روایتی خواندنی از «واقعیت» یک جهاد خاموش

دهها مدیر شناخته شده و صدها کارگر بی نام و نشان آنقدر مقابل خشم سیلاب ایستادند که سیلاب به زانو درآمد.در این ۲۴ ساعت چند بار هم جان همکاران به خطر افتاد.از جمله جوانی که حدود دو ساعت در آن شلوغی و شرایط خاص بحرانی گوشه ای داخل آب افتاده بود و دو ساعت تمام مقاومت کرده بود تا تیم امداد نجاتش دادند.خودش می گفت در این دو ساعتی که داخل آب بود و تکه آهنی را گرفته بود تا غرق نشود

کد خبر : 199528
مهندس وحید نوروزی: باران آمد و سیلاب جاری شد. تمام ۴۸۷ کیلومتر شبکه جمع آوری آبهای سطحی شهر به کار افتاد.کانال ها یک به یک مملو از آب شدند و رودخانه میان رود که حاصل از آب رودخانه های فرحزاد، درکه و تپه نیزار است در غرب پایتخت طغیان کرد.آب پس از شکستن دیواره بتنی رودخانه با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت وارد مسیر انحرافی شده و به کارگاه ساخت ایستگاه اکباتان از خط ۴ مترو تهران وارد شد.سپس مسیر خود را در تونل مترو پیدا کرد و تا ایستگاه حبیب الله در خیابان آزادی پیشروی کرد. خوشبختانه به دلیل آنکه ارتفاع ایستگاه بعدی حدود ۱۲ متر از ایستگاه حبیب ا…بالاتر بود سیلاب در همانجا مهار شد.خیلی به سرعت مسافران قبل از خشم سیلاب تخلیه شدند و چند قطار هم به محل دیگری رفتند تا از گزند سیلاب در امان بمانند اما سه ایستگاه غرق آب شدند و تمام مسیر تونل هم پر از آب و گل و لای و لجن بود.

سه اقدام مهم برای آنکه همه چیز به حالت اول برگردد باید انجام می شد:

  • ۱- دیواره شکسته شده رودخانه ترمیم شود تا جلوی ورود حجم بیشتر آب به شبکه مترو گرفته شود.
  • آبهای وارد شده(حدودیک میلیون مترمکعب) به همراه گل و لای و لجن از بخشهای مختلف مترو خارج شود.
  • تجهیزات الکترونیکی و سخت افزاری سه ایستگاه به سرعت بازسازی و یا تعویض شود.

از همان ساعات اولیه هجوم سیلاب همه آمده بودند.همه می خواستند کمک کنند.همه قصد خیر داشتند.چند برابر نیاز واقعی در محلهای آسیب دیده نیروی انسانی به چشم می خورد.اصلا پست و مقام و مرتبه مطرح نبود.هر کسی گوشه کاری را می گرفت.یک روز تمام طول کشید که ورود آب به تونل مترو به طور کامل مهار شود.فشار آب به حدی بالا بود که قطعات بتنی بسیار سنگینی را که مقابلش قرار می دادند همانند برگ کاغذی به این سوی و آن سوی پرتاب می کرد.

رودخانه به معنای واقعی وحشی شده بود و از هیچ کس و هیچ چیزی هم نمی هراسید.کار به جایی رسید که حتی پیشنهاد شد پانزده دستگاه اتوبوس اسقاطی را پر از بتن نمایند تا دیواره میان رود را موقتی ببندند که البته این پیشنهاد مقبول نشد.

دهها مدیر شناخته شده و صدها کارگر بی نام و نشان آنقدر مقابل خشم سیلاب ایستادند که سیلاب به زانو درآمد.در این ۲۴ ساعت چند بار هم جان همکاران به خطر افتاد.از جمله جوانی که حدود دو ساعت در آن شلوغی و شرایط خاص بحرانی گوشه ای داخل آب افتاده بود و دو ساعت تمام مقاومت کرده بود تا تیم امداد نجاتش دادند.خودش می گفت در این دو ساعتی که داخل آب بود و تکه آهنی را گرفته بود تا غرق نشود به اندازه تمام عمرش نام مبارک ابالفضل را بر زبان می آورده و ذکر ابالفضل در آن چند ساعت موجب آرامش و امیدش بوده است.

آتش نشانی و شهرداری های مناطق و سازمان مدیریت بحران و تیمهای عملیاتی مترو در کنار تیمهای امدادی آب و فاضلاب و نفت و…اقدام شماره دو را به سرعت آغاز کردند.کار به معنای واقعی شبانه روزی بود.تخلیه اینهمه آب و لجن از تونل و ایستگاهها واقعا کار وحشتناکی بود.دهها پمپ لجن کش بزرگ در محل آورده شده بود.

هر کسی هر کاری از دستش بر می آمد انجام می داد.شیلنگهای بسیار ضخیم با فشار بسیار بالا آب را از داخل ایستگاهها پمپاژ می کردند و به شبکه فاضلاب وارد می کردند.در ایستگاه حبیب ا… که مسئولیتش به نمایندگی از معاونت ترافیک شهرداری با من بود چند اکیپ از چند ارگان کاملا متفاوت کنار هم کار می کردند.صحنه هایی می دیدم که فقط شبیه آن را در فیلمهای دفاع مقدس دیده بودم. مدیرانی را می دیدم که چند بار تا کمر در لجن فرو رفته بودند و گمنام به کارگران ساده کمک می کردند.

شخصا یکی از همکاران مدیر را دیدم که داخل گل و لای کف ایستگاه معین سقوط کرد به نحوی که با شلنگ آب آتش نشانی گل و لای از بدنش پاک کردند و نیم ساعت بعد همان برادر بزرگوار؛ با لباس کار تمیز دیگری گوشه ای دیگر در حال کمک کردن بود.هیچ کس دستور نمی داد.همه لبخند می زدند. همه به هم خدا قوت می گفتند.تابلوهای معاونت فرهنگی مترو هم حال و معنوی به این ۳۰۰ ساعت جهاد و همت جمعی داده بود.خیلی تجربه زیبا و منحصر به فردی بود.جالب بود هر اکیپی وسیله ای کم داشت اصلا برایش مهم نبود باید از ارگان خودش بگیرد.

فقط کافی بود بگوید و همه بسیج می شدند تا نیاز برطرف گردد. یک نمونه شاید برایتان جالب باشد بگویم که شب دوم بحران،جرثقیل سنگین شرکت واحد، پمپ ۱۲ اینچی مترو را در شرایطی به کف ایستگاه می رساند که تیم امدادی آب و فاضلاب آن را نصب کرده بودند و لوله های قطور سیاه رنگی که شلنگ بسیار ضخیم آب از داخل آن هدایت می شد متعلق به شهرداری منطقه۲ بود!

وقتی حدود یک میلیون مترمکعب آب تخلیه شد نوبت گل و لای و لجن کف ریل مترو بود.پمپها غول پیکر کارشان تمام شده بود و پمپهای آتش نشانی هم نمی توانستند برای این بخش کاری بکنند.چندین رمپ شبانه ایجاد شد تا لجنهایی که توسط نیروی انسانی در دهها هزار گونی جمع می شدند از محل ایستگاهها منتقل شوند.

صدها کارگر همزمان در حال کار بودند.هدف هم به طور روشن تخلیه کامل آب و گل و لای از مترو و تحویل آن به شرکت مترو برای نصب تجهیزان و بهره برداری بود. همزمان، تیم های فنی شرکت بهره برداری مترو و پیمانکاران مربوطه در بخشهایی که امکان کار بود مثل تعمیر پله برقی ها و گیتهای ورودی و سقفهای کاذب و..در حال نوسازی و بازسازی تجهیزات ایستگاهها بودند. هر شب ساعت ۹ جلسه مدیریت بحران شرکت بهره برداری مترو در حسینیه کنار ایستگاه حبیب ا… که مقبره چند شهید گمنام هم در انجا بود تشکیل می شد و بند به بند گزارش پیشرفت داده می شد.

فضای جلسه کاملا هیئتی و صمیمی بود.همه لباس کار داشتند و فقط از پیشرفت کارها صحبت می شد.کسی به خودش اجازه نمی داد غر بزند و از کمبودها گله کند.رصد پیشرفتها و قولهایی که داده می شد همگی بر اساس واحد ساعت بود و خبری از روز و هفته نبود!

ساعات پایانی در حال رسیدن بود. تیک تاک ساعتهای همیشه بیدار ایستگاههای مترو نشان می داد که زمان به سرعت در حال سپری است و در حال نزدیک شدن به عدد ۳۰۰ است. ۳۰۰ ساعت تلاش و کوشش در اعماق زمین و جنگ با سیلاب و گل و لای و لجن…

ایستگاه آزادی زودتر آماده شد و پس از آن ایستگاه حبیب ا… و سپس ایستگاه معین که چند ساعت مانده به مراسم بازگشایی مجدد آماده بهره برداری شد.اشک شوق بر چشم خیلی ها به وضوح قابل مشاهده بود.وقتی کار تمام شد همه لبخند بر لب داشتیم.کسی دیگر خسته نبود.قطار وارد ایستگاه شد و زنان و مردان و کودکان شهر گویی که اصلا اتفاقی رخ نداده سوار قطار شدند و به سمت آزادی حرکت کردند…آرام و پر از انرژی…

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: