امیرخانی: نگاهم به افغانستان ترحم‌آمیز نیست

نویسنده رمان «من او» در ادامه این نشست در حالی که به نظر می‌رسد از سوالات خارج از موضوع و بی‌تناسب مجری برنامه به نوعی تعجب کرده و ناخشنود است در مورد علت سفرش به افغانستان همراه با خانواده گفت: من قبل از سفر درباره هرات و افغانستان اطلاعاتی داشتم و بی اطلاع به این سفر نرفتم.

کد خبر : 191882
سرویس فرهنگی «فردا»:

رضا امیرخانی در نشست نقد کتاب «جانستان کابلستان» ادبیات این کتاب را نسبت به افغانستان ترحم‌آمیز ندانست و گفت: درس‌هایی که از سفر به افغانستان گرفتم بدون شک برای ادامه زندگی حرفه‌ایم کارگشا خواهد بود. رضا امیرخانی در نشست پرسش و پاسخی که به منظور معرفی کتاب «جانستان کابلستان» وی در فرهنگسرای فردوس برگزار شد، با اشاره به اینکه شاعری چون علی معلم دامغانی حتی دهلی نو را نیز جزو خراسان بزرگ می‌داند، گفت: سوال امروز من این است که مرزهای ایران تا چه اندازه قابل گسترش خواهد بود؟ روزی که سراغ افغانستان به عنوان پاره تنمان رفتیم می‌ترسیدیم که بر آن نام کشور بگذاریم؛ چرا که مرزها ساخته دست‌های ما است. مرزهای ما و افغانستان روزگاری محل ورود آب هیرمند به ایران و ورد گندم به آن کشور بود اما امروز به این فکر می‌کنم آیا صادرات و واردات این خطوط چیزی جز کلمه باید باشد و آیا این شاعرانه‌ترین مرز ورود خروج میان دو کشور نیست و آنچه امروز عبور می‌کند آیا مایه خوشحالی ما هست یا خیر؟ امیرخانی ادامه داد: اگر در دنیا خط خطی‌های خودساخته بشر منجر به شکل گیری اتحادیه اروپا می‌شود، دلیل این کار تنها اقتصاد است اما برای ما و پاره تن ما افغانستان نه اقتصاد، که فرهنگ است که می‌تواند منجر به ایجاد چنین اتحادی شود و سعی من هم در نوشتن این کتاب این بوده که این کار را انجام دهم. وی در ادامه در پاسخ به پرسشی در مورد طرح جلد کتابش گفت: من البته درمورد طرح جلد کتاب‌هایم تنها نظر ذوقی می‌دهم و نه نظر تخصصی اما به نظرم سعی طراح محترم بر این بوده که نشان دهد خاک ایران و افغانستان به نوعی از طلا و زر ساخته شده است. کار شعر را ادبیات نمی‌تواند انجام دهد این نویسنده همچنین در پاسخ به سوال دیگری در مورد تفاوت پیوند فرهنگی ایجاد شده میان دو کشور به واسطه شعر و ادبیات گفت: قطعا کاری که شعر در این حوزه انجام داده است را داستان و متن‌هایی مثل متن من نمی‌تواند انجام دهد. نویسنده رمان «من او» در ادامه این نشست در حالی که به نظر می‌رسد از سوالات خارج از موضوع و بی‌تناسب مجری برنامه به نوعی تعجب کرده و ناخشنود است در مورد علت سفرش به افغانستان همراه با خانواده گفت: من قبل از سفر درباره هرات و افغانستان اطلاعاتی داشتم و بی اطلاع به این سفر نرفتم. بعد از انتشار این کتاب هم شاید بیش از 100 نفر برای چگونگی رفتن به این سفر با من تماس گرفتند و اطلاع دارم که نزدیک به 30 نفر از آنها هم به این سفر رفته‌اند. امیرخانی افزود: من در این سفر بنا به نوشتن سفرنامه‌نویسی نداشتم. اما این سفر هم مانند بسیاری از سفرهای دیگر نکات تازه‌ای برای من داشت ولی با این وجود اگر به قصد سفرنامه‌نویسی رفته بودم بدون شک تمهیداتی دیگر نیز با خودم داشتم. به جدانویسی تاکید دارم نویسنده «نفحات نفت» در ادامه این نشست در پاسخ به سوالی درباره رسم‌الخط خاص خودش در این کتاب و تاکیدش بر جدانویسی گفت: من از 16-17 سال قبل به این مساله پرداخته بودم و احساسم هم این است که در جدانویسی، خط ماشینی بر خط تحریری غلبه می‌کند. خط ماشینی به ما این امکان را می‌دهد که یک عبارت معنایی را بتوانیم در میان دو خط فاصله تعریف کنیم و این قیافه متن و خوانش و درک آن را راحت می‌کند. وی ادامه داد: از سوی دیگر من هم نگران افت گسترش زبان فارسی‌ هستم و از تهدیداتی که با آن روبروست هراس دارم. مشکل زبان فارسی زمانی به وجود می‌آید که این زبان زایایی خود را از دست بدهد و واردات آن بیش از صادراتش شود. ما در لغت‌سازی وضع خوبی نداریم و به نظرم باید به این سمت حرکت کنیم که عبارات و کلمات مشترک میان فارسی زبان‌ها رایج کنیم با این حال من تنها در حیطه کتاب خودم به این کار می‌پردازم و نمی‌گویم که قانونی است که باید همه انجامش دهند. امیرخانی همچنین در پاسخ به این سوال مجری که ادبیات وی در این کتاب را سخیف خواند گفت: زبان کتاب من در طول متن آن در حال تغییر است. راوی اصرار دارد که از زبان مقصد یا همان افغانستان تاثیر بپذیرد و این یعنی تعمد داشتم که حین آشنایی با کشور مقصد این تحول نیز رفته رفته روی دهد. آل احمد هم بر من تاثیر داشته است وی همچنین در پاسخ به سوال دیگری درباره نزدیکی ادبیات وی با جلال آل احمد نیز گفت: جلال مانند بسیاری از دیگر نویسندگان بر روی من تاثیرگذار بوده است اما نزدیکی من و او خیلی فرمی نیست. او بسیار تند می‌نوشت و در عین حال کوتاه‌نویس بود در حالی که من اینطور نمی‌نویسم. امیرخانی همچنین در باره این سوال که چرا نگاه وی در آن کتاب به افغانستان نگاهی ترحم‌آمیز بوده است گفت: من همچنین نگاهی نداشتم و اتفاقا درس‌های زیادی نیز از این سفر گرفتم که برایم کارگشا و کارساز خواهد بود. شاید در یک مورد خاص افغانستان را با ایران مقایسه کرده باشم اما نگاه من الزاما نگاه ترحم آمیز نیست. وی همچنین گفت: در دنیا تنها خانه خود آدمی است که او می‌تواند بدون هیچ دعوتی در آن پا بگذارد و من هم افغانستان را خانه خودم می‌دانم. منبع: مهر

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: