هفتتیر کشی زنان در رسانه ملی!
ظاهری که زنان در "مسیر انحرافی" دارند، به صورت زنان مدرنی است که کلاه بر سر دارند و بر روی شوهرشان اسلحه می کشند و بر سر آنها فریاد می کشند و اتفاقا افرادی فاعل با نقش های تعیین کننده هستند.
تبیان: تلویزیون وسیله ارتباط جمعی قدرتمندی است که قادر به شکل دهی، جهت بخشی و تثبیت مبانی فکری، فرهنگی و اخلاقی یک جامعه است. محتوای یک رسانه می تواند در شکل دادن بینش ها، افکار و نگرش های افراد در رابطه با هر چیزیموثر باشد. در این میان بحث از ویژگیهای زن و مرد و تعاملات موجود میان این دو جنس، همواره مورد توجه و محل بحث و گفتگو بوده است. ممکن است در محتوای یک برنامه خاص رسانه ای، پیش فرض های هژمونیکی درباره زن و مرد وجود داشته باشد که این پیش فرض ها در رسانه منعکس شوند و از این طریق به مخاطب انتقال یابند. در برهه ای از زمان مشاهده می شد که زنان در بافت رسانه ای مورد استثمار واقع شده بودند. به طوری که به عنوان ابژه ای جنسی مطرح می شدند و یا به عنوان جنس دوم و تحت سلطه و حاکمیت مردان. انچه مشخص است اینکه بسیاری از جنبه ها و ابعاد زندگی زنان و تجارب و عقاید انها، به خوبی در رسانه ها منعکس نمی شوند. به اعتقاد نظریه پردازی به نام تاچمن، تلویزیون در اغلب موارد زنان را نادیده می گیرد و به حاشیه می راند و سعی دارد اینگونه بیان کند که زنان در جامعه، از اهمیت چندانی برخوردار نیستند. تلویزیون دائما به ما می گوید که زنان جز در مقام کدبانو و مادری خانه دار، نقش خاصی ندارند و باید کت بسته در خدمت مردان باشند. تاچمن به اصطلاحی به عنوان "فناسازی نمادین زنان" اشاره می کند که این اتفاق موجب می شود تا توسعه اجتماعی دچار مخاطره شود. چرا که زنان و دختران بالغ، تصویرهای مثبتی برای الگوبرداری در اختیار نخواهند داشت. نه نقش ها و کلیشه های جنسیتی و نه آرمانهای فمنیستی، نمی توانند نقش و جایگاه واقعی زنان را در رسانه ها نشان دهند. بهتر است برای ارائه چهره ای مناسب و درخور الگوبرداری برای زنان و دختران این جامعه، تاملی دوباره صورت گیرد تا اثرات مطلوبی بر نسل آینده به دنبال داشته باشد . توجه داشته باشید که این عبارات در حدود کمتر از دو دهه پیش توسط این نظریه پردازان بیان شده که در تمامی آثار خود و از هر طریقی که برایشان ممکن بود، سعی داشتند تا به بیان این موضوع بپردازند که زنان در رسانه ها مورد حقارت و زیردستی قرار می گیرند و باید این تصویر سازی نسبت به زنان تغییر کند. این تغییر باید به این صورت باشد که تصویرسازی رسانه ها از مردان و زنان، طبق نقش های سنتی جنسیتی نباشد. نقش هایی که مردان را افرادی مسلط، مقتدر و فعال نشان می دهد و نقش های مهم و متنوع را متعلق به انها می داند. از طرفی زنان را معمولا افرادی مطیع، منفعل و تسلیم نشان می دهند که در نقش ها و مشاغل کسل کننده ایفای نقش می کنند. به نظر می رسد این نظریات و انتشار و نفوذ انها در سطح جهانی در کنار سایر تغییر و تحولاتی که جوامع با ان روبرو شده اند، موجب شده تا در شرایط فعلی شاهد تغییرات محسوس و مشخصی در نحوه بازنمایی رسانه ای درباره زنان باشیم. هرچند که تلویزیون ملی ما رسانه ای بومی و وطنی است که ظاهرا موظف است در راستای رسالت های جمهوری اسلامی گام بردارد، اما به نحو بارزی می توان در برنامه های کنونی تلویزیون، چنین تاثیراتی را مشاهده کرد.روزگاری بود که تلویزیون ملی ما در حدود دو دهه پیش، تنها دو شبکه تلویزیونی داشت و زمانی رسید که وقتی سریال "پدر سالار" از شبکه دوم سیما پخش می شد، عده زیادی از مردم برنامه خود را طوری تنظیم می کردند که هنگام پخش این سریال پای تلویزیون باشند. اما اکنون همه چیز با گذشته تفاوت پیدا کرده است. دیگر از پدرسالار و زندگی سنتی و آن خانه های بزرگ و قدیمی خبری نیست. خانه هایی که پر بود از زنان خانه دار و برادرانی متحد و کودکانی که همیشه یک هم بازی و حیاطی بزرگ برای دویدن و بازی کردن داشتند. هرچند شخصیت های پدرسالار از بسیاری جهات قابل نقد هستند و این نوشتار قصد تائید چنین بازنمایی از چهره زنان و مردان را ندارد. اما نکته قابل توجه این است که تلویزیون ما در طی دو دهه با چنین تغییراتی مواجه شده است که امروز زنان به گونه ای بسیار متفاوت از گذشته در تلویزیون ظاهر می شوند. آنچه مهم است و باید به عنوان یک اصل مورد توجه قرار گیرد، نمایش تصویری از زن ایرانی مسلمان است که شایسته و درخور چنین شخصیتی باشد. ظاهری که زنان در "مسیر انحرافی" دارند، به صورت زنان مدرنی است که کلاه بر سر دارند و بر روی شوهرشان اسلحه می کشند و بر سر آنها فریاد می کشند و اتفاقا افرادی فاعل با نقش های تعیین کننده هستند. زنان در تلویزیون امروز، چه بازیگر باشند و چه مجری، با گذشته قابل قیاس نیستند. وقتی در برنامه زنده تلویزیون که به طور شبانه پخش می شود، خانم مجری دوشادوش آقای مجری به ایفای نقش می پردازد و چهره و ناخن های آرایش کرده اش، در چشم بیننده وضوح پیدا می کند و نقش فعالانه و پررنگ از خود نشان می دهد، این موضوع به ذهن می رسد که نظریه پردازان بزرگ خارجی، موفق شده اند تا مبانی فکری مورد نظر خود را به لایه لایه فرهنگ و اعتقادات یک ملت، وارد کنند. کلام آخر مقصود از بیان این عبارات این نیست که منکر تغییر و نوگرایی شویم که تغییر بسیار خوب است اگر سازنده و درست باشد. مشکل اینجاست که نمایش زن سنتی در مجموعه ای مثل "پدرسالار" مورد تائید و پذیرش ما نیست اما ای کاش توجه می کردیم که افراط و تفریط هر دو ناشایست است و نتایج خوبی به دنبال ندارد. مشکل اینجاست که وقتی تصمیم گرفتیم مدرن شویم از مسیر اصلی خارج شدیم و در برخی موارد، اهداف اصیل و واقعی را گم کردیم. آنچه مهم است و باید به عنوان یک اصل مورد توجه قرار گیرد، نمایش تصویری از زن ایرانی مسلمان است که شایسته و درخور چنین شخصیتی باشد. زن موجودی مقدس است که باید تصویر او را با توجه به ویژگیها و کرامات وجودی اش، در نظر گرفت. نه نقش ها و کلیشه های جنسیتی و نه آرمانهای فمنیستی، نمی توانند نقش و جایگاه واقعی زنان را در رسانه ها نشان دهند. بهتر است برای ارائه چهره ای مناسب و درخور الگوبرداری برای زنان و دختران این جامعه، تاملی دوباره صورت گیرد تا اثرات مطلوبی بر نسل آینده به دنبال داشته باشد.