آقای هاشمی، خسته نباشید!

دوره‌ی زمانی ریاست وی بر مجمع تشخیص مصلحت، همین روزها به پایان می‌رسد و او نیک می‌داند که احتمالا در این جای‌گاه ابقا خواهد شد و این حتماً نمی‌تواند توجیه‌کننده‌ی سیر نزولی در پیش گرفته شده از سوی وی برای فاصله گرفتن از نظام باشد (امری که نه مطلوب است و نه مقصود)، با این همه، پرسش این‌جاست که چرا اصرار به چنین رویه‌ای وجود دارد؟

کد خبر : 192254

برهان: در چند انتخابات گذشته، همواره رفتار و کنشی سؤال‌برانگیز از هاشمی ظهور و بروز یافته که حاصل آن ایجاد نوعی از شبهه و ابهام در فرایند انتخابات در کشور بوده است؛ حال باید دید بازتاب این رفتارها چه بوده‌ است؟ از اردیبهشت 76 تاکنون، انتخاباتی در ایران برگزار نشده‌است که قبل، حین و یا بعد از برگزاری آن، آقای اکبر هاشمی‌رفسنجانی، این چهره‌ی تاریخی و بی‌مانند سیاست ایران، در مورد آن اعلام نوعی از شک و شبهه و ابهام نکرده و بدین‌گونه نقشِ خود را تداوم نبخشیده ‌باشد. اول، 2 هفته مانده به 2 خرداد 76، آقای هاشمی‌رفسنجانی (به‌عنوان رییس‌جمهور وقت) درباره‌ی احتمال تغییراتی در شمارش آرا هشدار داد و خبرساز آن روزها شد؛ در انتخابات مجلس ششم که با وجود همه‌ی تبلیغات، رتبه‌ی سی‌ام تهران نصیب آقای هاشمی شد، سلامت کل انتخابات زیر سؤال رفت و با وجود آن‌که با ابطال صندوق‌ها وی تا رتبه 19 هم صعود کرد، حاضر به حضور در مجلس نشد؛ در انتخابات مجلس هفتم، در مقابل تمام فشارهای رییس‌جمهور و رییس مجلس وقت برای برگزار نکردن انتخابات، سکوت و موضعی نیمه‌ حمایتی اتخاذ کرد؛ در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم، مابین 27 خرداد و 3 تیر، نامه‌ای آشکارا انتقادی نسبت به روند انتخابات و با هدف القای شبهه تقلب نوشت و در هفته بعد از آن نیز، همین رویه را ادامه داد؛ در انتخابات مجلس خبرگان 86، از مدتی قبل از انتخابات مکررا نسبت به روند برگزاری انتخابات، سؤال‌آفرینی‌هایی صورت گرفت و تا لحظه‌ای که وی نفر اول تهران شد، هم‌چنان ادامه یافت، اما سرانجام علنی نشد. در انتخابات 88 هم که نامه مشهور قبل انتخابات، جلسه شنبه با سه نفر دیگر و ده‌ها گفته و نکته‌ی دیگر وجود دارد تا دیروزِ انتخابات مجلس نهم. دوم، جمعه‌ی 22 خرداد 88 همسر رییس مجمع تشخیص مصلحت، هنگام خروج از حوزه‌ی رای‌گیری، در مواجهه با خبرنگاری، سخنانی هیجان‌زده‌ای بر زبان آورد و رأی‌دهندگان را تشویق به شورش خیابانی کرد. این سخنان بر بستری از باورهای تاریخی درون خانواده هاشمی متکی بود و گزارش همه جزییات آن، مجالی طولانی را می‌طلبد که تا حاضر نشدن رییس مجمع تشخیص مصلحت در مراسم تنفیذ رییس‌جمهور جدید در مرداد 88 و نامزد نشدن فرزند ارشد ‌وی در انتخابات اخیر و موارد ریز و درشت دیگر، ادامه یافته است. این سخنان، همچنین 12/12/90 به شکلی ضعیف ‌شده بر لسان رییس مجمع تشخیص جاری شد و حرف‌هایی نظیر این‌که نتیجه ان‌شاالله همانی باشد که مردم می‌خواهند و رایی باشد که به صندوق ریخته‌اند و... که به‌گونه‌ای واضح، نوعی نگرانی درباره‌ی سلامت انتخابات را القا می‌کرد؛ آن‌‌هم در انتخاباتی که نیروهای هوادار رییس مجمع تشخیص، به‌شکلی نیمه‌ رسمی از فعالیت در صحنه خودداری کردند و حتی شائبه‌ی تحریم انتخابات نیز از سوی این جریانات قوت گرفت. البته که این مواضع در رسانه‌های داخلی بازتابی نیافت و تنها مورد استقبال و استفاده‌ی وسیع جریانات ضدانقلاب قرار گرفت. سوم، رییس مجمع تشخیص مصلحت، شخصیتی کارآزموده در سیاست است و به آسانی نمی‌توان رفتارها و سخنان او را، حمل بر اشتباه‌های لفظی و سهوی کرد. هر حرکت وی می‌تواند معنادار باشد و عجیب آن است که در چندین مقطع گوناگون چنین رفتار و کنشی سؤال‌برانگیزی، ظهور و بروز یافته و رفته‌رفته روندی صعودی‌تر نیز پیدا کرده‌است. هاشمی‌رفسنجانی با چشمانی کاملاً باز و به صورت علنی آب را روانه‌ی آسیاب دشمن کرده که نمی‌توان درباره‌ی آن سکوت کرد و از کنارش، بی‌تفاوت گذشت. دوره‌ی زمانی ریاست وی بر مجمع تشخیص مصلحت، همین روزها به پایان می‌رسد و او نیک می‌داند که احتمالا در این جای‌گاه ابقا خواهد شد و این حتماً نمی‌تواند توجیه‌کننده‌ی سیر نزولی در پیش گرفته شده از سوی وی برای فاصله گرفتن از نظام باشد (امری که نه مطلوب است و نه مقصود)، با این همه، پرسش این‌جاست که چرا اصرار به چنین رویه‌ای وجود دارد؟ این سؤالی است که پاسخ به آن، ‌راحت و کوتاه نیست و در منظومه‌ای چند وجهی از موضوعات فردی، معرفتی و سیاسی، می‌بایست پاسخ آن‌را سراغ گرفت. رییس مجمع تشخیص مصلت، در 15 سال گذشته، تلاش کرده‌اند تا شائبه‌ای را در انتخابات پیش کشند (و شاید فرض‌شان هم این بوده که با طرح چنین هشداری مانع از وقوع اتفاق شوند) و با این وجود مردم، به این تلاش خستگی‌ناپذیر کاملا بی‌اعتنا بوده‌اند و به‌لطف حق از این چنین آواهای دل‌سردکننده مایوس نشده‌اند. ‌آقای هاشمی، هم این شعر را خوب به‌خاطر دارند و هم معنای‌اش را: سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل... چو پُر شد، نشاید گرفتن (گذشتن) به پیل. *فرشاد مهدی پور؛ از اصحاب رسانه‌

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: