جاسوسی که نگران رابطینش بود+تصاویر
مشرق: وی آنقدر به آمریکایی ها و سازمان سیا علاقه مند شده بود که پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران در یک نامه مخفی از رابطین خود در سیا سوال کرد که آیا کسی از افرادی که در مورد من درگیر هستند یا بودند در بین گروگان ها در تهران حضور دارند؟!!! در طول چند صد سال گذشته کشور لهستان در اروپای شرقی در بین ابرقدرتهای مختلف دست به دست شده است. به طور سنتی لهستان در منطقه تحت نفوذ روسیه تزاری و اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت و پس از فروپاشی شوروی و پیمان ورشو جزء اولین کشورهای شرق اروپا بود که به ناتو پیوست. در طول جنگ سرد دو طرف حاضر در دو سوی پرده آهنین به دنبال کسب اطلاعات هر چه بیشتر از طرف دیگر بودند. استخدام جاسوسان ، استفاده از سیستم های شنود ، ماهواره و هواپیماهای شناسایی از جمله این تلاش ها برای بدست آوردن اطلاعات بود. کشور لهستان نیز به عنوان یکی از مهمترین اعضای پیمان ورشو همیشه از جمله کشورهای مورد علاقه سرویس های اطلاعاتی غرب در طول جنگ سرد بود. اما افسر داستان ما از جمله افرادی بود که خود به دنبال آمریکایی ها رفت و درخواست ملاقات کرد. سرهنگ " ریسزارد کوکلینسکی " سرهنگ بلند پایه در بخش اطلاعات ارتش لهستان بود که توانست حجم بسیار زیادی از اطلاعات ذی قیمت را در اختیار سازمان " CIA " قرار دهد. وی متولد 13 ژوئن 1934 بود. کوکلینسکی پس از حمله اتحاد شوروی و از بین بردن انقلاب مردم مجارستان و پس از مشاهده سرکوب تظاهرات مردم کشور خودش در سال 1970 به سیستم کمونیستی بدبین شد و از آنجایی که در آن زمان چاره ای نداشت سعی کرد از ابرقدرت شرق رو برگردانده و به سمت غرب متمایل شود .
او به عنوان یک افسر بلند پایه در ارتش لهستان این اجازه را داشت تا به همراه چند نظامی دیگر به کشورهای اروپای غربی سفر کرده و به جمع آوری اطلاعات بپردازد. گروه وی عمدتا از پوشش گروهی قایقران استفاده کرده و در سواحل کشورهای اروپای غربی پهلو می گرفتند و به جمع آوری اطلاعات می پرداختند. در سفری که گروه وی به سال 1972 میلادی به آلمان داشتند وی با ارسال نامه ای به سفارت آلمان در شهر بن ، پایتخت آلمان غربی درخواست یک ملاقات با آمریکایی ها را کرد.
این در خواست مورد موافقت قرار گرفت و آمریکایی ها توانست در هتل محل اقامت وی که خود در نامه به آن اشاره کرده بود با وی ملاقات کنند. این آغاز روابطی بود که تا سال 1981 میلادی ادامه داشت. کوکلینسکی با توجه به این نکته که در بخش های اطلاعاتی ارتش لهستان فعال بود و همیشه جزء هیئت لهستانی بود که در جلسات پیمان ورشو در بالاترین سطح شرکت می کرند. بنا بر اطلاعات موجود تنها عده معدودی از مامورین سازمان " CIA " از هویت او واقعی این منبع مرموز لهستانی آگاه بودند. او در این سالها از روش های مختلفی برای انتقال اطلاعات استفاده می کرد اما شاید بتوان مهمترین و معروفترین روش وی را " صندوق پستی مرده " دانست.
روش کار به این صورت بود که مامورین سیا در ورشو در صورتی که نیاز به ملاقات با او داشتند و یا کوکلینسکی قصد داشت تا پیام یا اطلاعاتی را رد و بدل کنند در نقاط مشخصی از شهر و بر روی درختان و یا باجه های تلفن و یا هر مکان مشخص دیگری نشانه گذاری می کردند. معمولا ملاقات یا انتقال در همان شب یا چند شب بعد بسته به نوع علامت گذاری انجام می شد. در طول این مدت وی چیزی در حدود 35 هزار صفحه از اسناد فوق سری که عمدتا مربوط به اتحاد شوروی بود را به سیا تحویل داد. برای نمونه اشاره ای به بعضی از این اسناد می کنیم: اطلاعات کامل در مورد تانک تی 72 که در آن زمان به تازگی در ارتش شوروی و کشورهای بلوک شرق به خدمت وارد شده بود و پیشرفته ترین تانک بلوک شرق به حساب می آمد. اطلاعاتی مثل : قطر زره ،میزان نفوذ گلوله ها ، دقت توپ و قدرت موتور را در اختیار غرب گذاشت. موشک ضد هوایی " استرلا 1 " یکی دیگر از قربانیان اطلاعات رد شده توسط کوکلینسکی بود.
در این میان وی اطلاعات دیگری نظیر روش های مورد استفاده در پیمان ورشو برای گول زدن ماهواره های آمریکایی ، مکان دقیق انبارهای سلاح های پیمان ورشو ، محل دقیق پناهگاه ها و پست های فرماندهی میدانی که در صورت بروز جنگ با غرب از آن ها استفاده می شد را به طرف آمریکایی تحویل داد. می توان این گونه در نظر گرفت که بسیاری از اسنادی که وی به دست آمریکایی ها رسانده است هنوز هم قابل فاش شدن نیستند. شاید بتوان بدون هیچ شبه ای کوکلینسکی را به عنوان یکی از ارزشمندترین عوامل اطلاعاتی غرب در جهان کمونیست دانست. شاید گفتن این نکته خالی از لطف نباشد که وی آنقدر به آمریکایی ها و سازمان سیا علاقه مند شده بود که پس تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران در یک نامه مخفی از رابطین خود در سیا سوال کرد که آیا کسی از افرادی که در مورد من درگیر هستند یا بودند در بین گروگان ها در تهران حضور دارند؟!!! که البته CIA به او اطمینان می دهد که کسی از گروه مربوط به پرونده وی در میان گروگانها نیست. در سال 1981 میلادی و هم زمان با بالا گرفتن درگیری های سیاسی در لهستان و احتمال دخالت نظامی شوروی در این کشور ، ارتش لهستان وارد عمل شده و تا سال 1983 در این کشور با ایجاد یک دولت نظامی به حکومت کردن پرداخت. نکته مهم این بود که کوکلینسکی به دلیل دسترسی داشتن به اطلاعات مورد نظر حکومت نظامی و همچنین روابط نزدیک با مسئولان دولت نظامی توانست آمریکایی ها را در جریان ریز اتفاقات مربوط بگذارد. در این میان وی احساس کرده بود که تحت نظر است و هر لحظه امکان دارد تا شناسایی و دستگیر شود. پیش از این در چند مورد و در محلهای تماس با افسران سیا ، وی مورد تعقیب ماموران ضد اطلاعات لهستان قرار گرفته بود که موفق شده بود از دست آنان فرار کند. در دسامبر 1981 و در یک روز تعطیل او به همراه همسر و دو فرزند پسرش در یک نقطه از پیش تعیین شده سوار یک اتومبیل متعلق به سفارت آمریکا شدند که توسط یک مامور آمریکایی و در حالی که همسر وی نیز با او بود رانده می شد. آنها سپس به سفارت منتقل و از آنجا در درون یک ون مخصوص با پلاک دیپلماتیک از کشور خارج و به آلمان غربی رفتند. سپس با یک پرواز به صورت مستقیم به آمریکا عزیمت کردند. در همین حال دادگاه نظامی لهستان به صورت غیابی وی را محاکمه و به دلیل افشاء اسناد طبقه بندی شده یک خائن تشخیص داده و به مرگ محکوم کرد. البته زندگی او در غرب هم آنچنان به آرامی نگذشت و هر دو پسر وی در آمریکا از دنیا رفتند.
یکی بر اثر سانحه در هنگام قایق رانی و دیگری به دلیل تصادف در هنگام رانندگی جان خود را از دست داد. بسیاری این دو حادثه را اقداماتی تلافی جویانه از سوی سرویس اطلاعاتی شوروی سابق " KGB " می دانند. نهایتا در زمانی که کشور لهستان سعی داشت به عضویت پیمان آتلانتیک شمالی ناتو دربیاید یکی از اولین مسائلی که می بایست به آن رسیدگی می شد بحث سرهنگ کوکلینسکی بود. حتی تا چند سال پس از فروپاشی اتحاد شوروی و از بین رفتن نظام کمونیستی ، حکم اعدام وی پا برجا بود. نهایتا پس از برداشته شدن حکم اعدام وی توانست در سال 1998 میلادی مجددا به لهستان باز گردد.
در این مدت مردم لهستان نظرات بسیار متفاوتی در مورد او داشتند . عده ای او را خائن و عده ای نیز او را یک قهرمان می دانستند. وی به تاریخ 11 فوریه 2004 میلادی بر اثر سکته مغزی در بیمارستانی در فلوریدا جان سپرد.
جنازه وی در گورستانی در ورشو پایتخت لهستان به خاک سپرده شد. در سالهای پس از مرگ او چندین بار توسط میهن پرستان افراطی لهستانی بر روی سنگ قبر او عباراتی نظیر : خائن و یا مزدور سیا نوشته شده است.