واکنش شریعتمداری به اظهارات هاشمی
انصاف آن بود كه آقاي رفسنجاني در نقل ماجراي نامه خويش به پاسخ امام راحل (ره) نيز اشاره مي كرد. چرا كه اولاً؛ مذاكره و رابطه با آمريكا يكي از خطوط قرمز حضرت امام(ره) بود كه بارها بر آن تأكيد ورزيده و علت اجتناب از مذاكره و رابطه با آمريكا را نيز به وضوح بيان كرده بودند.
کیهان نوشت: اظهارات آقاي هاشمي رفسنجاني كه در روزهاي پاياني سال 1390 و در ديدار مسئولان فصلنامه مطالعات بين المللي با ايشان مطرح شده و ديروز خبر آن منتشر شده بود، بازتاب گسترده اي در رسانه هاي داخلي و بسياري از رسانه هاي خارجي داشت. درباره اظهارات اخير رئيس محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام اگرچه گفتني هاي فراواني هست ولي در اين مختصر به واكاوي يكي از اصلي ترين آنها كه وارونه نمايي آشكار است و عجيب تر نيز به نظر مي رسد بسنده مي كنيم و باقي به بعد مي گذاريم. آقاي هاشمي رفسنجاني مي گويد «من در سال هاي آخر حيات امام(ره) نامه اي را خدمتشان نوشتم، تايپ هم نكردم براي اين كه نمي خواستم كسي بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح كردم و نوشتم شما بهتر است در زمان حياتتان اينها را حل كنيد. در غير اين صورت، ممكن است اينها به صورت معضلي، سد راه آينده كشور شود. گردنه هايي است كه اگر شما ما را عبور ندهيد، بعد از شما عبور كردن مشكل خواهد بود. يكي از اين مسايل، رابطه با آمريكا بود. نوشتم بالاخره سبكي كه الان داريم كه با آمريكا نه حرف بزنيم و نه رابطه داشته باشيم قابل دوام نيست. آمريكا قدرت برتر دنياست. مگر اروپا با آمريكا، چين با آمريكا و روسيه با آمريكا چه تفاوتي از ديد ما دارند؟ اگر با آنها مذاكره داريم چرا با آمريكا مذاكره نكنيم؟ معناي مذاكره هم اين نيست كه تسليم آنها شويم. مذاكره مي كنيم اگر مواضع ما را پذيرفتند يا ما مواضع آنها را پذيرفتيم، تمام است»! درباره اين بخش از اظهارات ايشان بايد گفت؛ 1- انصاف آن بود كه آقاي رفسنجاني در نقل ماجراي نامه خويش به پاسخ امام راحل (ره) نيز اشاره مي كرد. چرا كه اولاً؛ مذاكره و رابطه با آمريكا يكي از خطوط قرمز حضرت امام(ره) بود كه بارها بر آن تأكيد ورزيده و علت اجتناب از مذاكره و رابطه با آمريكا را نيز به وضوح بيان كرده بودند و ثانياً؛ حضرت امام(ره) به گواهي بينش و منش و آنچه از مواضع و بيانات ايشان در دسترس همگان است، هيچ ابهامي را بي پاسخ نمي گذاشتند مخصوصاً آن كه اين ابهام درباره يكي از اصلي ترين خطوط قرمز تأكيد شده از جانب حضرت ايشان بوده و از سوي كسي مطرح شده باشد كه مسئوليت مهم و حساسي- رئيس مجلس، قائم مقام فرماندهي كل قوا و...- در نظام داشته است. بنابراين كمترين ترديدي نيست كه امام راحل ما(ره) ابهام مطرح شده از جانب آقاي هاشمي رفسنجاني را بي پاسخ نگذاشته اند و سؤال اين است كه چرا آقاي رفسنجاني از پاسخ آن بزرگوار كه به يقين و مانند هميشه، مستدل و منطقي بوده است طفره رفته و به آن اشاره اي نكرده است؟! آقاي رفسنجاني با خاطره نويسي و تاريخ نگاري ناآشنا نيستند و سابقه شناخته شده اي در هر دو عرصه ياد شده دارند و تعجب آور است كه هنوز نمي دانند «نيمه نويسي» بي اعتبارترين نوع تاريخ نگاري و خاطره نويسي است و نشانه نگراني نويسنده و مؤلف از بيان برخي واقعيت هاست! حالا بايد پرسيد كه جناب رفسنجاني از آشكار شدن كدام واقعيت نگران بوده اند كه پاسخ حضرت امام(ره) را سانسور كرده اند؟! 2- آقاي هاشمي رفسنجاني به اين بخش از تاريخ آن روزها نيز اشاره نكرده اند كه در اوايل سال 1369 در حالي كه هنوز يكسال از رحلت حضرت امام(ره) نگذشته بود، آقاي «جيمز بيكر» وزير خارجه وقت آمريكا طي سخناني - 30 فروردين/19 آوريل 1990- اعلام كرد كه آمريكا آماده مذاكره مستقيم با ايران است و 7 روز بعد - 6 ارديبهشت ماه/25 آوريل - آقاي عطاءالله مهاجراني معاون پارلماني آقاي رفسنجاني- رئيس جمهور وقت- در مقاله اي با عنوان «مذاكره مستقيم» كه در صفحه 2 روزنامه اطلاعات همان روز به چاپ رسيد، ايستادگي در برابر كاخ سفيد را «شعارگونه» ناميده و دقيقاً با همان استدلالي كه جناب هاشمي در اظهارات اخير خود مطرح كرده است خواستار مذاكره و رابطه با آمريكا مي شود و نكته در خور توجه آن كه در مقاله خود به گونه اي غيرمنتظره- شايد براي رد گم كردن- به اظهارات چند روز قبل «جيمز بيكر» اشاره كرده و اصرار مي ورزد كه مبادا كساني پيشنهاد ايشان را با پيشنهاد وزير خارجه آمريكا مرتبط دانسته و آن را «يك توطئه و يا فتنه» تلقي كنند. مقاله مهاجراني با توجه به مغايرت آن با ديدگاه بارها اعلام شده حضرت امام(ره) انتقادهاي فراواني را در پي داشت. اما، آقاي مهاجراني كه امروزه پرده ها را كنار زده و آشكارا به انگليس پناهنده شده و با آيپك (لابي صهيونيست ها) و MI6 (بخش اطلاعات خارجي اينتلجنت سرويس انگليس) همكاري نزديك دارد، برنظر خود اصرار مي ورزد و نهايتاً؛ رهبر معظم انقلاب در يكي از سلسله بيانات خويش به اين ماجرا پايان مي دهند كه شرح آن خواهد آمد. اكنون اين پرسش مطرح است كه چرا جناب رفسنجاني به اين رخداد مهم و معروف تاريخي كمترين اشاره اي نكرده اند؟! شايد- فقط شايد- به اين علت كه اگر به رخداد ياد شده اشاره مي كردند چاره اي جز آن نداشتند كه نظرات مستدل مطرح شده از سوي رهبر معظم انقلاب را نيز مانند پاسخ حضرت امام(ره) ناديده بگيرند! كه در اين حالت، دو پرده پوشي پي درپي سؤال برانگيز بود! و اما پاسخ حضرت آقا به اندازه اي روشن و مستدل بود كه اگر به آن اشاره مي كردند در هيچ يك از اذهان واقع نگر و مردم دوست، جايي براي پيشنهاد مذاكره و رابطه با آمريكا باقي نمي ماند. نظر آن روز آقا كه نظر امروز ايشان و همان نظر ديروز حضرت امام(ره) است و از بلنداي دلسوزي حكيمانه براي مردم و صيانت از اسلام و منافع ملي مطرح شده است را در بند بعدي بخوانيد و خود درباره آن قضاوت كنيد. 3- حضرت آقا در سخنان آن روز خود فرمودند؛ «و اما مسئله اي كه اين روزها در سطح جمعي از اهل فكر و اهل نظر در جريان است، مذاكره كردن و مذاكره نكردن است... من معتقدم، آن كساني كه فكر مي كنند ما بايد با رأس استكبار- يعني آمريكا- مذاكره كنيم، يا دچار ساده لوحي هستند، يا مرعوبند. من بارها اين نكته را عرض كرده ام كه استكبار، بيش از اين كه نان قدرت و توانايي خودش را بخورد، نان هيبت و تشر خودش را مي خورد. اصلاً استكبار، با تشر و ابهت و شكلك درآوردن و ترساندن اين و آن، زنده است. مذاكره، يعني چه؟ صرف اين كه شما برويد با آمريكا بنشينيد حرف بزنيد و مذاكره كنيد، مشكلات حل مي شود؟ اين طوري كه نيست. مذاكره در عرف سياسي، يعني معامله، مذاكره با آمريكا، يعني معامله با آمريكا. معامله، يعني داد و ستد؛ يعني چيزي بگير، چيزي بده تو از انقلاب اسلامي، به آمريكا چه مي خواهي بدهي، تا چيزي از او بگيري؟ آن چيزي كه شما مي خواهيد به آمريكا بدهيد، تا در مقابل از او چيزي بگيريد، چيست؟ ما چه مي توانيم به آمريكا بدهيم؟ او از ما چه مي خواهد؟ آيا مي دانيد كه او چه مي خواهد؟ «و ما نقموا منهم الا ان يومنوا بالله العزيز الحميد». والله كه آمريكا از هيچ چيز ملت ايران، به قدر مسلمان بودن و پايبند بودن به اسلام ناب محمدي(ص) ناراحت نيست. او مي خواهد شما از اين پايبنديتان دست برداريد. او مي خواهد شما اين گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشيد؛ حاضريد؟» اكنون بايد از آقاي هاشمي رفسنجاني پرسيد در پروژه پيشنهادي مذاكره و رابطه با آمريكا- و به قول حضرت آقا معامله با آمريكا!- چه «بهايي» را براي پرداخت در نظر گرفته ايد و در مقابل آن چه متاعي را از آمريكا انتظار داريد؟! آيا جز اين است كه آمريكا به اعتراف بارها اعلام كرده خود، بيشترين ضربه را از اسلام ناب محمدي(ص) كه ظلم ستيز و استقلال طلب است دريافت كرده است؟! و به هيچ چيز غير از بازگشت به دوران غارتگري گذشته در ايران نمي انديشد؟! و در مقابل به شما همان را خواهد داد كه به شاه و حسني مبارك و بن علي و علي عبدالله صالح داد! 4- آقاي هاشمي مي گويد «معناي مذاكره با آمريكا اين نيست كه تسليم آنها شويم. مذاكره مي كنيم اگر مواضع ما را پذيرفتند، يا ما مواضع آنها را پذيرفتيم، تمام است»! ظاهراً جناب رفسنجاني فراموش كرده اند كه آمريكا، مذاكره را فقط براي مذاكره مي خواهد و نه حل و فصل مسائل طرفين. چرا كه درگيري ما با آمريكا از ماهيت دو طرف ريشه مي گيرد و مادام كه ما در حاكميت بر اسلام ناب و ظلم ستيز تكيه داريم و آمريكا بر خوي استكباري خود تأكيد مي ورزد اين درگيري ادامه خواهد داشت و تنها در دو حالت خاتمه مي يابد. يا ما- نستجيربالله- از اسلام در حاكميت دست بكشيم - يعني همان كه آقا اشاره فرمودند- و يا آمريكا خوي استكباري خود را رها كرده و به قول حضرت امام(ره) «از خر شيطان پايين بيايد». بنابراين، وقتي مسئله فيمابين با مذاكره قابل حل نيست بايد ديد آمريكا مذاكره را براي چه مي خواهد و چرا اينهمه برآن اصرار مي ورزد؟! پاسخ بسيار روشن و خالي از ابهام است، آمريكا مذاكره را براي ارائه به نهضت هاي اسلامي و مخصوصاً اين روزها براي ارائه به انقلاب هاي اسلامي منطقه مي خواهد و به محض آن كه با آمريكا پاي ميز مذاكره بنشينيم، اين نشست را فاكتور كرده و به همه ملت هاي مسلمان و انقلابي مي فروشد كه «اگر الگوي نهضت و حركت ضد استكباري و ضد استبدادي شما انقلاب اسلامي ايران است، ايران نيز در نهايت چاره اي جز كنار آمدن با آمريكا نداشته است»! و به قول قيصر «همه راهها به رم ختم مي شود». جناب هاشمي! اين نكته بديهي تر از آن است كه از نگاه حضرتعالي پنهان مانده باشد. شما كه اهل مطالعه و رصد اخبار هستيد به يقين گزارش هاي منتشر شده از سوي مراكز استراتژيست آمريكا طي چند سال اخير را ملاحظه كرده ايد و مثلاً از گزارش اخير «مركز تحقيقات كنگره آمريكا» باخبريد كه تأكيد مي كند «حضور ايران در پاي ميز مذاكره بي آن كه چيزي رد و بدل شده و امتيازي داده يا گرفته شود مي تواند تحولات اسلامي منطقه خاورميانه و شمال آفريقا را، تحت تأثير قرار داده و نهايتاً متوقف كند». 5- آقاي هاشمي از آمريكا با عنوان «قدرت برتر دنيا»! ياد مي كند كه مخصوصاً با توجه به رخدادهاي چند سال اخير، چه در برخورد آمريكا با ايران و چه در برخورد با انقلاب هاي اسلامي منطقه، شكست در عراق و افغانستان و دهها نمونه ديگر از اين دست، تعجب آور است و فقط به عنوان يادآوري بايد گفت، همين چند ماه قبل - 13 دسامبر 2011/ آذرماه 90- نشست شوراي راهبردي آتلانتيك در واشنگتن با صراحت اعلام كرد كه جمهوري اسلامي ايران، آمريكا را از بلنداي اقتدار 2001 به دره ضعف 2011 كشانده است و اينكه؛ تاريخ به نفع ايران در حال پيچيدن است و... گفتني است مقايسه آمريكا با چين و روسيه و انگليس هم قياس مع الفارق است زيرا درگيري اصلي ايران اسلامي با آمريكا بوده و هست و ديگر كشورهاي مورد اشاره در اظهارات آقاي رفسنجاني نه سابقه اي قابل قياس با آمريكا در برخورد با ايران داشته و دارند و نه از رابطه و مذاكره در پي رسيدن به اهدافي هستند كه آمريكا دنبال مي كند بنابراين رابطه و مذاكره با آنها مي تواند در چارچوب عزت و حكمت و مصلحت صورت پذيرد و چنانچه وارد فازي نظير آمريكا شوند- كه نمي توانند- به يقين با برخورد مشابهي از سوي ايران اسلامي روبرو خواهند شد. 6- و بالاخره، اگرچه در اين باره گفتني هاي فراوان ديگري نيز هست ولي وجيزه پيش روي را با اشاره به بخشي از اظهارات رابرت گيتس -وزير دفاع پيشين آمريكا- در كنگره خاتمه مي دهيم. گيتس در پاسخ به علت ناتواني دولت بوش در مقابله با ايران اسلامي مي گويد «مشكل بزرگ ما با ايران آن است كه به ما احتياجي ندارد تا امتيازي از ما بخواهد و كسي كه امتيازي از شما نخواهد، امتيازي هم به شما نخواهد داد.» حسين شريعتمداري