروجردی کباب طبخ شود و بوی آن به مشام فقرایی برسد که در امر معاش خود معطل هستند، بر آنها چه می‌گذرد؟! آیت‌الله العظمی حاج سیدحسین بروجردی، از محضر آخوند خراسانی، علامه یزدی، آقا شریعت اصفهانی کسب فیض کرد و در علوم عقلی و نقلی به اجتهاد دست یافت و خود در ردیف بزرگترین اساتید زمان قرار گرفت، در زمان مرجعیت این بزرگ مرد، ایران با دسیسه‌های داخلی و خارجی مختلفی روبرو بود که ایشان توانست حوزه علمیه مسلمین را هدایت کند. آیت‌الله بروجردی در سن ۹۰ سالگی رحلت کرد و در مسجد اعظم قم به خاک سپرده شد. بیرونی آقا با توجه به موقعیت علمی و اجتماعی حضرت آیت‌الله بروجردی و آمد و رفت بزرگان و عامه مردم ایشان هیچ‌گاه دستور نمی‌داد، چای که تنها وسیله پذیرایی بود بیاورند، اما در اندرونی دستور می‌فرمود، زیرا که مخارج اندرون از پول شخصی‌اش بود نه از بیت‌المال. افطاری پول‌های شخصی‌اش را داخل کیسه حنایی که همراه داشت، می‌گذاشت و به این صورت از پول‌‌های بیت‌المال جدا می‌کرد، حاج احمد (خادم ایشان) نقل می‌کرد: «دو ساعت به غروب ماه رمضان بود و آقا مشغول وضو گرفتن، به من فرمود: حاج احمد، برای افطار چه چیزی تهیه کرده‌ای؟ جواب دادم: از ۱۴ تومان، ۲۵ قران باقی مانده است. آیت الله بروجردی و آیت الله کاشانی فرمود: به همان نسبت، برای افطار چیزی تهیه کنید. عرض کردم: اجازه می‌دهید گوشت تهیه کنم؟ فرمود: فردا که می‌آید، حساب جداگانه‌ای دارد، برای امروز به اندازه ۲۵ ریال چیزی بخر! برای تهیه افطار رفتم، طولی نکشید که صدای آقا بلند شد، وقتی خدمتش رفتم فرمود: حاج احمد بوی کباب می‌آید، شما تهیه کرده‌اید؟ پاسخ دادم. خیر. فرمود: تحقیق کنید. گفتم: از خانه همسایه است دستور داد تا (برای افطار) کاله ‌وش درست کنیم. آیت‌الله بروجردی هرگز از سهم مبارک امام، استفاده نکرد و از درآمد املاکی که داشت، روزگارش را می‌گذراند. سفر نجف محسنی ملایری می‌گوید: سید علی آقا فرزند آیت‌الله سید محمد تقی خوانساری به من نوشت: «آیت‌الله بروجردی، ماهی ۱۵۰۰ تومان به بیت ما مرحمت می‌کرد، ۵۰۰ تومان به مادرمان، ۵۰۰ تومان به آقا سید محمد باقر و ۵۰۰ تومان به من، الان سه ماه است که به مادرم نداده‌اند. در آن موقع، من در ملایر بودم، مطلبی را خدمت حضرت آیت‌الله بروجردی عرض کردم. فرمود: بیایید قم، مذاکره خواهد شد. وقتی خدمتشان رسیدم، فرمود: من ماهی پانصد تومان از باب وجوه منطبقه به مادر ایشان می‌دادم، این خانم دو مرتبه نجف رفته است، آیا خودشان پول داشته‌اند و با آن به زیارت رفته‌اند؟ در این صورت نباید وجهی که من می‌دهم، استفاده کنند و اگر از همین وجه استفاده کرده‌اند، من برای گذراندن زندگی ایشان پول داده‌ام، نه برای رفتن به نجف! من کلام آیت‌الله بروجردی را به آقا سید علی خوانساری بازگو کردم، جواب داد: همسر آقا سید محمد باقر خوانساری وضع حمل داشته است و خود ایشان، از نجف پول فرستاده‌اند و ما، مادرمان را به نجف فرستادیم، دوباره خدمت آیت‌الله بروجردی برگشته جریان ارسال پول را توضیح دادم، ایشان بر طبق عادتی که داشت، حجت می‌گرفتند، از من پرسید: آیا به نظر شما، همین طور است؟ گفتم: خانواده آقای سید محمد تقی خوانساری، غیر واقع نمی‌گویند. آیت‌الله بروجردی رو به آقای شیخ محمد حسن احسن کرد و گفت: «بعد از نماز، بدون اینکه کسی اطلاع پیدا کند، شهریه عقب افتاده را با ۵۰۰ تومان دیگر به ایشان بدهید و معذرت بخواهید». بوی کباب نوع لباس‌هایش متوسط بود و غذایش به قدری ساده بود که کارکنان درب منزل که اغلب اوقات هم‌سفره حضرت آیت‌الله بودند، حاضر نمی‌شدند از آن غذا بخورند، هر گاه اهل منزل می‌گفتند: برای شما غذای بهتر و مقوی‌تری تهیه کنیم، می‌فرمود: کسی که در بیرونی منزل و پشت خانه‌اش حدود ۱۰۰ نفر فقیر نشسته‌اند، چگونه غذای لذیذ بخورد؟! روزی بوی کباب به مشامش رسید، از شدت ناراحتی در حیاط قدم می‌زدند، اما کسی دلیل ناراحتی‌اش را نمی‌دانست، تا اینکه یکی از نزدیکان علت ناراحتی را سؤال کرد، آیت‌الله بروجردی با کمال تأثر فرمود: «اگر در منزل من کباب طبخ شود و بوی آن به مشام فقرایی که در امر معاش خود معطل هستند، برسد، بر آنها چه می‌گذرد؟! خدمتکار خانه به حضور ایشان آمد و گفت: در خانه کباب نپخته‌ام و این بو از خانه همسایه است. صندوق انار هر ماه نزدیک به یک میلیون تومان به دست ایشان تقسیم می‌شد، اما خود همیشه مقید بود از سهم سادات و سهم امام (ع) مصرف نکند، نویسنده «منهاج الدموع» می‌نویسد: سالی از ساوه دو جعبه انار از بابت سهم حضور ایشان آوردم، قبول نفرمودند و پس از اصرار که برگرداندن آن مناسب نیست، فرمودند: من آنها را می‌خرم و وجه آن را از سهم می‌گذارم که به مصرف طلاب برسد و پس از رحلتشان که خواستند به وجوه موجودی نزد ایشان رسیدگی کنند، دیدند مرحوم آیت‌الله بروجردی کیسه‌های گوناگون تهیه کرده‌اند و روی هر یک نوشته شده پول این کیسه متعلق به فلان جهت است که مبادا وجهی به غیر مورد خود مصرف شود. برای شهریه طلاب و امور خیریه دیگر ۱۵۰ هزار تومان بدهکار بودند و وصیت کرده بودند که وجوه دست گردانی که گرفته نشده، مربوط به مرجع بعد از من است، نه اینکه ورثه من به آن حقی داشته باشند، وی تا آنجا در سهم مبارک امام (ع) احتیاط می‌کردند که در زمان طولانی مرجعیت خانه مسکونی تهیه نکردند. غذای آیت‌الله بروجردی یکی از نزدیکان آیت‌الله بروجردی می‌گفتند: هرگز غذای خصوصی برای ایشان تهیه نمی‌شد و امر می‌فرمود برای تمام اهل منزل و خدمتکاران یک نوع غذا ترتیب دهند، خدمتکارانش بر سر همان سفره‌ای که ایشان غذا تناول می‌کردند، می‌نشستند. آیت‌الله بروجردی و سهم امام با اینکه آیت‌الله بروجردی مرجع هشتاد میلیون شیعه بود و میلیون‌ها تومان وجوهات به دستش می‌رسید، مخارج زندگی شخصی‌اش از درآمد جزیی ملک خود که از بروجرد می‌آوردند، تامین می‌کرد. سهم امام (ع)، پولی که شیعیان به ایشان به عنوان نائب امام زمان (عج) می‌پرداختند را به همان حالت اولیه باقی می‌گذاشتند، هرگز تصرفات مالکانه نمی‌کرد، هر تصرفی که در آن انجام می‌داد، به عنوان نیابت عامه و وکالت ازناحیه مقدسه حضرت ولی عصر عجل‌الله فرجه بود. به همین جهت شفاهی و در صورت نیاز صورت نوشته اعلام می‌کرد که «هر کس سهم متعلق به ذمه خود را با من یا یکی از وکلای من دستگردان کرده و به من بدهکار شده است، به شخص من بدهکار نیست، بلکه به همان صاحب پول، امام زمان (عج)، بدهکار است، بعد از من، هر چه از آنها بماند، باید به مرجع خودشان برسانند و این اموال جزو ملک شخصی و موروثی من نخواهد شد. معیشت آیت‌الله بروجردی با اینکه اموال پدری بسیاری داشت، هیچ گاه تغییری در برنامه زندگی و خوراک و پوشاک پیدا نشد، لباس‌هایش همه وطنی و ساده و غذایش اغلب از سبزیجات و لبنیات بود. نظم در حفظ بیت‌المال قبل از وفات وصیت کردند که بعد از مرگشان کسی حق ندارد در اتاق خصوصی ایشان را باز کند، ‌مگر حضرت آیت‌الله سید احمد خوانساری! لذا بعد از درگذشت ایشان، آیت‌الله خوانساری قفل را گشود و وارد اتاق شد، با دیدن منظره اتاق اشک‌ها جاری شد و دقت و عظمت این مرد بزرگ بر همه روشن شد، هر چیزی به جای خود قرار داشت و تمام وجوه مورد مصرفشان نوشته و جدا از هم گذاشته شده بودند. کباب پدر بزرگوار آیت‌الله فاضل لنکرانی نقل می‌کرد: «روزی مرحوم آیت‌الله بروجردی کسی را نزد من فرستاد که لنگ و قطیفه را بردارید تا برویم آب‌گرم محلات، وقتی به آنجا رسیدیم، افرادی بی‌بضاعت و گرفتار در آنجا بودند. خدمت آقا عرض کردیم، ایشان فرمود: گوسفند بزرگی بخرید و گوشت آن را بین آنها تقسیم کنید، دستور آقا اجرا شد، وقتی ظهر شد، خودمان خواستیم نهار بخوریم، قرص نان دو خیار و مقداری پنیر سر سفره آوردند، یکی از خادمان آقا دو سیخ کباب در دست داشت، آورد خدمت آقا. ایشان گفت: کباب از کجا؟ عرض کرد: آنهایی که گوشت برایشان ذبح شده بود، مقداری از آن گوشت را کباب کردند. ایشان بسیار ناراحت شد و فرمود: برگردانید! برگردانید، به همان‌هایی که از آنها گرفتید و آنها کباب‌ها را برگرداندند و خودشان و دیگران نان و پنیر صرف کردند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: