خرمشهر چرا و چگونه آزاد شد؟
در سال اول جنگ تفکر خلاق نبود که ما را جمع کند. شهید صیاد شیرازی هم بود و آقا محسن هم بود ولی اینها در راس قدرت سپاه و ارتش نبودند. در سال دوم تحولی متاثر از تفکر و عزم و اراده فرماندهان بزرگوار ما پدید آمد که آن سرمنشاء پیروزی ها شد.
تابناک: آزاد سازی خرمشهر آنچنان مهم بود که پیر جماران در ترسیم عظمتش، آن را کار خدای منعال دانست. در گذر روزها و ماه ها و سال ها هرچه از یاد نسل های اول و دوم انقلاب رفته باشد، این برگ از تاریخ اما در برابر چشمان ایشان است. نسل های سوم و چهارم انقلاب اما باید بدانند که چه حماسه ها آفریدند فرزندان ایران در دفاع مقدس و چه غوغاها به پا کردند در برابر آن فرومایگان که به هوای جولان در سرزمین پارسیان آمده بودند. جانشين رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح که از یادگاران دفاع مقدس در عمليات بيت المقدس، است و در آن عملیات فرمانده قرارگاه فتح سپاه بود اینگونه از فتح خرمشهر می گوید: عملیات بیت المقدس یکی از 12 عملیات بزرگ و گسترده ما در طول 8 سال دفاع مقدس، بود. این عملیاتها ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس و والفجر مقدماتی و یکم، عملیات رمضان، خیبر و بدر و فاو و کربلای 5 و والفجر 10 بود. در عملیات بیت المقدس انصافاً همه نیروهای ارتش و سپاه بودند شاید دو سوم نیروی زمینی ارتش بود لشکر 92 و 21 و 77 و 16 و تیپ های متعدد مثل 55 هوابرد و 23 نوهد و 58 ذوالفقار و 37 زرهی و یگانهای سپاه هم همینطور تمام یگانهای سپاه هم در این عملیات بودند 31 عاشورا، 41 ثارالله، 43 نور به فرماندهی شهید بزرگوار علی هاشمی 21 امام رضا (ع)، 8 نجف، 14 امام حسین (ع)، 25 کربلا، 7 ولیعصر، 27 حضرت رسول، 19 فجر، 33 المهدی و 46 فجر و 22 بدر. و هوانیروز و نیروی هوایی ارتش و حتی نیروی دریایی ارتش و کل تجهیزات مهندسی جهادسازندگی در این صحنه ها حضور داشتند. من درباره اهمیت فتح خرمشهر و عملیات بیت المقدس می خواهم به نکاتی بپردازیم. برای بیان اهمیت فتح خرمشهر می توان عملیات بیت المقدس را از زوایای مختلفی مورد بررسی قرار داد ما میخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که فتح خرمشهر چه نقش و جایگاهی در روند تحولات جنگ داشته است؟ ما می توانیم برای پاسخ به این سوال به چند نکته اشاره کنیم. فتح خرمشهر پایان یک دوره و آغاز یک دوره جدید است و ماهیت جنگ را تغییر داد. به هر حال دشمن در آغاز تجاوز از مرزها عبور می کرد و شهرهای زیادی از ما به اشغال دشمن می آید و 15 تا 20 هزار کیلومتر مربع از خاک ما را دشمن تصرف کرد و در سال اول جنگ موفق نشدیم هیچ نقطه ای از سرزمینهای اشغالی را آزاد کنیم ولی در سال دوم جنگ یک تحول بزرگی اتفاق افتاد و با یک استراتژی نظامی و عملیاتهای موفق و سلسله وار دشمن را با قدرت به عقب راندیم تا به مرزها رسیدیم . عمده عملیاتهای ما در استان خوزستان بود و نیمه جنوبی استان ایلام. دشمن در مرز خوزستان و انتهای جنوبی استان ایلام که جمعاً حدود 300 کیلومتر مرز داریم 10 هزار کیلومتر مربع از سرزمینهای ما را اشغال کرده بود و در مابقی مرز که حدود 1000 کیلومتر است،5 تا 6 هزار کیلومتر مربع را اشغال کرده بود و این اهمیت مناطق اشغالی را در خوزستان می رساند ما با چهار عملیات پی در پی در سال دوم جنگ نزدیک 10 هزار کیلومتر مربع را آزاد کردیم. دوره جدید با فتح خرمشهر آغاز شد و یک تصمیم استراتژیک توسط حضرت امام و شورایعالی دفاع گرفته شد و ما وارد خاک عراق شدیم و جنگ به مدت 6 سال دیگر ادامه پیدا کرد. با فتح خرمشهر ماهیت جنگ عوض شد یعنی تا قبل از فتح خرمشهر اگر اهداف صدام و رهبران بعثی عراق براندازی و سقوط نظام و تهدید جدی انقلاب اسلامی و نابود انقلاب و لغو قرارداد سال 1975 بود با فتح خرمشهر همه این اهداف از بین رفت و ایران را به قله پیروزی رساند و بر عکس عراق در آستانه سقوط قرار گرفت. قدرت نظامی عراق را که توانسته بود ظرف یک تا دو سال قدرتهای جهان و حتی قدرتهای منطقه را متقاعد ساخته بود که قدرت نظامی عراق قدرت بزرگی است و توانست ایران را شکست بدهد و ایرانی ها نتوانستند او را شکست دهند و همه اینها با فتح خرمشهر از بین رفت و صدام در آستانه سقوط قرار گرفت.
نکته مهم دیگر اینکه خطری که آمریکایی ها با پیروزی انقلاب اسلامی احساس کردند مجدداً برای آنها با آزادی خرمشهر در ابعاد وسیع تری پیدا شد چون که دشمنان ما با تحمیل جنگ آمده بودند قدرت انقلاب را در مرزهای ایران مهار کنند. حالا بعد از فتح خرمشهر مجدداً این امکان برای انقلاب اسلامی بوجود آمد که قدرت تاثیرگذار بر همه مسایل منطقه باشد. نکته دوم که می توان در پاسخ به این سوال گفت این است که موازنه نظامی به سود ایران به شکل تعیین کننده ای تغییر کرد و ایران به عنوان یک ایران برتر و یک ایرانی که غلبه کرده بر یک قدرت نظامی که همه قدرتها پشت سر او هستند در برابر دیدگان ملت ها قرار گرفت و تا قبل از این، عراق به عنوان قدرت برتر محسوب می شد اما با فتح خرمشهر این موازنه نظامی به سود ایران و ملت و نیروهای مسلح تغییر کرد. همچنین منزلت ایران در عرصه نظام بین المللی ارتقاء پیدا کرد. نکته بعدی اینکه همه مبارزین و ملتهایی که علاقه به انقلاب اسلامی داشتند مثل فلسطین، لبنان، مصر و مردم افغانستان، مطمئن شدند که انقلاب اسلامی شکست ناپذیر است و خیلی خوشحال شدند و به مبارزه امید پیدا کردند و در فردای پیروزی فتح خرمشهر، حزب الله لبنان متولد شد که 25 سال از مبارزات آنها می گذرد و قدرت بسیار تاثیرگذاری هستند. همچنین در داخل کشور مردم اطمینان پیدا کردند لیبرالها طی یک سال فقط شعار دادند و هیچ نقطه روشنی را از دشمن بازپس گیری نکردند و اطمینان پیدا کردند که این قدرت نظامی متکی بر فرماندهان حزب اللهی و با ایمان قادر است از منافع ملت ایران دفاع کند و تهدید را دور کند و تهدید را شکست بدهد.
همچنین با فتح خرمشهر ابعاد و ماهیت قدرت نظامی ایران آشکار شد. دشمن پیش از این باور نمی کرد که قدرت جدیدی شکل گرفته است که این همه تحولات را ایجاد کرده و اینها خرمشهر را فتح کردند. تا فتح خرمشهر قدرت این نیرو را ندیده بودند. ارزیابی نکرده بودند ولی با این پیروزی قدرت این نیروی نظامی جدید آشکار شد و آنها به شدت وحشت کردند. نکته آخر، نگرانی صدام و کسانی که پشت سر صدام بودند یعنی حامیان منطقه ای و جهانی صدام از فتح خرمشهر، آزادی خرمشهر نبود بلکه پیامدهای فتح خرمشهر بود که بر موازنه منطقه ای تاثیر گذاشت و موازنه را به سود ایران تغییر داد. با فتح خرمشهر علایم شکست عراق برای همه آشکار شد و ظهور قدرت نظامی جدید ایران مهمترین نقطه نگرانی دشمن بود. ما باید قبول کنیم که در سال دوم یک تحول انجام شد، یعنی در هر صحنه که فرماندهانی باایمان و فکورتر و باتدبیرتر و هوشمندتر باشند می توانند به بهترین شکلی از امکانات استفاده کنند . در سال اول جنگ ما (آقایان حسنی سعدی، قاسم سلیمانی، موسوی قویدل هاو عزیز جعفری و سوداگر و دیگر عزیزان) بودیم اما آن تفکر خلاق نبود که ما را جمع کند. شهید صیاد شیرازی هم بود و آقا محسن هم بود ولی اینها در راس قدرت سپاه و ارتش نبودند. در سال دوم تحولی متاثر از تفکر و عزم و اراده فرماندهان بزرگوار ما پدید آمد که آن سرمنشاء پیروزی ها شد.
تفکر خلاق را در سال دوم جنگ همه این فرماندهان عرضه کردند . ما با همان امکاناتی که داشتیم دشمن را مورد حمله قرار دادیم و پیروز شدیم. در سال دوم یقیناً امکانات ما از سال اول جنگ کمتر بود. ابزار و امکانات ارتش ما در سال اول جنگ بیشتر بود. تانک، هلی کوپتر و توپخانه بیشتری داشتیم و در چندین عملیات ناموفق، بخشی از امکانات ارتش از بین رفته بود و جایگزین هم نشد و این روند تا آخر جنگ وجود داشت. بنابراین تفکر خلاق در سال اول جنگ وجود نداشت. همچنین در خیلی از عملیاتها که ما شکست خوردیم از عدم شناخت ما نسبت به دشمن بود. و همین طور بهره گیری از تمام امکانات و منابع در چارچوب یک استراتژی موفق وجود نداشت سال دوم جنگ بود که ما همه امکانات و منابع را بکار گرفتیم. آیا در سال اول در این کشور، سپاه و نیروهای مردمی، جهادسازندگی نبودند؟ و اینها جزء منابع کشور نبودند؟ بودند اما یک عده ای مانع حضور اینها در جنگ در کنار ارتش می شدند. شهید صیاد در کتاب ناگفته های جنگ می گوید: در سال دوم یک تحول بزرگی اتفاق افتاد. مطالبی یادداشت کرده ام از این کتاب که فرازهایی از آنرا می خوانم. "سال اول جنگ تحمیلی اوضاع به گونه ای گذشت که اینرا باید از زبان آنهایی که در صحنه و در جریان بودند، شنید. ارتشی ها (قدیمی ها) دوران تلخ سال اول را یادشان هست. برای برادران سپاه، صحنه عمل که میدانی برای کار داشته باشند، برایشان ایجاد نشده بود"(صفحه 195) بنابراين در سال دوم جنگ اتفاق افتاد بهره گيري از همه امكانات و منابع و اعتماد بنفس و خلاقيت و شناخت دقيق از دشمن و انطباق با واقعيات، ويژگيهاي استراتژي ما در سال دوم جنگ بود. بنابراين تفكر برتر و خلاقيت و تركيب جديد نيروها كه برادران ارتش و سپاهي و جهادسازندگي و بسيجي ها بودند و يد واحد شدند عليه دشمن و با طرح ريزي هاي عالي، حمله كردند و آن عملياتها پيروز شد. ارتش عراق در همه سطوح غافلگير شد و نفهميد و درك نكرد كه اين قدرت چگونه شكل گرفته است. ارتش همان ارتش بود ولي نيروهاي مردمي و جهادي و سپاه آمدند و يك تركيب جديد شكل گرفت و اين پيروزي ها بدست آمد.
ارتش عراق در تمام سطوح، هم در سطح استراتژيك و تاكتيك و هم در سطح عمليات، غافلگير شد و تا آخر هم نتوانست تاكتيك ما را بفهمد. ماهيت اين پيروزي ها بايد تجزيه و تحليل شود ماهيت اين پيروزيها، ريسك فرماندهي، روش دست يابي به پيروزي ها، فرماندهي و كنترل، ابتكار عمل و خلاقيت، هدايت نيروها در شب، آموزش حين جنگ و تدبيرهاي عالي فرماندهان در همه ابعاد نيروي انساني، لجستيك، اطلاعات و بسياري از موضوعات ديگر بايد بررسي شود تا اهميت اين موضوع روشن شود. عمليات ساعت 12:30 شب و در روز دهم ارديبهشت سال 61 با رمز يا علي بن ابيطالب (ع) آغاز شد. آقا محسن طي تحليلي احتمال حمله اسرائيل به لبنان را همزمان با عمليات بيت المقدس مي داد - كه اين حادثه بعد از عمليات اتفاق افتاد. مرحله اول را ما به سرعت عمل كرديم و رسيديم به جاده اهواز - خرمشهر و توانستيم بين 30 تا 35 كيلومتر از جاده را تصرف كنيم و سرپلي به وسعت 700 الي 800 كيلومتر مربع را تصرف كنيم - دشمن به ما پاتك زد. شب دوم و شب سوم با يك تلاش فراوان توانستيم اهداف باقيمانده را تصرف كنيم. مرحله دوم را يك هفته بعد يعني 17 ارديبهشت آغاز كرديم و رسيديم به مرز، يگانهاي تحت امر سپاه در قرارگاه فتح شامل تي 25 كربلا به فرماندهي مرتضي قرباني بود و تي 8 نجف به فرماندهي شهيد احمد كاظمي و تي 14 امام حسين به فرماندهي شهيد حسين خرازي كه با لشكر 92 اهواز و تي 55 هوابرد ادغام شده بودند از طرف ارتش مسئول قرارگاه فتح شهيد نياكي بود و از طرف سپاه من فرمانده بودم. بعد از مرحله دوم، ما مرحله اي را با تعجيل آغاز كرديم كه كار را تمام و يكسره كنيم كه موفق نشد تي 25 كربلا و تي 55 هوابرد را از قرارگاه فتح شركت كردند و باضافه يگان هاي قرارگاه نصر، قرار بود در منطقه شلمچه در داخل مرز خودي از شمال بطرف جنوب حركت كنند و خود را به بوارين برسانندو عقبه دشمن را ببندند و كار را تمام كنند كه دشمن مقاومت كرد و ما موفق نشديم اين در حقيقت مرحله سوم بود. مرحله سوم يا چهارم را ما با تاخير شروع كرديم و ما 13 روز ماندیم و مي انديشيديم كه چه كاري انجام دهيم و ما بحران كشف راهكار داشتيم آيا از حاشيه كارون برويم آيا از دروازه شهر خرمشهر وارد شهر بشويم، آيا ما مجدداً تاكتيك شلمچه را انجام دهيم. در آخر ما به اين نتيجه رسيديم كه كل مانور را تمركز دهيم بين جاده و مرز و كمبود نيرو هم داشتيم به قرارگاه فجر. هم گفتيم شما يك قرارگاه كوچك درست كنيد 3 تيپ آمد يك تيپ از لشكر 77 و دو تيپ از سپاه بنام تي 19 فجر و تيپ 33 المهدي و آمديم يك قرارگاه درست كرديم بين فتح و نصر در اين مرحله و ديگر لشكر 92 با ما نبود چون منطقه قرارگاه فتح در مرز را به او سپرديم و يگان هاي قرارگاه فتح فقط تيپ 8 نجف و تيپ 14 امام حسين (ع) بود - البته شهيد نياكي با توپخانه لشكر، تا آخر ما را همراهي كرد. و روز 2 خرداد حمله صورت گرفت و يادم هست كه ساعت 10 صبح با شهيد احمد كاظمي تماس گرفتم و به ما گفت خرمشهر آزاد شد و به آقاي رضايي بگو - من رفتم پيش احمد كاظمي. همان ساعت 10 صبح در خرمشهر و ما رفتيم داخل خانه ها و ديديم دشمن از آنجا رفته است و گروه گروه در حال تسليم شدن هستند و ساعت 15:30 بعدازظهر اين پيروزي اعلام شد.